روحانیت داراب‌کلا

شرح حال و موضوعات مرتبط ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

روحانیت داراب‌کلا

شرح حال و موضوعات مرتبط ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

حجة الاسلام شیخ ابراهیم چوپانی

به قلم دامنه



به نام خدا. در سلسله مباحث دارابکلا و روحانیت، امروز در در شب شهادت حضرت فاطمۀ زهرا _سلام الله علیها_ به معرفی حجة الاسلام شیخ ابراهیم چوپانی می پردازم.


ایشان فرزند جناب اصغر چوپانی و نوه ی حاج عباس چوپانی مَرَسی اند. اول مقطع لیسانس دانشگاه در رشته ی فقه و مبانی حقوق را طی کردند. سپس با این اندوخته ی والا، وارد حوزه ی علمیه شدند.


ایشان در حال حاضر پایه ی پنجم حوزه را در مدرسه ی علمیه ی مصطفی خان ساری _که تحت مدیریت حجة الاسلام والمسلمین حاج سید احمد شفیعی دارابی ست_ می گذرانند.


من از طریق دوست گرامی ام جناب حاج علی میرزا چلویی دارابی دریافتم که جناب شیخ شیخ ابراهیم چوپانی فردی بسیار متین، خوشرو، خوش برخورد، وجیه و بااخلاق اند.


من بابت این نعمت روحانی کردن فرزند، مادر و پدر بزرگوارشان را _که به شغل دامداری در دارابکلا مشغول اند_ تحسین می کنم و بر آنها درودی وافر می فرستم. نیز به برادر عزیزش که هم اکنون در حال گذراندن دوران خدمت نظام وظیفه است و نیز به خواهر گرانقدر و دامادشان سلام و درود روانه می دارم.


شیخ ابراهیم که هم درس های دانشگاه را لمس کرده اند و هم محیط و دروس و تهذیب حوزه را درک، به یقین پیوند مدرَک و اِدراک را بخوبی فهم می کنند و می دانند که حوزه علمیه، چقدر عالی انسان را، متعالی می سازد.


از جناب حجة الاسلام شیخ ابراهیم چوپانی می طلبم مرا و همۀ دامنه خوانان شریف را با آن اَنفاس پاکیزه و روحیه ی متواضع شان دعا کنند. خدا نگهدارتان.



جناب حجة الاسلام شیخ ابراهیم چوپانی



از جناب حاج علی میرزا ممنونم بابت ارسال عکس به تلگرام دامنه و اطلاعاتی که دادند به دامنه


(دامنه دارابکلا)


مراسم عمامه گذاری اش: اینجا


دامنه چه برداشت هایی از مباحث حجة الاسلام علی اکبر دارابکلایی دارد؟


به قلم دامنه



به نام خدا. در روزهای متوالی گذشته، طی چندین پست، مباحث جناب حجة الاسلام والمسلمین علی اکبر دارابکلایی که در سلسله مباحث «علی اکبر دارابکلایی» منتشر می شود، ارائه شد. دیشب جناب ایشان طی ارسال پیامی وعده کردند مباحث جدیدی را بزودی ارسال خواهند نمود. که من در همین فرصت از ایشان تشکر وافر می کنم. اما بعد، من چه برداشتی از مباحث ایشان دارم؟


1- من نیز مانند دوست گرانمایه و دانشمند خستگی ناپذیر و همیشه در صحنه ام، جناب مهندس محمد عبدی سنه کوهی از مجموعه نوشته های دینی، اخلاقی و تربیتی جناب دارابکلایی نه فقط بهره که لذّت معنوی می برم.


2- مطالب چندین قسمتی گذشته ی ایشان، با دو متن موضوعی مجزّا و مبتلابه جامعه، به چند علت توجه ی مرا جلب کرده بود، هم شیوا تدوین شده بود، هم مبتنی بر استدلالت عقلی بود، هم مستند به آیات قرآن بود، و هم آغشته به روایات مسلّم بود. همین موجب شده بود که خوانندگان به آن خیره شوند و به شوق بخوانند.



3- در برخی از مسائل که جنبه های سیاسی تر می یافت، البته، نویسندۀ محترم به دلائل اقتضائاتی که بدان ملتزم است، نتوانستند حقِّ مطلب را به اَتمّ و اکمل، اَداء نمایند. که من این قیود و مقیّدات وی را بخوبی درک می کنم.


4- متن های وی، همگی شایستۀ خواندن و نگریستن و قدردانی بود؛ خصوصاً در ارجاعات، بسیار عالی ظاهر شدند . هرچند در پاره ای از مقدمات بحث ها، مانند واژه شناسی و معانی معنوی و اصطلاحی آن، که طبق اصول پژوهش دست به برداشت آزاد از منابع زده اند، ارجاعات را نادیده گرفته اند که من این ضعف متدلوژیکی را، در برابر آن همه کمال و پختگی بحث ها، نادیدنی می دانم ولی روا هم ندانسته ام که همین نقص اندک را در این نوشته ام به ایشان منتقل نکنم.


5- هر چند من تمام بحث های ایشان را با دقت و اشتیاق، نه خوانده؛ که مطالعه ی عمیق کردم؛ اما اعتراف می کنم مطالب آنقدر ایدئال بود که اغلب جا به دلیل این که شخصاً نتوانستم به آن مُحسنّات آراسته باشم، افسوس خورده ام و حِرمان یافته ام. ان شاء الله خدا ما را در ایده و عقیده و عمل، مُعین باشد.


6- به رسم اخلاق دینی و انسانی از زحمات جناب حجة الاسلام والمسلمین علی اکبر دارابکلایی، روحانی گرانقدر و محقق و صاحب کُرسی درس و منبر وعظ بسیار ممنونم که دامنه را در پیشبرد مباحث دینی و اخلاقی یاری می دهند. خدا نگه دار و پوزش و اعتذار.


(دامنه دارابکلا)


نشست هفتگی قرآن در دارابکلا در دهۀ شصت


به قلم دامنه



به نام خدا. به یاد روانشاد یوسف رزاقی، که 18 اسفند 1395  سیزدهمین سال درگذشت غم انگیزش است، طی چند روز، بخشی های از اسناد قابل انتشار از بایگانی های شخصی دامنه را در سلسله آثار دامنه. (پژوهش ها، مقالات و یادداشت ها. قسمت 45) و سلسله مباحث یوسف رزاقی (13) پست می کنم. ما مدیون و قدردانِ فرهنگ سازی روحانیت دارابکلا هستیم.


