روحانیت داراب‌کلا

شرح حال و موضوعات مرتبط ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

روحانیت داراب‌کلا

شرح حال و موضوعات مرتبط ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

حجة الاسلام شیخ موسی بابویه دارابی2


به قلم دامنه



به نام خدا. در پست 3828 اینجا جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ موسی بابویه دارابی را به اختصار معرفی کرده ام. جناب حاج آقا بابویه پس از دیدن متن دامنه طی تماس تلفنی که با دامنه برقرار کردند ضمن تشکر و دعا برای دامنه، جزئیاتی از زندگی علمی و سیاسی خود را در اختیارم قرار داده اند که در این پست ارائه می کنم:


ایشان سال 1340 شمسی در دارابکلا متولد شدند. همانطوری که در پست قبل نوشتم ابتداء دورۀ تحصیلی حوزۀ علمیه را در زادگاه خود _روستای دارابکلا_ نزد مرحوم آیة الله شیخ محمد باقر دارابکلایی در مدرسۀ علمیۀ امام صادق (ع) طی کردند.

سپس در سال 1354 به مشهد مقدس عزیمت نمودند و در حوزه علمیه این شهر، در مدرسه ی بالاسر حضرت امام رضا (ع) به ادامۀ تحصیل پرداختند.


در سال 1360 و 1361 در چند مرحله به جبهه های دفاع مقدس اعزام شدند و مدت 24 ماه در جبهه های جنوب کشور، خلیج فارس، آبادان، خرمشهر حضور داشتند.


ایشان در سال 1365 به سازمان عقیدتی سیاسی ناجا رفتند و به مدت 7 سال در سیستان و  بلوچستان با سمت رئیس عقیدتی سیاسی در مناطق متعدد مرزی مشغول خدمت به نظام جمهوری اسلامی و مردم منطقه شدند.


آنگاه در سال 1375 با اتمام مأموریت خدمت در منطقه عملیاتی مجدداً به مشهد مقدس عزیمت نمودند و در سال 1391 به افتخار بازنشستگی از سازمان عقیدتی سیاسی ناجا نائل گردیدند.


جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ موسی بابویه دارابی هم اکنون در مشهد مقدس به  کار فرهنگی و نماز جماعت در یکی از مساجد منطقه ییلاقی اطراف مشهد مشغول می باشند.


من ضمن سپاس فراوران از ایشان بابت محبت شان و نیز تشکر از این که فرمودند وبلاگ دامنه را همیشه می بینند، برای این روحانی گرانقدر و ارزشمند و با سابقۀ علمی و سیاسی افتخارآمیز و از سرمایه های مذهبی و دینی دارابکلا، آرزوی سلامتی و توفیقات الهی می کنم. خدا نگه دار.

(دامنه دارابکلا)


حجة الاسلام حاج شیخ موسی بابویه دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا، اینک بر اساس فهرستی که از قبل تهیه نموده بودم، نوبت به معرفی مختصر جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ موسی بابویه دارابی رسیده است که به آن می پردازم و بخش دوم آن را بزودی پیس از دریافت اطلاعات از ایشان پست می کنم:


ایشان فرزند مرحوم حاج شعبان بابویه دارابی اند. زادۀ اواخر دهۀ سی در ببخیل روستای دارابکلا. در خانواده ای مذهبی و مؤمن و دوستدار اهل بیت _علیهم السّلام_ پرورش یافته اند و به عشق اهل بیت (ع) از سوی والدین متدیّن شان _که هر دو به رحمت خدا پیوستند و روح شان غریق رحمت خدا باد_ به طلبگی رفتند.


مانند اغلب طُلّاب دارابکلا و حومه، درس حوزوی را در مدرسۀ علمیۀ امام صادق (ع) دارابکلا پیش مرحوم آیة الله شیخ محمد باقر دارابکلایی شروع کردند.


پس از تلمّذ نزد آن مرحوم، به مشهد مقدس هجرت کردند و به تحصیل دروس حوزه ادامه دادند و خارج فقه و اصول را نزد علما و مجتهدین مشهد گذراندند و در طول طلبگی به درس و بحث و سخنرانی و تبلیغ توجه ی ویژه کردند.


ایشان داماد مرحوم حاج سید حسن سجّادی دارابی _پدر جنابان حاج سید محسن و سید رضی_ اند. به عبارتی دیگر باجناق جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ محمدرضا نصوری اند.


ایشان یکی از روحانیون اند که به مسائل آگاهی دارند و بسیار باوقار و متین و متّصف به اخلاق نیکو و اسلامی اند. من به ایشان ارادت داشته و دارم.


این روحانی فاضل و بزرگوار و محترم دارابکلایی، پس از انقلاب به امور عقیدتی نهاد انتظامی در منطقه ی خراسان اهتمام ورزیدند و به مدت نزدیک یک دهه مسؤول عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی استان سیستان و بلوچستان بودند. ایشان در ایام دفاع مقدس بارها به جبهه رفتند و در رزم و جهاد فی سبیل الله جانانه شرکت جستند.


با سلام و آرزوی سلامتی و توفیق ایشان و خانوادۀ سادات و گرانقدر ایشان. طی تماس تلفنی که دقایق قبل با جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ موسی بابویه دارابی در مشهد مقدس برقرار کرده ام، بخش ویژه و دوم این پست به همراه تاریخ کامل زندگی ایشان و عکس های دیگر از آن روحانی باسابقه و بزرگوار در دامنه ارائه خواهم نمود.


از آن روحانی باتقوا و انقلابی و دارای ارزش های بالا و والای اخلاقی می طلبم در جوار حضرت امام رضا (ع) دامنه و دامنه خوانان شریف خصوصاً والدین عزیزم را در دعا و زیارات شان دعا بفرمایند. ادامۀ این پست در روزهای آینده



جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ موسی بابویه دارابی



در جبهۀ دفاع مقدس



در سنگر جبهه. سمت راست حاج آقا شیخ موسی بابویه. سپاس دارم از ایشان که در اختیار دامنه گذاشتند


(دامنه دارابکلا)


چهار روحانی در خاندان مرحوم حاج سید رضا شفیعی دارابی


به قلم دامنه




به نام خدا. در خاندان مرحوم حاج سید رضا شفیعی دارابی چهار روحانی ست که دو روحانی به دیار رحمت رفتند و دو روحانی دیگر یکی در ساری و دیگری در مشهد حضور دارند:


1- مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج سید مهدی شفیعی دارابی که در 29 مرداد 1395 در پست 3256 اینجا به معرفی آن مرحوم پرداختم.


2- جناب حجة الاسلام آقا سید محمد شفیعی دارابی (فرزند حاج سیدتقی شفیعی دارابی؛ ذاکر اهلبیت _علیهم السّلام_) که 2 خرداد 1395 در پست 2431 اینجا، به شرح زندگی علمی و پژوهشی و شغلی اش پرداختم.