اینک اولین سند که نشانگر حضور شائقانه یوسف در نشست ها و جلسات علمی و قرآنی و اندیشه ای و سیاسی بود:



عکس صورتجلسۀ «نشست هفتگی قرآن» مان به دستخط روانشاد یوسف رزاقی. در 9 شهریور 1368 (از بایگانی های شخصی دامنه). عکاس از سند: دامنه



در آن سالهای دهۀ 60، یکی از جلسات متنوع و چندگانۀ ما، قرآن بود که نُه محور داشت کهیوسف با خط خودش، محور دهم را افزود و تصویب شد و یعنی افزودن عبارت خودِ یوسف با این عنوان: «سخن رهبر عزیز انقلاب» که این عیناً در عکس دیده می شود


(دامنه دارابکلا)


گپ و گفت شیخ مالک و دامنه

پست 4519 : به قلم حجة الاسلام مالک رجبی دارابی 58. «سلام جناب آقاابراهیم. در راستای پست 4509 اینجا، شما در عین حال که خیلی لطف دارید، خیلی تواضع هم دارید از این جهت نفس خودتان را به زمین می کوبید تا خللی در احوالات عرفانی شما و بزرگی شما وارد نشود.


معمولاً شخصیتهای بزرگ به نفس خودشان نهیب می زنند و از خودشان هیچ وقت تعریف نمی کنند. تا این نفس سرکش و پدرسوخته انسان را بسوی تکبر و غرور و هوا و هوسها و تمایلات نفسانی سوق ندهد.


در هر صورت شما جناب آقا ابراهیم هم دروس حوزه را حتی المقدور مطالعه داری و استاد دانشگاه بودی و از همه بالاتر نویسنده بسیار با مهارت و موفقی هستی. و بنده از نوشته های شما خیلی چیز ها یاد گرفتم و هر جا لازم شود استفاده می کنم. شَکَّرَ اللهُ مَساعیکم. ارادتمند مالک رجبی دارابی.»


 نامۀ دامنه به شیخ مالک : به نام خدا. سلام من هم به شما دوست فاضل و پاک سیرتم جناب آشیخ مالک ارجمند ما. لطف آدمها به انسان ها یک فرهنگ دیرین بشری ست و لطف شما به من، از همین روحیه ی بالا برمی خیزد.  شما از روحانیونی بامَرام و بامروّتی هستی که من به درستی و راستی و رادمردی ات گواهی می دهم.


طلبه یعنی کسی که دست از طلب برنمی دارد تا عمر در پی افزودن خود است. من به یُمن این دوستی و یاریگری و رفاقت مان، این آیۀ «عالین» (75 سورۀ مبارکۀ ص) را هدیۀ شما می کنم چرا که خوب، خاکی بودن و تواضع را بلدی و بدان عاملی. و نیک می دانی که اَبعدِ چیزها به یک روحانی و طلبۀ دینی تکبّر و فرعونیت و ربوبیت پنداری ست.


شما خود جناب شیخ مالک در مکتب امام صادق (ع) از «عالین» بلندمرتبه ها _که مصداق اَتمّش ائمه ی اطهار (ع) اند_ پیروی و تبعیت می کنی و در تابعیتِ تالی تِلوّ های معصومین (ع) هستی. این آیه را من و شما و هر کس که با قرآن به قول امام علی (ع) رفیق و همنشین است و با آن اُنس دارد، خوب درک می کند:


قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعَالِینَ. «فرمود اى ابلیس چه چیز تو را مانع شد که براى چیزى که به دستان قدرت خویش خلق کردم سجده آورى آیا تکبُّر نمودى یا از [جمله] بلندمرتبه هایی»


من آنچه در بارۀ من نوشتی را نشانِ تواضع شما می دانم و خودم را که بارها و بارها گفته ام پرِ کاهی بیش نمی دانم. و من اساساً روحانیت را پیشرَوان، پیشبَران و پیشوایان خودم می دانم و شاگردشان هستم؛ روحانیتی که حداقل سه شرط در آن بدرستی جمع باشد: دنیانازدگی، آزاداندیشی_آگاهی و وارستگی. خدا نگه دار شیخ مالک ما.


(دامنه دارابکلا)


شخ عمو اِتّا اَم وسّه کتاب لا بَهی

به قلم دامنه



در دارابکلا، مردم به امور ماوراء و غیبی خیلی پایبندند. گاهی این اعتقاد از سرحدّ خرافه ها هم می گذرد. من خیلی یادم است که بسیاری می آمدند نزد مرحوم پدرم به زبان عامیانه می گفتند: شخ عمو اِتّا اَم وسّه کتاب لا بَهی. یعنی از پدرم که یک شیخ عادی بود و در میان محلی ها مشهور به شخ عمو، می گفتند برای مان حساب بگیر و سرنوشتم را ببین چی نوشته! و یا چرا گاو ما شیرش خشک شده و یا چرا جیکا در بینجسّون مان زیاد شده. یا چرا دخترم هنوز شی نکارده! بگذرم.


نمونه‌ ای از کتاب‌ دعانویسی

منظورم این است مردم وقتی مستأصل می شوند و یا در امر خیر و شرّی گیر کرده اند متوسّل به کتاب و دعا و حساب گرفتن می شوند. شخ عمو هم می گرفت و می نوشت و آنها هم چن کال مرغانه، یا سکّال انار و یا چندتومن پول یواشکی گوشه می گذاشتند و پرمی کشیدند می رفتند که مثلاً کتاب لا گرفت دردش را درمان شد!


ای، اغلب من با پدرم صمیمانه ولی جدّی جدّی کلنجار می رفتم چرا باورهای مردم را اصلاح نمی کنی و خرافه را رد نمی کنی. می گفت: هره هره بور ... هاکون تِه دل خانک بوووشه... وه تازه لسک واری مِه وسِه شاخ شونه کشنه. مردِم اعتقاد دارنه به من چه... . تا لغت بعدی در پست آتی. (دامنه دارابکلا)

راهپیمائی 22 بهمن 1395 دارابکلایی ها در شهر سورک


به نام خدا


راهپیمائی 22 بهمن 1395 دارابکلایی ها در شهر سورک شهرستان میاندورود مازندران


عکس های ارسالی امروز جناب رنگین کمان به تلگرام دامنه


      


حجة الاسلام شیخ محمدجواد مهاجری. حاج کبل سید محمد شفیعی

حسین آهنگر (حاج ابوالقاسم). سیدعلی زضایی و...



دوست گرامی ام سیداحمد هاشمی دارابی

آقای اسرافیل نوری فرزند مرحوم شعبان نوری (پایین محله ای)

22 بهمن 1395. شهر سورک، مرکز شهرستان میاندورود مازندران


بقیه اینجا


(دامنه دارابکلا)


دعانویسان روستای دارابکلا


به قلم دامنه



شام غریبان تکیۀ دارابکلا. دامنه. سال 1392. ارائۀ متن دربارۀ شخصیت زینب کبرا سلام الله علیها. عکاس: حسینعلی رمضانی


به نام خدا. از سلسله مباحث دارابکلا و عمومیات2 امروز می پردازم به دعانویسان روستای دارابکلا از شهرستان میاندورود مازندران مابین ساری و نکا.


روستای دارابکلا به علت مذهبی بودن بالا و وجود چندین خاندان آخوند و مُلا در قدیم و سپس تأسیس حوزۀ علمیه و پروریده شدن قریب 150 روحانی و عُلقه های دینی و سنت های محترم، دعانویسی در آن شیوع داشته و دارد و شاید هم خواهد داشت.



أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ. (نمل/62)


از جمله دعانویسان دارابکلا که محل رجوع و باورهای محلی، منطقه ای و حتی کشوری اند این خاندان اند که سال های سال برای رفع حاجات مشروعه و دفع بلاها و آسیب ها مورد توجه عموم بودند که بدون ترتّب و یا اولویت و تفضّل و برتری دادن، بر حسب ذهنم در زیر فهرست می کنم:


  1. خاندان مرحوم حاج آق سید علی شفیعی دارابی (شوهرعمه ام).
  2. خاندان مرحوم حاج سید کاظم شفیعی دارابی.
  3. خاندان مرحوم حاج میرزاهادی دارابی.
  4. خاندان مرحوم کبل آخوند ملاعلی طالبی دارابی (پدربزرگ پدری ام).
  5. خاندان مرحوم حاج سید میراحمد موسوی دارابی (مرحوم سیدیوسف).
  6. خاندان مرحوم حاج سید محمود هاشمی دارابی.
  7. خاندان مرحوم حاج سیدمیرزا حسن صالحی دارابی. (خاندان جدّ مادری ام).

بقیه را در ذهن ندارم که بگویم. شاید هم، همین هفت خاندان باشد. اگر افزوده ای داشت، بعداً خواهم افزود. 


(دامنه دارابکلا)



مرحوم آیة الله العظمی بهجت: هر کلمه ای از هر کسی شنیدید، دنبال این بروید که آیا این صحیح است، تامّ است، مطابق با عقل و دین هست، یا نه؟

بهزاد نبوی و بهزاد طالبی دارابی


پست 4435


قسمت 73 سلسله پست های عکس ها در دامنه


(دامنه دارابکلا)



زیرنویس دکتر شیخ باقر ذیل این عکس: «دستهای بهزاد نبوی بر شانه های بهزاد طالبی» گفتمش این پسرم  همنام شماست. بهزاد نبوی به طنز  و خنده گفت... در وبلاگش: [بوی خوش بهار نارنج]

یادی از مرحوم مادرم ملا زهرا آفاقی دارابی

قبر مرحوم مادرم ملا زهرا آفاقی دارابی فرزند مرحوم شیخ باقر آفاقی استاد حوزه علمیۀ مسجد جامع ساری و قبر مرحوم مادربزرگ مادری ام سیّده زینب صالحی دارابی از نوادۀ های مرحوم آیة الله آق میرصالح صالحی دارابی اولین بنیانگذار حوزۀ علمیه ی دارابکلا.


(دامنه دارابکلا)



14 بهمن 1395. مزار دارابکلا. ارسالی جناب یک دوست به تلگرام دامنه. ممنونم ازت عموزاده ی بامحبتم که با این عکس در ایام دهۀ فجر و تولد حضرت زینب (س) دلشادم کرده ای

شیخ حیدر طالبی دارابی

به قلم دامنه


به نام خدا. در سلسله مباحث دارابکلا و روحانیت، امروز در روزهای دهۀ فجر، به معرفی برادر گرامی و ارزشمندمشیخ حیدر طالبی دارابی می پردازم.

حیدر، فرزند پنجم والدین مان، مرحومان حجة الاسلام حاج شیخ علی اکبر طالبی و حاجیه مُلا زهرا آفاقی دارابی ست؛ که پنج سال از من _که هفتمین فرزند خانواده ی مان هستم_ بزرگتر است.


آقاحیدر دورۀ قرآن آموزی را در مکتبخانه پدر و مادرمان طی کرد. بعد در دهۀ 50 نزد آیة الله صادقی در شهرستان نکا رفت و بیش از یک سال ماند و تلمّذ  نمود.


سپس به مدرسۀ علمیۀ امام صادق (ع) دارابکلا برگشت و طلبۀ حوزه ی دارابکلا شد و با حُجج اسلام: شهید سیدجواد شفیعی دارابی، شیخ محمد نجفی. شیخ مهدی رمضانی دارابی.  شیخ اسماعیل بابویه دارابی. شیخ خلیل طالبی دارابی همدرس و هم حُجره و همدروه و همبحث شد.


سپس به مدرسۀ آیة الله حاج شیخ عبدالله نظری (خادم الشّریعه) یعنی مدرسۀ سعادتیه ی ساری رفت که به مدیریت مرحوم آیة الله سیدموسی صالحی (داماد آیة الله نظری) اداره می شد. حیدر در این مدرسه حجره گرفت و به صورت شبانه روزی در آن حضور داشت.


بعد به سربازی رفت و در تهران گارد جاویدان خدمت می کرد که انقلاب رخ داد و او هم به فرمان امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ از پادگان فرار کرد. مردم تهران با هدیۀ لباس مبدّل شخصی به سربازان از جمله به حیدر به سربازان در این حرکت اطاعت آمیز از امام امت مدد می رساندد و حیدر هم از همین لباس پوششی، به دارابکلا فرار کرد.


مدتی بعد انقلاب پیروز شد و حیدر طلبگی را ادامه نداد و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ساری در آمد. مدتی در سپاه گذشت و بر اثر رویدادی تلخ، حالش دگرگون شد. صحنه  ی اعدامی های آن ایام خاص اول انقلاب را با چشمش در صحنۀ پستش دید و ... که من بگذرم از این.


مدتی بعد با پیشنهاد مرحوم پدرم از نظامی گری بیرون آمد و به جهاد سازندگی مازندران رفت و چند سال در آنجا ماند... دو بار هم به جبهه رفت.