3- جناب حجة الاسلام سید حسین شفیعی دارابی که در 13 خرداد 1395 در پست 2552 اینجا به معرفی اش اقدام کردم.


3- و مرحوم حجة الاسلام سید رسول شفیعی دارابی (روحانی جوانی که چند سال پیش به علت بیماری در گذشت) که 15 آذر 1395 در پست 3794 اینجا معرفی اش نمودم.


دامنه برای دو روحانی مرحوم طلب رحمت و مغفرت دارد و برای جنابان سید محمد و سید حسین، آرزوی توفیق. از سید محمد بابت در اختیار گذاشتن عکس ها و اطلاعات به دامنه بسیار ممنونم. در مشهد سلام و عرض ادب و ارادات دائمی دامنه را به آقا و مولای مان امام رضا (ع) برسان.


     

مرحوم سید رسول شفیعی دارابی و پسرعمویش آقاسیدمحمد شفیعی دارابی  مشهدمقدس

     


سیدحسین شفیعی دارابی و پدرش مرحوم حاج سید مهدی شفیعی دارابی


عکس های دیگر در اینجا


(دامنه دارابکلا)


حجة الاسلام شیخ اسماعیل بابویه دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا، اینک بر اساس فهرستی که از قبل تهیه نموده بودم، نوبت به معرفی مختصر جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ اسماعیل بابویه دارابی رسیده است که به آن می پردازم:


ایشان فرزند مرحوم حاج رمضان بابویه دارابی _که امسال به رحمت خدا پیوستند_ هستند. به عبارتی برادر معلم ارزشی و متدیّن مرحوم حسن بابویه دارابی. زادۀ اواخر دهۀ 30 در خانواده ی بسیار مذهبی و مؤمن در محلّه ی ببخیل روستای دارابکلا.


در همان نوجوانی به قرآن و طلبگی شائق شدند و به دلیل اثرات تدیّن و مذهب در خانواده ی شان که والدینی بشدّت باایمان و باتقوا داشتند، روی به روحانیت آوردند و ابتدا در مدرسۀ علمیۀ امام صادق (ع) دارابکلا نزد مرحوم آیة الله آقا دارابکلایی طلبگی را شروع کردند. چند سالی آنجا تلمّذ کردند و سپس به قم هجرت کردند و به تحصیل دروس حوزه ادامه دادند و خارج فقه را نزد علما و مجتهدین قم گذراندند و همچنان درقم مقیم اند و به تحصیل و تحقیق و تهذیب مشغول.


شناخت من از ایشان از آن روست که با برادرم آقاحیدر و جناب حجة الاسلام شیخ محمد نجفی و شهید حجة الاسلام سیدجواد شفیعی دارابی که همزمان با هم در حوزۀ دارابکلا طلبگی می خواندند و رفیق بودند.


ایشان داماد مرحوم حاج شیخ حسن مهاجرند که سال های پیش همسر محترمشان در اثر ابتلا به بیماری درگذشت و روحش شاد و غریق رحمت باد.


این روحانی دارابکلایی در قم به بحث و درس خود با نظم و دقت ادامه دادند و من در سال های اخیر هر وقت به کتابخانه ی امام مهدی در خیابان شهدای قم می رفتم ایشان را می دیدم که همواره در مطالعه و تحقیق اند.


کمتر به دارابکلا آمد و شد دارند. فردی آرام و دارای روحیات حیا و اخلاقیات هستند و با زیستن در زیّ طلبگی، آراسته به متانت و کم گویی و صبر و درون گرایی اند. زندگی بی آلایش دارند و ساده زیست هستند. زندگی به دور از رفاه و اشرافی گری که در خور شئوون روحانیت است.


برای این روحانی محترم آرزوی توفیق دارم و به روح بلند والدین مؤمن و متدیّن ایشان سلام می فرستم و نیز به روح برادرش مرحوم حسن بابویه داربی _داماد خاندان روانشاد یوسف رزّاقی_ درود می فرستم که تا زنده بود با ارزش گرایی و انقلابی گری معلمی می کرد.


در ضمن عکسی از جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ اسماعیل بابویه دارابی ندارم تا منعکس کنم ان شاء الله اگر طی روزهای آینده با وی در قم ملاقات کنم حتماً این پست را با عکس شان مستند می سازم. پایان.


(دامنه دارابکلا)


حجة الاسلام شیخ محمدرضا خراسانی

به قلم دامنه: به نام خدا. در شب شهادت امام حسن عسکری (ع) که سرآغاز امامت امام زمان مهدی موعود (عجّ) است در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا، به معرفی جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ محمدرضا خراسانی (شیخ زین العابدین) می پردازم: ایشان از خاندانی مذهبی، مُلّا و دارای مکتبخانه و مورد وثوق جامعه ی دارابکلا برخاسته است. پدربزرگ شان مرحوم مُلامحمدکاظم و پدرشان مرحوم مّلآقاسم هر دو برای محل از وجاهت برخوردار بودند و پدرشان بنّای مشهور و محبوب بود. شیخ محمدرضا از روحانیون نسل دهۀ 30 دارابکلا، طلبگی را از مدرسۀ علمیۀ امام صادق (ع) دارابکلا آغاز کردند و پس از طی مقدمات عرب نزد مرحوم آیة الله آقا دارابکلایی، رهسپار مشهد مقدس شدند و هنوز نیز در آن شهر رضوی مقیم اند. ایشان در حوزۀ مشهد همۀ مراحل طلبگی را بشایستگی طی کردند و از محضر اساتید مبرّز و مشهور کسب فیض نمودند. در دروس حوزوی مرحوم آقای فلسفی بزرگ برادر محمدتقی فلسفی و حاج آقا آیة الله مرتضوی شرکت می کردند.


آقای خراسانی شخصیتی فاضل، ارزشمند، دارای روحیه ی آرام و صاحب کمالات اخلاقی، علمی و تبلیغی و پژوهشی اند و نویسنده ی چندین تحقیق و مقاله.   خطیبی توانا، دانشمند و مسلط اند و در وعظ و سخن علاوه بر فصاحت و بلاغت، منطقی و متواضع و به دور از هر گونه رویّه های تملّقی و خرافی اند. ایشان در بنیاد پژوهش رضوی مشهد به پژوهش اشتغال دارند و از روحانیون باسواد و متقی و وارسته و پاک زیست اند. استقلال مالی ایشان موجب گشته است، عزّت نفس و حریّت و حق گرایی را فدای مصلحت سنجی ها نکنند که متأسّفانه دامنِ برخی از افراد روحانی را فراگرفته و از بیان سخن واقع می هراسند و بر بزَک کردن ها روی می آورند و توجیه گری ها. که البته مردم جامعۀ مذهبی ایران، همۀ این نوع نگرش ها را می فهمند.