شیخ حیدر زمانی که من در تابستان 1361 به مدت چهار ماه متوالی در جبهه ی غرب یعنی مریوان بودم، دچار آسیب و عارضه شد و من از آن کاملاً بی خبر بودم... که بگذرم.


حیدر در سال 1366 ازدواج کرد و سه فرزند دارد و نیز یک عروس سادات بسیار نجیب از حسین آباد استخر پشت دارد و همچنین یک داماد بسیار خوب به نام آرمان از قائم شهر که هنوز وقت عروسی شان فرا نرسیده است. حیدر بزودی صاحب نوۀ پسری هم می شود ان شاء الله تعالی.


شیخ حیدر هم اینک، بی هیچ حقوق و دریافتی از هیچ جایی، با کمال عزت و آرامش، و بی هیچ عاری، از طریق مهارت های شخصی و تجربی اش و با دسترنج خویش، رزق و روزی اش را با همت و سخت کوشی تأمین می کند. و الحمدلله در صحت و سلامتی و تلاش و عشق به فرزندانش است. و هنوز نیز عشق به طلبگی، درونش موج می زند خصوصاً به درس شیرین صرف و نحو عربی.


باخبرم که حیدر چند سالی ست از طریق نوار مدرّس افغانی صرف و نحو را گوش می کند. و نیز با نوار (هدفون) تفسیر قرآن مهندس عیدالعلی بازرگان (فرزند مرحوم مهندس مهدی بازرگان) را با عشق و علاقه گوش می کند و حتی نکته هایی را برای من پیامک می کند.


من با حسّ دوری و دلتنگی و آه و درد این پست را به قلم آوردم. با نهایت پوزش.


(دامنه دارابکلا)


      


عکس اول آقاحیدر طالبی دارابی (اخوی دامنه) 1362. عکاس: سیدعلی اصغر

عکس دوم سمت راست: عیسی. یوسف. دامنه. سیدعلی اصغر. حیدر. سال 1365


همه عکس های اختصاصی آق شیخ حیدر در: اینجا

حجة الاسلام شیخ عباسعلی مختاری دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. در سلسله مباحث دارابکلا و روحانیت، امروز در آغازین روز دهۀ فجر به معرفی مرحوم حجة الاسلام والمسلمین شیخ عباسعلی مختاری دارابی می پردازم.


آن روحانی برخاسته از درون خانواده ی مذهبی کشاورز محروم محل مان، یک روحانی ضد ستم و ستمگری بودند و از انقلابیون مبارز علیۀ شاه و دستگاه حاکمۀ شاهی.


آن مرحوم در مسائل انقلاب روستای دارابکلا دخالت مؤثر و رهبری کننده ای داشتند و ما جوانان انقلابی آن سال های نخست قبل و بعد از پیروزی انقلاب وی را روحانی پیشتاز، خوش مرام، خوش پوش و خوش مَشرب و پرجاذبه و سخنران ماهر و خوش بیان می دانستیم.


مرحوم حجة الاسلام شیخ عباسعلی مختاری دارابی همیشه با این آیات ابتدایی سورۀ تکاثر (= افزون گشتن و فخر به فراوانی ثروت و زراندوزی)، منبرهای عالی خود را آغاز می نمودند:


أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ* حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ * کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ.


یعنی: تفاخر به بیشترداشتن شما را غافل داشت. تا کارتان [و پایتان] به گورستان رسید. نه چنین است زودا که بدانید. باز هم نه چنین است زودا که بدانید. (سوره ۱۰۲: التکاثر - جزء ۳۰ - آیات 1 تا 4، ترجمه فولادوند) که نشانگر همدردی ایشان با محرومان و مقابله با زراندوزان بود.


مرحوم حجة الاسلام شیخ عباسعلی مختاری دارابی از بالامحلۀ دارابکلا به طلبگی در مدرسۀ امام صادق (ع) دارابکلا پا پیش گذاشتند و به حوزۀ مشهد مقدس رفتند و با شایستگی هایش، فردی پیشرو و موثّر و مورد قبول جوانان انقلابی دارابکلا گردیده بودند.


آن روحانی برادرِ «شهید مختاری» اند و دو برادر در مزار دارابکلا در مجاور هم آرام گرفته اند. مرحوم مختاری پسرخالۀ دوست گرامی ام حسن صادقی محلی اند.


روحانیون دارابکلا


حُجج اسلام مرحوم شیخ عباسعلی مختاری. شیخ باقر رمضانی (شیخ علی). مزار دارابکلا. مراسم شهید مختاری. ارسالی خلیل شاه علی


ایشان در ببخیل با فرزند مرحوم حاج سیف الله رمضانی دارابی (یکی از مردان خوب و مؤمن و زحمکتش) ازدواج کرده بودند و هرگاه در ایام تعطیل به محل می آمدند، منزل مرحوم حاج سیف الله اقامت می کردند و ما هم آنجا به دیدارش می رفتیم و جلسات برگزار می کردیم.


آن روحانی خوش قلب و آگاه و مبارز همیشه به منزل مرحوم پدرم حضور می یافتند و رابطۀ گرمی با پدرم و اخوان داشتند و منزل پدرمان را مأمن دوم خود می دانستند.


خاطرات انقلابی زیادی با ایشان داریم که شاید روزی فرصت شد بیان کنم. خدا رحمتش کند.


(دامنه دارابکلا)



مشهد 1357. حضور شهید هاشمی نژاد در یکی از راهپیمایی های انقلاب که مرحوم حجة الاسلام شیخ عباسعلی مختاری دارابی نیز از روحانیون انقلابی در حوزۀ مشهد بودند

عکس های تشییع جنازۀ مرحوم سید حجت شفیعی دارابی

به نام خدا. دامنه در دو پست قبلی یعنی پست 4276 اینجا و پست 4290 اینجا، به درگذشت مرحوم سید حجت شفیعی دارابی پرداخت، اینک با تسلیت مجدد به بازماندگان و منتسبان، عکس های تشییع جنازه و نمازمیّت بر پیکر آن مرحوم در مزار روستای دارابکلا، ارائه می شود: (با آپلود مجدد دامنه از عکس های وبلاگ رنگین کمان)


      


نمازمیّت پیکر مرحوم سید حجت شفیعی دارابی با حضور مردم دارابکلا و روحانیون بزرگوار محل حُجج اسلام آقایان: حاج شیخ مرتضی دارابی، سید محمد شفیعی مازندرانی، حاج سیدعلی صباغ دارابی. شیخ محمود رمضانی دارابی. در این عکس یاد همۀ درگذشتگان و روانشاد یوسف رزاقی هم به خیر و نیکی باد. همۀ عکس ها در آلبوم عکس دامنۀ دارابکلا در : اینجا


(دامنه دارابکلا)


سالگرد مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد آفاقی


به قلم میرزا علی چلوئی دارابی


«به نام خدا. سلام جناب دامنه. شب بخیر. دیشب سالگرد حاج آقا آفاقی در مسجد پایین برگزار شد. بعد از مراسم به همراه هیئت ابوالفضل به دعای کمیل رفتیم منزل آقا یوسف آهنگر به صرف شام. بعد از مراسم دعا به اتفاق چند تن از دوستان رفتیم عیادت آقا حجت شفیعی بیمارستان امام در ساری.