شیخ محمدرضا خراسانی. سال 1394. داراب کلا


حاج آقای خراسانی از سال های دور به تبلیغ در محرم و رمضان اهمیت می دادند و در دارابکلا نیز چند مرحله خطیب و واعظ مسجد و تکیه شدند. من چندین بار پای منبرهای گرم و منطقی و مستندشان نشستم و به سخنان منظم و کوتاه و گویای شان گوش فرادادم و وی را فردی فرهیخته و بسیار فاضل و بااخلاق یافتم. ایشان فامیل نزدیک خانواده ام هستند و با هم مراوده ی گرم و صمیمانه داریم و چند بار هم به منزل شان رفتیم و از خصلت خوب این روحانی متخلق به اخلاق الله بهره بردم. فردی بشدت دوست داشتنی و محبوب است. رفت و آمدمان با این خاندان از سال های دور تا الان همچنان مستدام مانده است و برقرار.


این روحانی گرانقدر دارابکلا که موجب سربلندی و افتخار محل هستند، فرزندان خود را نیز طلبه کردند و در خدمت اسلام اند و برای همگی آرزوی سلامتی و توفیق دارم.   برای ایشان و همۀ اهل خانه و خانواده ی محترم شان، سلام بسیار گرم دارم. به برادرش حاج محمد کاظم خراسانی رفیق بسیار قدیمی و همیشگی من و به خواهر گرانقدرشان حاجیه ربابه و همۀ منتسبان شان در این پست سلام گرم و آرزوی توفیق الهی دارم.

دلمشغولی حجة الاسلام علی اکبر دارابکلایی بر دیار دارابکلا و گذری بر فعالیت دامنه


به قلم حجة الاسلام علی اکبر دارابکلایی


«بسمه تعالی. دل مشغولی بر دیار ما دارابکلاء. سلام علیکم. برادر ارجمند جناب آقای کربلایی ابراهیم طالبی مدیر محترم دامنه، مدتها بود در فکر این بودم تا متنی در باره دیار پرافتخار دیار ما دارابکلاء مطالبی تحت عنوان دل مشغولی بنویسم که به علت مشغله کاری و امورات اجرایی توفیق نداشتم. در ایام پایانی ماه صفر از فرصت پیش آمده استفاده کرده تا گوشه ای از دل نگرانی و مروری بر وضع موجود محل و اشاره به برخی از راهکار های برون رفت را بیان نمایم.


هر از چند گاهی مروری بر فعالیتهای فضای مَجازی به ویژه دامنه را داشته ام و پست برخی از  متن ها را نیز خوانده ام. اما چرا دل مشغولی؟ چرا نگرانی؟ و چرا در برابر برخی حوادث، حسّاس نباشیم؟ و وظیفه همه ما در برابر حوادث اجتماعی و خانواده و... چیست؟


تحلیل سخن را با حدیث تکان دهنده اما پر مغز از امام صادق (ع) شروع می کنم. یکی از پیروان آنحضرت فردی است بنام معلی بن خنیس که از مَوالی و کارگزاران و از دوستان آنحضرت بود. شیخ طوسی (ره) در کتاب رجال طوسی ص 310 درباره شخصیت این مومن مطالب ارزشمندی را بیان می کند و گفته است وی ابتدا اهل مکتب معتزلی بود و سرانجام سعادتمند شد و از پیروان اهل بیت (ع) شد.


و علامه مجلسی (ره) در بحار ج 47 ص 352 می نویسد معلی بن خنیس بخاطر هم پیمانی با امام صادق(ع) بدست داود بن علی از عُمّال منصور دوانیقی به قتل رسید، وقتی آنحضرت خبر مرگ اورا شنید بر قاتلین وی نفرین کرد.


یکی از [دامنه: متن ناقص واصل شد] که معلی بن خنیس محضر امام صادق(ع) آمد و سوال کرد که حق مومن بر مومن چیست؟ امام (ع) فرمود: من تورا دوست دارم و میترسم که به تو بگویم و تو به آن عمل نکنی و اورا ضایع کنی و حفظ نکنی،

معلی می گوید به حول و قوه الهی توجه می کنم حضرت وقتی دیدند وی آمادگی شنیدن دارد فرمود: مومن بر مومن هفت حق دارد که هیچ یک از این حق ها نیست مگر آنکه اگر ضایعش  بکند از ولایت خداوند ساقط شده است و طاعت خداوند را ترک کرده است و دیگر در قیامت هم حقی ندارد:


حق اول: (انصاف) این است که انصاف داشته باشی یعنی اینکه دوست داشته باشی برای او آن چیزی را که برای خودت دوست می داری و برای او از چیزی کراهت داشته باشی که برای خودت کراهت داری...


حق دوم: (رضایت) این است که او از تو خشنود باشد و او از تو راضی باشد نه که صرفا تحملت کند، نه اینکه صرفا رابطه شما حفظ باشد بلکه دوست دارید که او راضی باشد...


حق سوم: (ارتباط) این است که به او صله بدهی و او را با خودت مرتبط کنی با جانت،باخودت،بادستت، با مالت، با پایت و با زبانت یعنی تمامی امکانات وجودی تو به عنوان هدیه هایی برای او قابل استفاده باشد...


حق چهارم: (انعکاس) این است که تو چشم او باشی راهنمای او باشی آینه او باشی، پیراهن او باشی...


حق پنجم: (دست گیری) این است که اینطور نباشد که تو سیر باشی و او گرسنه. اینجور نباشد که تو بپوشی و او عریان باشد، اینطور نباشد که تو بنوشی و او تشنه باشد...


حق ششم: (برابری) این است که وقتی مشکل تو حل شده و حالا او بقیۀ متن و نیز تحلیل ایشان با عنوان «گذری کوتاه بر فعالیتهای دامنه» .... کاملِ این متن در اینجا



جناب حجة الاسلام والمسلمین علی اکبر دارابکلایی. آذر 1395


(دامنه دارابکلا)


حجة الاسلام سید رسول شفیعی دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا، به معرفی مرحوم حجة الاسلام سید رسول شفیعی دارابی _روحانی جوانی که چند سال پیش به علت بیماری در گذشت_ می پردازم:


سیدرسول، فرزند مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج سیدمهدی شفیعی دارابی ست که در 29 مرداد 1395 در پست 3256 اینجا به معرفی ایشان پرداختم.


او برادرزادۀ جناب حاج سیدتقی شفیعی _ذاکر اهل بیت (ع)_ و نیز برادر جناب حجة الاسلام سیدحسین شفیعی دارابی ست که در 13 خرداد 1395 در پست 2552 اینجا معرفی اش کردم.


طلبۀ ساری و سپس مشهد مقدس بود. منتسب به خاندان سادات و از اقوام مرحوم آیة الله سیدرضی شفیعی دارابی ست. تا جایی که حافظه ی من نشان می دهد ایشان بسیار خوش آخلاق، باوقار، و خوش سیما بودند و به گمانم در ورزش فوتبال هم گویی تبحّر و توجه داشتند. تشییع وی بسیار محزون و باشکوه برگزار شده بود و مردم با خاندان خوب این نسل همدردی خوبی کرده بودند.


قبرش در مزار دارابکلا در بخش یادمان شهداء در نزدیکی قبر شهید حجة الاسلام سید جواد شفیعی دارابی ست. روح شان شاد و غریق رحمت باد.


من چون اطلاعات چندانی از آن مرحوم ندارم، سخنم را به همین مقدار پایان می بخشم. و اگر چنانچه متنی از سوی دامنه خوانی در بارۀ آن مرحوم به دامنه برسد در تکمیل این پست اقدام می کنم.



مرحوم حجة الاسلام سید رسول شفیعی دارابی فرزند مرحوم حجة الاسلام حاج سید مهدی


(دامنه دارابکلا)


رسالت انبیاء و روحانیت انقلابی چیست؟


به شرح دامنه



به نام خدا. «میعاد با علی شریعتی» یکی از کتاب هایی ست که در آن به نقد و تفسیر و بررسی اندیشه های مرحوم دکتر علی شریعتی پرداخته شد. از تفکر علی شریعنی در جای جای این یادنامه، یاد شده است:


در ص 86 آمده است: «من همۀ انقلابات زودرَس را نفی می کنم.» (مجموعه آثار بیستم. ص 500)


در ص 116 گفته است: «اساساً رسالت آنها [انبیای الهی] ارائۀ جهت بود نه ابلاغ سیستم، آنها برای جامعۀ خویش سیستم اقتصادی، حقوقی و ... خاصی داشته اند، اما نیامده اند که این سیستم را به مثابۀ نسخۀ دائمی و الی الابد تمامی جوامع و انسانها ابلاغ کنند.» (احیاء فگر دینی، اقبال لاهوری. اثر شریعتی. ص 196)


در ص 204 می گوید: «دکتر گفته بود ... در این اطراف فُقرایی هستند که به سختی زندگی می کنند و این سُفره، چند خانه را تأمین می کند و شما از من دعوت کرده اید که بر سُفرۀ عبدالرحمن بن عوف بنشینم و از علی (ع) سخن بگویم... قدری سیب زمینی و نان در یکی از اتاق ها آماده کنند تا هر ساعتی، هر کسی آمد، قدری بردارد و بخورد و سپس در جلسه حاضر شود.» (خُلق و خوی دکتر شریعتی به روایت عبدالکریم شریعتی)


در ص 256 چنین آمده است: «... در صورتی که مرحوم شریعتی میان علمای راستین و روحانیون وابسته تفاوت قائل می شد و معتقد بود که باید جدّی ترین و عمیق ترین دفاع از این جامعۀ علمی و علمای اسلامی به عمل آید و در عین حال باید مردم را از روحانیون بی تفاوت و متحجّر گرفت و آنان را به سمت روحانیت راستین و انقلابی کشاند.»



تصویر روی جلد کتاب «میعاد با علی شریعتی» کتابخانۀ شخصی دامنه. عکاس: دامنه


(دامنه دارابکلا)


شیخ مالک و متن حجة الاسلام علی اکبر دارابکلایی


به قلم حجة الاسلام مالک رجبی دارابی


«به نام خدا. سلام علیکم. سه مطلب را تقدیم می کنم:


1: کبلا آقا ابراهیم بزرگ، دامنه خوانان و دامنه نویسان شما را دوست دارند و در دلهای همه قرار گرفتی بخاطر نشر معارف اسلامی و زحماتی که می کشی.


2: بنده به نوبه ی خودم از برادر بزرگوار حاج شیخ علی اکبر دارابکلایی تقدیر و تشکر می کنم بخاطر دغدغه ایی که برای مردم شریف دارابکلا (پست 3777 اینجا) داشتند و از شما هم ممنونم که جواب خوبی به ایشان (پست 3778 اینجا) نوشتی.


انشاء الله روزی فرا برسد موقع نیاز و احتیاج از جیب یکدیگر بدون اجازه درهم و دینار برداشت کنیم تا احتیاجات برآورده شود و دلمشغولیها به آرامش تبدیل شود.



3: از جوار مرقد مضجع منوّر حضرت معصومه (س) عرض سلام و زیارت قبول دارم به فامیل ارجمند و شریف جناب حاج میرزا علی چلویی که از مشهدالرضا برگشتند.


حتماً سوغاتی ما محفوظ است. هر وقت فیض حضور را در ک کردیم مستفیض خواهیم شد. ولیکن فی الحال الحاضر توفیق حضور میسور نیست. انشاء الله خدا قبول فرماید. قم المقدسه.کتابخانه آیة الله بروجردی. 14/ 9 / 1395. ارادتمند: مالک رجبی دارابی»


پاسخ دامنه : به نام خدا. سلام من هم به شما جناب شیخ مالک گرامی ما. اول از همه از مزاح قشنگ تان در مورد گرفتن پول از جیب همدیگر توسط مؤمنین _که اشاره ای بود به بند 3 پاسخ دامنه به جناب حجة الاسلام والمسلمین علی اکبر دارابکلایی_ دچار سرور شدم و خندیدم.


شما جناب شیخ مالک به دامنه لطف داری و من شما را روحانی دوست داشتی و رفیق فاضل و بی ریای خودم می دانم. آنچه در دامنه می کنم فقط برای دین و دین ورزی و خدمت به جمهوری اسلامی ست. حاج علی میرزا، هم مرد مؤمن ست و هم نوۀ آق میرمؤمن (پدرزن شما) که دوست مرحوم پدرم بود و با پدرم مرتبط بود زیاد، و نیز به خونه ی مان می آمد.


(دامنه دارابکلا)


شبی که حمّام مرا گرفت!


به قلم دامنه



به نام خدای آفرینندۀ آدمی. شبی که حمّام مرا گرفت!. کلاس اول دبستان، چند چیز بر من جلوۀ خاصّی داشته و یک اتفاق خطرناک نیز هنوز هم بر ذهن و نهادم باقی مانده است. این پست ضمن آنکه مجموعه زندگینامۀ دامنه است، به نحوی تاریخ عمومی اجتماعی دارابکلا و سلسله خاطرات دامنه هم محسوب می شود.


یکی آن که آن سال در آخر دهۀ 40، دارابکلا هم سرسبزتر بود و هم سرد و برف و بارانی تر. هر دانش آموز موظّف بود هر روز یک شاخه هیزم خشک برای بخاری گرمایشی مدرسه بیاورد. نه نفت بود و نه سوختی دیگر. من یادم است برای ما زنگ تفریح بدترین لحظات مدرسه بود. چون باید کلاس را ترک می کردی و بیرون یخ می زدی. همه لاستیکی کلوشِ پاره پوره (=کفش) به پا داشتیم که با کم ترین سرما، پا را منجمد می کرد. پا هم (=قلب دوم انسان) وقتی سرد شود همه جای بدن بُرودت می گیرد.