جناب دامنه برای آقا حجت دعا کنید که متاسفانه اصلا حالش مساعد نیست. لازم به دکرم که جلسه دعای کمیل به صورت هفتگی و مداوم در محل توسط هیات در منزل یکی از هم محلی ها به صورت داوطلبانه برگزار میشود.»


پاسخ دامنه : در پست جداگانه.



8 بهمن 1395. مسجد پایین محلۀ دارابکلا. سالگرد مرحوم حاج شیخ احمد آفاقی. ارسالی جناب حاج علی میرزا


(دامنه دارابکلا)


بقیۀ عکس ها: اینجا

حجة الاسلام شیخ گلچین دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا، امروز به معرفی حجة الاسلام شیخ گلچین دارابی اوسایی می پردازم.


ایشان گرچه از روحانیان اوساست، اما اساساً اوسایی ها و مُرسمی ها و دارابکلایی ها بر سر یک سُفره ی خدایند، خصوصاً روحانیان که با هم همبسته اند. همگی هم در دارابکلا تمرین طلبگی کرده اند و این کسوت را از محیط مدرسۀ امام صادق (ع) دارابکلا آغاز نموده اند. و جناب حجة الاسلام شیخ گلچین دارابی اوسایی نیز از همین بستر دینی به این مرحلۀ وعظ و مردم گرایی رسیده اند.


من چند سخنرانی اش حضور داشتم؛ بسیار مسلط صحبت می کنند. خوش برخورد و خاکی اند. بیان شیوایی در منبر دارند. با شدّت و حدّت سخن می رانند و در شنونده شوق ایجاد می کنند. جناب گلچین در دو روستای مذهبی و خوب اوسا و مرسم به تبلیغ امور دینی مشغول اند، خصوصاً ماه محرم و ماه رمضان که هر دو جا به منبر می روند.


برای این روحانی گرامی که با هم آشنا و گاه گاه، هم سخنیم، آرزوی توفیقات بیشتر می کنم و به وی سلام گرم و صمیمانه دارم.



حجة الاسلام شیخ گلچین دارابی و علیرضا آهنگز. مُرسم. هفتم محرم. پاییز سال 1393. عکاس: دامنه


(دامنه دارابکلا)


شیخ قربان بابویه دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. هفتۀ آینده ماه حُزن و عشق به امام حسین و اهلبیت _علیهم السّلام_ فرامی آید و دل های شیدای حسینی، عاشورایی می گردد و قلب های زینبی، پُرنجوا و  سوته دل می شود.


دامنه برای استقبال این ایّام خاصِّ خاصِّ الهی، به معرّفی و تجلیل از یک پیشکسوت ذاکر اهلبیت (ع) و سحرخوان مشهور و محزون صبحدَمان روز عاشورا در روستای دارابکلا، یعنی مرحوم حاج شیخ قربان بابویه دارابی می پردازد؛ باشد تا دَین دامنه به این ماه خدا و عشق به  خدا و ارادت عاشقان به الله و ثارالله، _ولو در حدّ اندک_ اَداء شده باشد.


آن مرد مذهبی و مؤمن و تکیه ای مسجدی از خوبان و بزرگان محل بود. قرآن و احکام و نوحه و مرثیه و نغمه های محزون را خیلی خوب و تجربی بلد بود و از سال ها دور برای دارابکلایی ها می خواند و اشک عزاداران را به عشق امام حسین (ع) درمی آورد.


وی ساکن ببخیل بود و از مردان مورد وثوق مردم. پدر آقایان حاج مهدی و حجة الاسلام شیخ محمد بابویه دارابی اند. به عبارتی پدرهمسر حجة الاسلام والمسلمین شیخ مرتضی چلوئی دارابی _امام جماعت مسجد جامع دارابکلا_  و به عبارتی عموی دوست گرانقدرم احمد بابویه دارابی.


هم سنّ و سالان ما با سبک نوحه ها و مرثیه ها و سحرخوانی محزون او، بسیار آشنا و مأنوس اند و از آن صحنه های حُزن انگیر، خاطره ها به یاد دارند؛ گویی حتی بوی آن روز و شب ها را هنوز هم حسّ می نمایند.


این مرد بزرگ مذهبی تا آخرین دقایق زندگی دست از کار و تلاش و کشاورزی و باغداری نشست و هرگز از ذکر مصائب عاشورا و اهلبیت (ع) فاصله نگرفت و حتی در سال آخر قبل از فوتش در تکیه ی روستای دارابکلا نوحه ی جانانه ای خواند و با لحن خاص و جذّاب سنتی اش در میان انبوه عزاداران نغمه سُرود و صوتش ماندگار شد و نامش جاویدان.


برای روح پاک این شیفتۀ شیعۀ بسیار محزون و محبوب فاتحه و صلوات. عکاس: نوه ی پسری او یونس _فرزند حجة الاسلام محمد بابویه_ که مقیم قم اند. در شنبه 3 مهر 1395. از آقا یونس بسی ممنونم که درخواستم را در تهیه ی تصویر پدربزرگش بخوبی اجابت کرد. خدا حافظ.


          


مرحوم حاج شیخ قربان بابویه دارابی. پیشکسوت ذاکرین اهلبیت (ع) در دارابکلا



مرحوم حاج شیخ قربان بابویه دارابی. پیشکسوت ذاکرین اهلبیت (ع) و سحرخوان عاشوا


(دامنه دارابکلا)


بازتاب پست همسر مرحوم شیخ قربان بابویه بر دل خواهرزادۀ وی

به قلم بی نام. «سلام. از ارسال این متن و بخصوص عکس خاله عزیزمان (پست 4205 اینجا) متشکرم . ایشان [حاجیه طاهره همسر مرحوم شیخ قربان بابویه دارابی ست. _پیشکسوت ذاکر اهل بیت (ع)_] بسیار مهربان صمیمی زحمت کش هستند. انشا.ا... خداوند عمر طولانی به ایشان عنایت فرماید»


پاسخ دامنه : به نام خدا. سلام من هم به شما که ننوشتی کی هستی. ولی از این که  نوشتی «خالۀ عزیزمان» نشان می دهد خواهرزاده ی ایشان هستی. هر کجا هستی، خدا حافظ تو. ممنونم دامنه را مفتوح می نمایی. خدا خالۀ مهربان و مؤمنۀ شما را محفوظ بدارد و سرحلقۀ فرزندان و نوادگان نگه دارد.