دوم آن که من در نیمکت جلوی کلاس بودم. همیشه اول از همه مورد پرسش معلم قرار می گرفتم. به همین دلیل همیشه پیشاپیش درسم را مرور می کردم. کنار من دو همکلاسی خوبم بودند: مهران دباغیان و خلیل طالبی دارابی (مرحوم گتی ببخیل) که هر سه ی مان در درس خوش استعداد بودیم.



سوم آن که برای من یک اتفاق خطرناکی افتاده بود که یک روز یا بیشتر به مدرسه نیامدم و بر من خیلی سخت گذشت. و آن این بود: مرحوم پدرم آن سال_ زمستان 13499 من و برادرم شیخ باقر را نیمه شب یا دَم دَمای سحر به حمّام عمومی قدیمی کنار چاه هفت روز _مجاور منزل اُستا نظر سلیمانی سوچلمائی_ برده بود. پدرم هیچ گاه ما را تا زمانی که در دبستان بودیم به تنهایی به حمام نمی فرستاد. خود، ما را استحمام می کرد. مثل حالا نبود که هر کس در خانه اش حمام داشته باشد. یک مُعضلی بود این حمام عمومی. که اغلب کَل بود (= یعنی تعطیل بود؛ یا آب نداشت یا سوخت) و یاد سرد و کم آب و پرجمعیت و گاه هم بسیار چندش آور.


آن سال متصدّی حمام عمومی مردانه ی دارابکلا، مرحوم حاج عبدالله شاه علی بود. پدر آقایان حاج پرویز و آقامحمود شاه علی. فردی بسیار منظّم و در کار خود بسیار جدّی و شوخ طبع و گرم و مردمی و دوست داشتنی. ایشان از سر دلسوزی به حال مردم، در گوشه ی داخل حمام یک آتش ذغالی حجیمی بپا کرده بود تا فضای حمام بخوبی گرم بیفتد. به حدی بود که تقریباً یک پهنه ی نشیمن حمام را فراگرفته بود.


پدرم یکی یکی ما را تَنمال کشید (=کیسه ی چرک کردن). می خواست لیف کند که ناگهان اخوی ام باقر بر کف حمام افتاد. سریع او را به بیرون برد و تا برگردد من هم از گاز منو اُکسید کربُن ذغال برافتادم و نزدیک بود هلاک و از این دنیا خلاص شوم که پدرم سر رسید و فوری بغلم کرد و به بیرون رختکَن برد. همه جمع شدند و بلاخره ما را فوری نجات دادند. از جزئیات و ریز ریز آن رخداد خطرناک بگذرم که وقت را نگیرم.


در واقع با این واقعه خواستم در این بخش از زندگینامه ام، سختی های گذشتگان و کمبودهای روستا را نیز بر یاد آوردم تا تأکیدی نموده باشم بر این که قدر نعمت ها و رشدیافتگی ها و امکانت و رفاه این عصر را پاس و سپاس بداریم. همین. (در اینجا زندگینامۀ دامنه هم منتشر می شود)



1364. مرحوم پدرم حجة الاسلام حاج شیخ علی اکبر طالبی دارابی (ابن کبل آخوند مُلاعلی) عکاس: دامنه


(دامنه دارابکلا)


عکس های هیأت ابوالفضل پایین تکیه دارابکلا در مشهد


به نام خدا


عکس های هیأت ابوالفضل (س) پایین تکیه ی دارابکلا در مشهد مقدس در دسته روی امروز 9 آذر 1395 در شب شهادت آقا امام رضا (ع). ارسالی جناب حاج علی میرزا به تلگرام دامنه. بخش اول این سری عکس ها در اینجا .


   


حُجج اسلام شیخ محمد نادری. سید مصطفی رضایی دارابی. سیدمحمد شفیعی دارابی. و نیز مهندس علی اصغر یوسف نژاد نماینده ساری و میاندورود و عضو هیأت رئیسه مجلس شورای اسلامی در در جمع هیأت ابوالفضل (س) پایین تکیۀ روستای دارابکلا در هتل اقامتی توانا چهارراه شهداء کوچۀ آیة الله بهجت 3 شهر مشهد مقدس


   

تشکر حجة الاسلام علی اکبر دارابکلایی از دامنه


به قلم حجة الاسلام علی اکبر دارابکلایی



«سلام. شب به خیر. مدتی است متنی در دست تحریر دارم با موضوع «دل مشغولی بر دیار ما دارابکلا». که گذری بر ارزیابی بر دامنه و وضع عملکرد ماست. بزودی ارسال خواهد‌ شد.


از اقدام خوب و مشفقانه شما در پوشش مراسم مذهبی که نشان از اعتقاد به ارزشهای دینی واهل محل  هست، سپاسگذارم. مأجور باشید.»



حجة الاسلام علی اکبر دارابکلایی. سالگرد مرحوم رشید دهقان. 1 شهریور 1395


پاسخ دامنه. به نام خدا. سلام من هم به شما جناب حجة الاسلام والمسلمین علی اکبر دارابکلایی. سه نکته را در پاسخم لازم می دانم:


1- موضوعی را که با عنوان «دل مشغولی بر دیار ما دارابکلا» برگزیدی به نظرم باید مبحثی درخور توجه و قابل تأمّل باشد. شخص دامنه و دامنه خوانان شریف حتماً متن و نوشته ی شما را مورد مطالعه و دقت قرار خواهند داد. و دامنه با بازدید روزانه ی بالا و قابل توجه، در خدمت قلم و متون و نوشته های شماست.


2- همین که قرار است به ارزیابی دامنه بپردازی خود یک نعمتی ست که به من ارزانی کرده اید. سخت منتظرم تا ارزیابی تان به دامنه واصل شود.


3- از این که به عنوان یک روحانی آگاه و مسلّط به زمانه، دامنه را مورد تشویق خویش قرار دادید موجب افتخار است و پایبندی به استمرار راه. مذهب و اعتقادات دینی و پست های پی در پی دینی دامنه، از بنیان های اساسی و دائمی دامنه بوده و هست و خواهد بود. ممنونم از شما با این نگاه مُشوّقانه و محبت آمیزتان. خدا نگه دارتان.


(دامنه دارابکلا)


حجة الاسلام والمسلمین علی اکبر دارابکلایی در دیدار با رهبری


به قلم دامنه


به نام خدا. وقتی چند روز پیش سخنان رهبر معظم انقلاب را از شبکۀ خبر سیما می دیده و می شنیدم، جناب حجة الاسلام والمسلمین علی اکبر دارابکلایی را در آن دیدار دیدم که از روی تلویزیون از ایشان عکسی انداختم که ثبت گردد. از همین جا سلام دارم به ایشان و مؤید باشند ان شاء الله در امورشان.