انسان های مُسن، تکیه گاه اُنس و زیستِ معنوی بازماندگان هستند. از جناب یک دوست باید ممنون بود که به این انسان های بزرگ دقت و توجه دارند و عکس ارسال می نمایند و دل امثال شما را شادمان می کنند. بزرگان زن و مردی که به نحوی اوتاد روستای دارابکلا هستند و بی آن که بی خبران، باخبر باشند، دعاهای روزانه و شبانه ی همین آدم های مؤمنه و مؤمنه، بلاها و آفت ها را از دامان محل دور می سازد.

(دامنه دارابکلا)


همسر مرحوم شیخ قربان بابویه دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. ایشان حاجیه طاهره، همسر مرحوم شیخ قربان بابویه دارابی ست. _پیشکسوت ذاکر اهل بیت (ع)_. مادر آقایان مهدی و حجة الاسلام شیخ محمد بابویه دارابی. وی مادرزنِ جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ مرتضی چلوئی دارابی، امام جماعت مسجد جامع دارابکلاست.


به این مادر گرانقدر و مؤمنه، سلام دارم و درود می فرستم. و از جناب یک دوست نیز بسی ممنونم که این عکس را دقایق پیش در 2 بهمن 1395 از چهرۀ ایشان انداختند و به تلگرامم فرستادند.



حاجیه طاهره همسر مرحوم شیخ قربان بابویه دارابی. شنبه 2 بهمن 1395


(دامنه دارابکلا)


مرحومه ربابه طالبی دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. از جناب یک دوست بسیار بسیار ممنونم این عکس خاله عزیزم را به من هدیه کردند. این پست را به زبانِ همۀ خویشاوندانم و اقوامم می نویسم برای عشقم به خاله ی بسیار مهربان و رئوف و ساده دل و مؤمنه. وقت کسی را ضایع نمی سازم.


او، خالۀ مان مرحومه ربابه طالبی دارابی ست. او کیست؟ او نوۀ پسری پدربزرگ مان مرحوم کبل آخوند ملاعلی ست. او عموزادۀ مان نیز هست. فرزند عموی مان مرحوم شیخ محمد طالبی ست. خواهرِ مادرمان ملازهرا آفاقی ست. از ناحیۀ مادری. مادر او و مادرمان، مرحومه سیده زینب صالحی ست. (نوادۀ مرحوم آیة الله آق میرصالح صالحی). بلاخره او از هر دو ناحیۀ پدری و مادری یک آخوندزاده است. و فرزندان دختر و پسر بسیار شایسته ای به یادگار گذاشته است که به همگی آنان درود وافر می فرستم.


او 25 سال پیش پس از سالها زحمت، به رحمت خدا پیوست. مظهر درستی و راستی بود. روحت شاد ای خالۀ خندان و خوش قلب و مهربان ما.



خالۀ مان مرحومه ربابه طالبی دارابی فرزند عموی مان مرحوم شیخ محمد طالبی


(دامنه دارابکلا)


حجة الاسلام سید حسین شفعیی دارابی (قسمت دوم)

پست 205 : ادامۀ قسمت اول: توضیح دامنه: به نام خدا. زندگی خودنوشت جناب حجة الاسلام والمسلیمن سید حسین شفعیی دارابی. این اتوبیوگرافی _یعنی زندگی نامه ی خودنوشت_ جناب ایشان را با افتخار بازنشر می نماید. استاد گرانقدر و خطیب توانمند و مشهور حجة الاسلام والمسلمین آسید حسین شفیعی دارابی از روحانیان بسیار فعال و پرکار و فاضل دارابکلاست. دامنه، وی را از مفاخر محل دانسته و به دیده ی احترام می نگرد. متن زیر نوشته خود ایشان است. که دامنه بی هیج دخل و تصرّف و ویرایشی در متن آن، بی کم و کاست منتشر می کند.

امید است، دامنه به زندگی نامه ی (خودنوشت یا دگرنوشت ) مورد تایید سایر روحانیون عزیز و فاضل و بزرگوار دارابکلا، که همه ی آنان را، استاد و راهنمای خویش می داند، دست بیابد و نشرش دهد. دامنه پیشتر از این در تاریخ اول تا سوم آذر 1392 متنی را با عنوان " هشدار به روحانیّت دارابکلا: اینجا " در هفت قسمت نوشت. و ضمن ابراز ارادت ویژه و اعتقاد راسخ به روحانیت، نقدهای انتظاری خویش را نیز در بیانی صمیمانه و اما صریح و بی پرده، طرح کرد و اسامی تقریبا کامل روحانیت دارابکلا را در آنجا آورد. اینک نوشته ایشان عرضه می شود: قسمت اول اینجا(منبع: دامنۀ دارابکلا: اینجا)

حجة الاسلام سید حسین شفعیی دارابی (قسمت اول)

پست 205 : به قلم حجة الاسلام سید حسین شفعیی دارابی«اینجانب سید حسین شفیعی دارابی در حدود سال 1348 وارد حوزه علمیه جعفریه زادگاه خویش روستای دارابکلاء ساری شدم سپس برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه مشهد رفتم نزدیک به سه سال در جوار حرم ملکوتی امام رضا به فراگیری علوم مختلف ادبیات منطق و فقه واصول اولیه پرداختم در سال تحصیلی 1354 از مشهد الرضا به جوار کریمه اهلبیت و حوزه علمیه قم منتقل شدم از آن پس تا به حال در این شهر مقدس مشغول به تدرس، تدریس و تحقیق می‌باشم پس از ورود به قم احساس کردم باید تقویت بنیه علمی ام بخشی از ادبیات و منطق را مرور کنم و از محضر اساتید خوش آوازه آن زمان از قبیل مرحوم مدرس افغانی، عرفانی و ... بهره بردم سپس به فراگیری کتب مربوط به فقه و اصول شرح لمعه، اصول فقه مظفر، رسایل و مکاسب شیخ انصاری، کفایه الاصول مرحوم آخوند خراسانی و فلسفه و منطق و ... پرداختم و از محضر اساتید بزرگواری همچون آیات ستوده، پایانی، سید علی محقق داماد، سید مصطفی محقق داماد، سید حسن شجاعی ، شیخ یحیی انصاری شیرازی، دکتر احمد بهشتی، دوزدوزانی، موسوی تهرانی، سید ابوالفضل موسوی تبریزی بهره جستم پس از آن در کلاس درس اساتید خارج شرکت نمودم.