عکاس: دامنه. سمت راست ردیف جلو حجة الاسلام والمسلمین علی اکبر دارابکلایی در دیدار بسیجیان سراسر کشور با رهبر معظم انقلاب در 3 آذر 1395


(دامنه دارابکلا)


تاریخ سیاسی دارابکلا


به قلم دامنه



به نام خدا. اوائل انقلاب بود. جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ اسماعیل دارابکلایی مشهور به صادق الوعد (فرزند مرحوم آیة الله آقا دارابکلایی) اقدام انقلابی و علمی بزرگی برای محل کرد. یعنی تأسیس کتابخانه ی اَمانی با صدها جلد کتاب فاخر و متنوع و  گرانبهاء.


گامی بسیار مهم و مؤثر و ارزنده و بی نهایت آینده نگرانه در محل و منطقه. زیرا دارابکلا روستایی بزرگ، سیاسی و متدیّن و مؤمن و زبانزد حومه و منطقه بود و باید هم در مطالعه پیشتاز می بود.


جا دارد در همین جا تشکر کنم از این کار پسندیده و ماندگار جناب صادق الوعد و کسانی که وی را در این کار یاری و مدَد دادند.

این کتابخانه مرکز انقلابیون شده بود. هم مطالعه در همانجا درجا. هم امانت بردن کتاب به خانه به مدت 4 روز و هم بحث و گفت و گو و تبادل افکار و دیدگاه و نیز قرارگزاری ها.


جای آن، اول پشت انبار نفت مهاجرها در تکیه پیش بود. در مغازه ای در زیر ساختمان کبل اکبر رجبی دارابی (پدر جعفر رجبی). بعد زیر درگاه مسجد جامع و پس از سالها در محل جدید پایگاه مقاومت.


من نیز اغلب کتابخانه دار این کتابخانه در دو جای اول و دوم بودم. یادم است اولین کتابی که از این کتابخانه گرفتم و با دقت و اشتیاق خواندم کتاب تصویری و متنی و جذاب و پرمعنای «قورباغۀ دوراندیش» بود.


اساساً روح کتاب دوستی در من از همان ایام دمیده شد. و خیلی از کتاب های این کتابخانه را خواندم و یادداشت و مقالات برای دبیرستان ها و راهنمایی ها و نیز دلنوشته هایی برای خودم نوشتم.


همه ی انقلابیون با هم بودیم. هنوز نقار کمونیستی و نفاق تروریستی و تجزیه ی چپ و راست مذهبی در فضای کشور قوی نشده بود. اندک اندک راه ها مُنفک و دیدگاه ها مختلف و صد البتهدیدارها هم متشنج شد.


بگذرم که هنوز هم دارابکلا یک روستاست و نمی شود تمام سخن را به تمامی ادا و هجی نمود.


فقط همین را بگویم که ناقص نرفته باشم و آن این که اساساً منحرف شده ها هیچ شمّی از کتاب و کتابخوانی و مطالعه نداشتند. فقط چند تا روزنامه پاره پوره را هی لوله و چوله می کردند و در جیب می گذاشتند و ادای استالینی و ندای رضایی را درمی آوردند. که پُزی بیش نبود.


بذار بگذرم که هنوز هم گویی می گویند محل در مطالعه کردن رمق ندارد و من هم از دور در این باره پیش داوری ندارم. تا تاریخ سیاسی بعدی دارابکلا خدا نگه دار.


سلسله مباحث تاریخ سیاسی دارابکلا در اینجا (دامنه دارابکلا اینجا) می نویسم



دامنه. 1358. در زیر همین سردرگاه مسجد جامع دارابکلا، پشت من کتابخانۀ امانی بود که در عکس دقت کنید کتاب های قفسه ها پیداست. در این عکس من در حال فروش بلیت تئاتر «خان باید از بین برود» هستم که سید علی اصغر شفیعی دارابی آن را کارگردانی کرد


(دامنه دارابکلا)


اربعین پایین تکیۀ دارابکلا

به قلم دامنه


به نام خدا. مراسم عزاداری و شام دهی شب اربعین هیأت ابوالفضل (س) پایین تکیۀ روستای دارابکلا دیشب 29 آبان 1395 با سخنرانی جناب حجة الاسلام والمسلمین نوذری از عقیدتی سپاه 25 کربلای مازندران برگزار شد.


این هیأت مطابق سنت حسنه ی سال های پیشین بزودی عازم مشهد مقدس است برای چهل و هشتم و شهادت امام رضا (ع). به همه ی آنها درود می فرستم و طلب دعا می کنم و نائب الزّیاره ای برای همگی.


عکس های این مراسم توسط دوست گرامی ام جناب حاج علی میرزا چلوئی دارابی دیشب به تلگرام دامنه ارسال شده است. همه در اینجا


(دامنه دارابکلا)


   




   

شهید حجة الاسلام غلامرضا صادقی نژاد


به قلم دامنه


به نام خدا. در سلسله بحث روحانیت دارابکلا، اینک نوبت به معرفی مختصر شهید حجة الاسلام والمسلمین شیخ غلامرضا صادقی نژاد رسید که اشاره می کنم.


آن روحانی شهید، زادۀ 1327 روستای ارم بودند. همسایۀ روستای دارابکلا در بالادست جنوب شرقی جنگل و کوه ها. طلبگی را در حوزۀ علمیۀ دارابکلا نزد مرحوم آیة الله آقا دارابکلایی آغاز کردند. سپس برای تکمیل آن به مشهد مقدس مهاجرت نمودند و در جوار امام رضا (ع) خود را به مراحل بالای طلبگی رسانیدند.


روستای دارابکلا را بسیار دوست می داشتند و در همین جا هم ازدواج کردند و داماد مرحوم حاج رضا طالبی دارابی (پدر جناب باقر مدّاح) شدند و به این منزل در یورمله همیشه رفت و آمد داشتند خصوصاً در تابستان ها و ایام ماه محرّم و نوروز.


با آن که ارمی بودند ولی خود را یک دارابکلایی به حساب می آورند و آمیخته با مردم دارابکلا بودند.


ایشان اساساً فردی زحمتکش، سخت کوش و باتحرّک و خوش مَشرب و بسیار خودمونی و خندان وخوشرو و نیز به دور از هر گونه عبوسی و تکبّر و خودخواهی بودند.


بدرستی یادم است وقتی به ایشان برمی خوردیم و مصافحه و سلام و علیک می کردیم با گرم ترین حالات به ماها محبت و لطف می نمودند. روحانی مقبول و محترم و باایمان بودند.


آن روحانی خدوم و خستگی ناپذبر سرانجام در 23 اسفند 1375 در بازگشت از مأموریتش به پایگاه دزفول _که برای سرکشی نیروهای ارتشی در مرز رفته بود_ در سانحه ی دلخراش هوایی (برخورد هواپیمای C130 ارتش با بلندی کوه های بینالود استان خراسان رضوی) به همراه سایرین و فرزندش نبی الله به شهادت رسیدند و در آرامگاه زیرزمین صحن قدس حرم امام رضا (ع) آرام گرفتند. روحش شاد و جاویدان.