از سال 62 به بعد تدریس یک دوره اصول آیت الله العظمی شیخ جواد تبریزی را درک کردم در مباحث فقهی نیز خارج زکوه را از کلاس درس آقای منتظری که خداوند عاقبتش را به خیر کند و از اطرافیان و مشاوران ناباب نجاتش دهد استفاده نمودم خارج دو کتاب معظم فقهی یعنی خمس و حج را از محضر حضرت استاد آیت الله جوادی آملی بهره بردم. در کنار دروس رایج در حوزه یعنی فقه و اصول و ادبیات با شرکت در کلاس درس اسفار آیت الله جوادی آملی و درس هیئت آیت الله حسن زاده آملی با کلیاتی از فلسفه و نجوم اسلامی آشنا شدم همچنین از مباحث تفسیری و اعتقادی و اخلاقی فرزانگانی همچون مرحوم آیت الله مشکینی، آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله جعفر سبحانی، آیت الله ابراهیم امینی، آیت الله اصفهانی و ... با لطف و عنایت الهی در برنامه امتحان عمومی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی توسط شهید مطهری در حوزه علمیه برگزار شد شرکت کردم ودر قدم اول جزء 200 نفری بودم که در امتحان کتبی قبول شدم، سپس در مصاحبه‌ای که خود آن شهید بزرگوار به عمل آورد شرکت نمودم و جزء شصت نفری بودم که قبول شدم سرانجام در دوره آموزشی کوتاه مدت شرکت کردم تا در کنار دیگر عزیزان با دانشهای غیر حوزوی آشنا گشتم کمتر از 2 هفته از زمان تشکیل این کلاسها گذشته بود که حادثه عظیم شهادت شهید مطهری رخ داد ولی شاگردان و دست پروردگانش راه را ادامه دادند و ما را یاری رساندند

در ادامه راه با سلسله مباحث و برنامه های مفید و کلاسیک و منظم فرزانه روزگارمانحضرت استاد آیت الله مصباح یزدی آشنا گشتم پس از آزمون وارد برنامه آموزشی موسسه در راه حق، سپس بنیاد فرهنگی باقرالعلوم و از محضر این شخصیت بزرگوار شیعه و برنامه های آموزشی مورد نظر ایشان بهره های فراوان بردم باید بگویم حیات علمی اینجانب بیش از هرکس موهون زحمات و راهنماییهای این استاد گرانمایه بوده و می‌باشد.

ناگفته نماند در طول سه سالی که در مشهد بودم با حضور در بحث تفسیری و نماز جماعت مسجد کرامت به امامت مقام معظم رهبری و جلسات شهید هاشمی نژاد در محل کانون بحث و انتقاد دینی و نیز کلاس تفسیری عارف صمدانی حضرت آیت الله میرزا جواد آقای تهرانی بهره ها بردم در کنار فراگیری علوم مختلف از محضر اساتید بزرگوار به تدریس دروس مربوطه علاقه وافری داشته ام بدین جهت تمام متون درسی حوزه از جامع المقدمات تا رسایل و مکاسب را در این مدت تدریس نموده ام گاه درمدارس تحت برنامه شورای مدیریت شهیدین و عترت گاه در مراکز علمی دیگر جامعه الزهرا و غیره و گاه به صورت انفرادی و سالها به صورت دروس عمومی مدرس 3 و 4  دارالشفاء به تدریس علوم مختلف پرداختم.

سالهای پیش از پیروزی انقلاب و پس از ماجرای انقلاب فرهنگی سالها در دانشگاه صنعتی امام باقر تهران و دانشگاه آزاد اسلامی بروجرد به تدریس معارف اسلامی فلسفه اخلاق و تاریخ اسلام تاریخ سیاسی ایران پرداختم در کنار تدریس با توفیق الهی توانسته ام چندین کتاب و مقاله را به چا پ برسانم پاره ای از مقالات، از مقالت ممتاز شناخته شده اند به لطف پروردگار از جمله طلاب موفق در عرصه خطابه و سخنرانی می‌باشم تا به حال در شهرهای بزرگ و کوچک حدود 20 استان کشور مسافرت تبلیغی داشته ام  سالهاست که به عنوان مبلغ بعثه خطیب و سخنران در ایام عمره مفرده به مدینه و مکهاعزام می‌شوم در همین راستا در دو ماه رمضان به روسیه و ازبکستان اعزام شدم و بارها قبل از خطبه های نمازجمعه قم دفتر مقام معظم رهبری در قم دفتر آیت الله مکارم، حرم مطهر مدرسه فیضیه، حرم مطهر امام رضا به ایراد خطبه و سخنرانی پرداخته ام.‌» آدرس سایت پایگاه اندیشوران منبع این خودنوشت  : اینجا(منبع: دامنۀ دارابکلا: اینجا)

هشدار به روحانیت دارابکلا (قسمت هفتم)

پست 16 : به قلم دامنه. به نام خدا. هشدار به روحانیت دارابکلا. قسمت هفتم . دامنه، دامنه ی سخن را کوتاه می کند و به آخر استیضاح می رسد تا که رای اعتماد میان مان از هم نگسلد. من همچنان بر این تزم می دمم که بی روحانیت نمی توان ره به مقصدبرد، چرا که اسلام و قرآن هر دو صامت اند و با زبان و تفسیر عالم دین، به سخن می آیند. دینداران هم گویی ساکت اند و  بااشارات شما به جنب وجوش می آیند. پس شما دو تکلیفه اید:

هم دین منتظر تفقّه و تحرک شماست. هم دینداران متوقّع اجتهاد و جهاد شما. این گوی و این میدان. این اسب و این چوگان. این قلب و این دمان. این مغز و این حرفاتان. بشتابید که فردا دیره دیر. نمی دانم این متن من، کی به سمع یا بصر شما می رسد؟ به هر حال روزی خواهد رسید که در می یابید چقدر به جای عمل به اولی، ترکِ اولی کردید. می فهمید کاش مثل انبیا (ع) از قِلّت عدد پیروان کسری نداشتید. راستی درسته طبق قرآن جزئی از مصادیق اولوا الامر شدید؟ اما یادتان باشدبه همین نسبت نیز وفق همین قرآن باید اولی النُهی هم باشید و نیز مانند داوود نبی(ع) اگر ذاالاید شدید که گه گاه می شوید، حتما و حتمامی بایست اَوّاب هم بگردید! مگر شیعه از چند نفر آغاز شده بود؟ از سه نفر: مقداد و سلمان و  ابوذر.