شهید حجة الاسلام والمسلمین شیخ غلامرضا صادقی نژاد. ارسالی جناب یک دوست به دامنه


بقیه عکس ها اینجا


(دامنه دارابکلا)


سخنرانی حجة الاسلام سیداحمد شفیعی در پایین تکیۀ دارابکلا


به نام خدا


عکس های ارسالی جناب حاج علی میرزا از مراسم عزاداری امشب 18 آبان 1395 پایین تکیۀ دارابکلا. با سخنرانی جناب حجة الاسلام والمسلمین سیداحمد شفیعی دارابی _فرزند شایستۀ مرحوم آیة الله حاج سید رضی شفیعی دارابی.



سخنرانی حجة الاسلام والمسلمین سیداحمد شفیعی دارابی. 18 آبان 1395 پایین تکیۀ دارابکلا


بقیه در اینجا


(دامنه دارابکلا)


تکیه پیش؛ نماد مرکز روستای دارابکلا


به قلم دامنه


عکس زیر نماد مرکز روستای دارابکلاست


روستایی مذهبی با بیش از 150 روحانی در گذشته و حال



تکیه پیش میدان امام حسین (ع) دارابکلا. عکاس: جناب یک دوست. جمعه 14 خرداد 1395


(دامنه دارابکلا)


حجة الاسلام شیخ محمد جوادی نسب

به قلم دامنه

به نام خدا. در سلسله بحث دارابکلا و روحانیت، به معرفی مختصر جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ محمد جوادی نسب می پردازم.ایشان فرزند شایسته ی مردی مؤمن و متقی و مربّی قرآن یعنی مرحوم کبل احمد چلوئی دارابی اند که بعدها فامیلی شان به جوادی نسَب تغییر نمود. به عبارتی خواهرزادۀ جناب حاج علی کارگر و نیز برادر جناب حسین جوادی نسب _جانباز گرانقدر دارابکلا_ هستند.

قرآن را پیش مرحوم پدرش خواندند و طلبگی را نزد مرحوم آقا دارابکلایی شروع کردند و بعد به حوزۀ ساری و مشهد رفتند و هم اینک در ساری و در یکی از نهادهای انقلابی مشغول امور دینی و شرعی اند.


مسجد جامع دارابکلا. حُجج اسلام: شیخ مرتضی. شیخ صادق الوعد، سیدعلی صباغ. شیخ محمود رمضانی. سخنران حجة الاسلام شیخ محمد جوادی نسب (مرحوم کبل احمد). ماه رمضان (26 خرداد 1396). عکاس: رنگین کمان

مسجد جامع دارابکلا. حُجج اسللم: شیخ مرتضی. شیخ صادق الوعد، سیدعلی صباغ. شیخ محمود رمضانی. سخنران حجة الاسلام شیخ محمد جوادی نسب (مرحوم کبل احمد). ماه رمضان (26 خرداد 1396). عکاس: رنگین کمان


ایشان فردی آرام و باخلاق و متین هستند و به آداب معاشرت و ابراز محبت بسیار جدّی اند. در خاندان پدری  وی روحانی و طلبگی مرسوم بوده و برخی از اقوام ایشان روحانی اند از جمله عموی وی مرحوم حاج شیخ تقی و عموزاده اش شیخ محمد.


حجة الاسلام محمد جوادی نسب. 21مهر1395. عاشورا. دارابکلا. عکاس: جناب یک دوست


من از دورۀ جوانی با ایشان نزدیک بودم و هنوز نیز در دیدارهایی که دست می دهد محبت مان برقرار است و ارادتم به ایشان باقی ست. برای این روحانی گرامی آرزوی سلامتی و توفیق در نشر معارف دینی می کنم. (دامنه دارابکلا)

شهریۀ امام زمان یعنی چه؟


به قلم دامنه



به نام خدا. شهریۀ امام زمان _عجّل الله_ یعنی چه؟ طلبگی در نظام روحانیت از بَدو شکل گیری تا اکنون، همواره با درس و بحث و حُجره نشینی و شهریه و تبلیغ و تدوین و از همه مهم تر محرومیت و سختی و فقر مادی آمیخته بود که به حوزۀ علمیه مشهور گردیده است. مانند حوزه های تاریخی حلّۀ کوفه، نجف اشرف، قم و مشهد مقدّس. نیز تحصیل در حوزه های علمیه همیشه با تهذیب توأم بوده است و آموزه و احکام دین مبین اسلام به مدد علم و فقاهت و اجتهادات آنان به مؤمنان تعلیم و انتقال داده می شود.


از این مقدمۀ کوتاه عبور می کنم و صرفاً به موضوع این پست که شهریه ی طُلاب است می پردازم:

شهریه از واژۀ شهر می آید که در لسان عربی یعنی ماه. و شهریه به لحاظ لفظی یعنی ماهانه که اشاره دارد به دریافتی پول و یا اعتبار، یا حواله، یا بُن، یا کالا و ارزاق، و یا به قول نیمه رایجِ حوزوی مرحمتی در اول هر ماه قمری.


شهریۀ امام زمان _عجّل الله_ به تعبیر دقیق و معمول یعنی مقدار پول نقدی که مراجع تقلید و مجتهدین به طلبه های حوزه های علمیه سراسر کشور در آغاز هر ماه قمری به صورت جداگانه می پردازند.



این پول از جمله پول های شرعی ست که هویّت مستقل بودن حوزۀ علمیه از قدرت و حکومت را مشخّص و بارز می سازد به گونه ای که به قول شهید آیة الله مرتضی مطهری از جمله ویژگی عالی و منحصر حوزۀ شیعه محسوب می شود.

شهریۀ امام زمان _عجّل الله_ در مفهوم کلی پولی ست با اسم سهم امام (ع)، که از وجوهات شرعیه توسط مردم مانند خمس و زکات تأمین می گردد. حال ممکن است منابع این بودجه، از امور دیگر مانند کمک های دولت و حکومت نیز استخراج گردد.


صبح امروز از یک دوست طلبه ام در قم پرسیده ام بالاترین و پایین ترین رقم شهریه در حال حاضر در حوزهٔ قم چه مبلغی ست؟ پاسخ دقیق مرقوم کردند بالاترین شهریه تا 800هزار تومان و پایین ترین شهریه تا 300 هزار تومان است؛ که همین مقدارِ فوق، برای غیرمتأهّلین نصف می گردد.


حال با این توضیح نیمه مفصّل، نوشته ام را آغشته می کنم به بیان چند نکته که از نظرم ذکر آن خالی از اهمیت و دقّت کردن نیست:


1- از یکی شنیده و یا خوانده ام که می گویند برخی از طلاب با نیّت و انگیزه ی خالصانه ی خود، با این شرط شهریه ی امام زمان (عج) را دریافت و ارتزاق می کنند که به عنوان قرض از امام (عج) می گیرند و سپس طبق وعده ی خود به آقا (عج)، در زمان مقتضی در سال های آتی آن را برمی گردانند.


2- شنیدم و نیز خوانده ام که برخی از طلبه ها داوطلبانه وقتی به مقام استغنای مالی و درآمدی و تأمین ارتزاق جایگزین نائل آمدند؛ از اخذ شهریه خودداری می کنند.


3- نیز شنیده و خوانده ام که شهریۀ برخی از طلاب را قطع می کنند، مانند طلابی که شاغل در غیرحوزه باشند، نیز مانند طلابی که در حال تحصیل اند ولی در امتحان شفاهی حوزه نمره قبولی نمی آورند.


4- برخی از طلاب در شهرستان ها مقیم اند، اما در طول سال در اول تا سوم و یا تا پنجمین روز ماه های قمری خود را هم برای زیارت و هم برای دریافت شهریه به قم می رسانند و به همین دلیل در ایام اول ماه قمری، حرم قم و مدارس فیضیه و دارالشّفا با ازدحام بیشتر روحانیون مواجه می شود.


5- برخی در گرفتن شهریه از واسط استفاده می کنند یعنی کسی _بیشتر خادم مدرسه_ را وکیل حقوقی خود می کنند و پس از مدتی شهریه را از دست او دریافت می کنند و مزد و اعانه و هدیه ای هم به خادم می دهند.


6- این وسط هستند طلبه ها و روحانیونی که اساساً از طلبگی فقط لباس برای شان به عنوان افتخار _و یا به حدس دامنه، تفخّر_ باقی مانده و هیچ کاری هم برای دین و مؤمنین و میهن نمی کنند؛ ولی از اخذ شهریه تا قِران آخرش هیچ گاه چشم پوشی نمی کنند.


7- نیز برخی از روحانیون به بالاترین استغنای پولی و درآمدهای چند منبع ای و ارتزاق های گوناگون و پی در پی نائل آمده اند، اما  شهریۀ شیرین امام زمان _عجّل الله_  را با نیّت مثلاً به قول شان تبرّک و برکت و پول پاک و منزه و پاکیزه می گیرند. این دسته که به حدس دامنه قلیل اند و اندک، برای تبلیغ و تدوین معارف دین و در رکاب امام زمان  _عجّل الله_ بودن هم هیچ حرکت ندارند و فقط برکت! را می خواهند.


8- در این میان هستند انبوهی از طلاب عزیز و غیور و صبور و تهذیب نفس شده که نه از خانه و آشیانه برخوردارند و نه از شغل و حقوق ماهیانه و نه از حامی مالی خانواده، ولی با عزّت و سعادت و قناعت و رستگاری زندگی می کنند و فلاح خود را با همین شهریۀ امام زمان _عجّل الله_ که بسیار بر آنها اندک ولی پُِربرکت است، آغشته می سازند و ایمان خود را به پول و سود و سوداگری نمی آویزند و کمیابی های مادّی خود را هرگز با داشته های معنوی و علمی شان معاوضه نمی سازند. زیرا در زیّ طلبگی اند و متاع دنیا را با نویدهای آخرت می سنجند.


اینان اند که بخوبی دانسته اند طلبگی یعنی لمس محرومیت و حسّ مسؤولیت و درک معنویت، دریافت عدالت و تفقّه در فقاهت. اینان هیچ گاه دَم از شعار خاکستری و مانور غیرکریستال نمی زند. اینان اساساً کِسوت خود را به استبداد رأی نمی آلایند و حالشان از آزادی آفکار، انتشار عقاید متفاوت، فضای باز فکری و عملی، تقویت تفکر و از همه مهمتر تحمل کردن مخالف متفکر، به هم نمی خورد.


دامنه همآره و همواره با این دسته از روحانیت همآوا و همنواست و وارستگی را در این دسته می بیند. زیرا تمام عزّت نزد خداوند است. «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً» (نساء، 139؛ یونس، 65؛ فاطر، 10).


(دامنه دارابکلا)


حاج سیّد رضا شفیعی؛ پدر شفیعی مازندرانی


به قلم دامنه


به نام خدا. مرحوم حاج سیّد رضا شفیعی دارابی. ساکن محلّۀ چاه هفت روز امامزاده داوود روستای دارابکلا. پدر حجة الاسلام والمسلمین سید محمد شفیعی مازندرانی، حاج سید مرتضی، سید ابوالحسن، حاج سید تقی، سید حسین، سید اسحاق، سید حجّت و دختران مؤمنه و گرامی اش.


به عبارتی پدرهمسرِ آقایان: مرحوم سید هادی صباغ دارابی _پدر دوست گرامی ام سید ادریس_ سید خلیل صباغ دارابی و کربلایی قنبر جنگلبان، برادر شهید جنگلبان روستای اوسا.


آن مرحوم، فردی بسیار پُرنشاط، باروحیه، خوشرو، بشّاش، مردمی، خوش اخلاق و بالاتر از همه مؤمن و مذهبی و مسجدی و تکیه ای و انقلابی بود. با مردم آمیختگی داشت و ساده زیست بود.


من و بسیاری از هم سنّ و سالان من، با ایشان بسیار گرم و صمیمی بودیم؛ زیرا اساسا" روحیه ایی معاشرتی و برخوردهایی گرم و چهره ای خندان و مهربان داشت. اساسا" مردی خوش مرام بود همواره در محاوره لب به سخن داشت. از حاضرترین مذهبی های محل، در محافل مذهبی خصوصا" در ایام عزاداری محرّم الحرام بود.


یادش را در آستانه ی فرارسیدن ماه محرم، همیشه در یادها نگاه می دارم و بر روح همسر مرحومۀ مکرّمه اش درودی مانا می فرستم. برای روح پاک آن مرد مردمی و خاکی و خوش مرام و سادات و نیز بر روح همسر بسیار مهربان و مؤمنه اش در آستانۀ ماه محرم الحرام فاتحه و صلوات. عکاس و ارسال: جناب رنگین کمان در 3 مهر 1395 به تلگرام دامنه.


    


مرحوم حاج سیّد رضا شفیعی دارابی و همسر مرحومۀ مکرّمه و نوه هایش



مرحوم حاج سیّد رضا شفیعی دارابی. از جناب رنگین کمان ممنونم در تهیه و ارسال عکس ها


(دامنه دارابکلا)


شیخ وحدت در عاشورای دارابکلا


پست 451 : به نام خدا. روز عاشورای 1393 دارابکلا




و



و



شیخ وحدت (اخوی دامنه). عکاس: مجتبی آهنگر دارابی


(دامنه دارابکلا)