شما دارابکلا را برای علم و شان تان کوچک می دانید؟ نوح نبی (ع) 950 سال عمر کرد و نبوت. سر آخر فکر می کنید چند نفر در کشتی نجاتش، مومنانه نجات یافتند؟ هدف نوح نبی(ع) نه نعوذبالله کَرّ و فَر ّکه ایفای شرع و شرح بود. شما کی برای مان شرح شرعی بر پا کردید؟شرح شرع نکنید، شر و شورمی شود که بعضا می بینید. فاَینَ تَذهبون! آسایش کی گفته بیتوته و باا هل خود در نعمت و ناز بودن است!؟ کی ثابت کرده هر چه بی غم تر، رخ سرخ تر؟

نه آقا. 14 سال حبس و زندان امام کاظم (ع) و دهها سال حصر پادگانی امامان عسکریین (علیها السلام) و آن همه رنج و ضَیقی ائمه اطهار (ع)و خصوصا مصائب حسین (ع) و سکوت دردانه علی (ع) و بسی رنجهای نبی مکرّم اسلام (ص) و ارّه شدن تن ذکریا (ع) و بریده شدن سر یحیی نبی (ع) و هزاران مثال مسلّم، به شما الزام نمی کند کمی رنج! کمی کمیابی! کمی ترک! کمی درد! کمی درس! کمی بحث! کمی نقد! کمی حل! کمّی حقد! کنید؟ من که می دانم شما ازکدام طبقه و منطقه و منطق برخاسته اید.چرا فراموشمان کرده اید! قم اید یا مشهد و یا هر شهر و دیار دیگر. خوب، باشه قبول. پس هجر و هجران و هاجری کی؟ فقط روحانی کاروان حج و استادی دانشگاه و نمازاداره و پژوهش موسسه و تبلیغ نهادی را راهبری کردن تمام تتمه تان که نیست. ما را هم سر به راه کنید! ای سرداران معمّم. و ای شیوخ قوم و قم. و شهود مشهد که مجاور رضای آل محمدید.

در انتها بگویم ناگفته های فراوان دارم (گرچه خودم به هزاران عیب مبتلایم) اما هزاران حرف از سرطینت نه از قِبل کینت! با شما دارم که شاید روزی دگر بر ملا سازم. چون عشقی ناتمام به شما ها دارم. عشقی توام با نقد و انتظار و مطالبه و مفاهمه و مذاکره. نه عشقی کور کورانه و لیلی وار و مجنون صفت. نه عشقی تقلیدی و اطاعت محض. عشق من به شما منوطی (مشروطه) است: منوط به روحانیت ت. منوط به تقوای ت. منوط به آموختنی هایت. و منوط به علم و جهد و کلاس و درس ت بر من و ما و آیندگانی که پُرتر از ما آلوده به مسئله اند و شبهه و شاید هم رَدّیه. ای روحانی محل من، به محل ت، محل بذار. به آن دم و روح بده. همگِنان گذشته ات خاصّه مرحوم آقا دارابکلایی که مظهر زهد و دینداری بودند را خرسند. و ما را هماهنگ کن. با پوزش و اعتذار و الحاح. (منبع: دامنۀ دارابکلا: اینجا)

هشدار به روحانیت دارابکلا (قسمت ششم)

پست 15 : به قلم دامنه. به نام خدا . هشدار به روحانیت دارابکلا . قسمت ششم. 25- من خود بارها و بارها نزد خیلی از کسان گفته ام روستای ما می دانین کجاست؟ می دانین محل ما 100 روحانی داشته و دارد؟ این را از این جهت به غریبه ها تفهیم می کنم تامیان آنها دارایی معنوی روستایم را به رُخ کشم و فخر و مباهه کنم. ما که این همه نسبت به وجود شما تظاهر و تفخُّر می کنیم چرا از این صبغه روستا حراست نمی کنید؟ تا ما این رنگ هویتی خود را همواره به سابقه و لاحقه مان پیوند زنیم. و به آن ملصق باشیم.

مگر دارابکلا دارالمؤمنین نیست؟ مگر همین امام جمعه محترم ساری آقای طبرسی (که خود مفتخر است به نوعی یک دارابکلایی ست) در مراسم هفت رحلت آیة الله سید رضی شفیعی بالای همین منبر مسجد محل مان با صدایی رسا نگفته است : آی مردم بدانید دارابکلا دارالشرع منطقه است؟ کمی بیندیشید تا چاره ای بیابید.

26- ما به شرافت و تقوا و مهربانی و علم و دیانت و توانمندی و احاطات و احتیاطات تان و نیزسایر امتیازات تان که به آن متّصفید نه تنها اذعان داریم و بدان واقفیم، بلکه فاخر هم هستیم. عاجزانه می طلبیم این وجاهت تان را به کلاسی بزرگ و دائمی برای محل تان تبدیل کنید. تا معلوم آید:

دارابکلا نه اسرم است نه مُرسم. نه چمازکوتی ست نه ارست مالخواست. نه دنگ سرَک است نه تنگ لته. نه لشت نشاء است نه سوچلما و تلمادره. آری، دارابکلا،  دارابکلاست. با دامنه ای فراخ و بلند و عمیق. هویتش را تقویت کنید تا هویت تان در تاریخ جاوید شود. و الاّ آنچه مانند مرحوم آقا دارابکلایی و دهها آخوند تاریخ کهن و مَهتران این محل بافته اند، پنبه می گردد باز. به قول قرآن ماها نباید مثل آن پیر زن باشیم : و لاتکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوه انکاثا آیه 92  سوره مبارکه نحل. یعنی و مانند آن زنی که رشته خود را پس از تابیدن محکم آن، به صورت پاره پاره از هم گسست نباشید.

27- روحانی ما آن روحانیی ست که وارسته باشد. به خدا پیوسته باشد. از خود رهیده باشد. ازمردم نگسسته باشد. و در دل و جان جوان، خجسته باشد. درود خدا بر این روحانی. (منبع: دامنۀ دارابکلا: اینجا)