روحانیت داراب‌کلا

شرح حال و موضوعات مرتبط ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

روحانیت داراب‌کلا

شرح حال و موضوعات مرتبط ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

بحث دامنه با شیخ وحدت

به قلم شیخ وحدت 16 : "بسمه تعالی. سلام. در نظام شاهی ـ رعیتی، شاه فوقِ همه چیز وهمه کس بوده ودر برابر هیچ کس پاسخگو نمی باشد، او خود را سایه خدا در زمین وخداوند را تنها فرمانروای آسمان می داند. در نظام شاهی، قانون را مزاج شاه مشخص می کند. مزاج شاه اگر سرد باشد یا گرم، اگر سودایی باشد یا صَفرایی، اگر معتدل باشد یا خارج از اعتدال، قانون صادر شده از سوی او برای رعیت تأثیر مستقیم دارد، یعنی یا برای رعیت، سودا آفرین است یا صَفرا زا، یا باعث سرد شدن مزاج رعیت می شود یا مزاج رعیت را گرم می کند، وبالاخره یا مایه اعتدال رعیت است یا یکسره رعیت را از اعتدال خارج می کند. اما در نظام جمهوری قضیه درست بر عکس نظام شاهی است، یعنی در این نظام: أوّلاً ـ خدا هم خدای آسمان است، وهم خدای زمین. ثانیاً ـ مردم همه بندگان خدایند واو زمین را در اختیار بندگان خود قرار داده تا آنان به اختیار خود در آن به عمران وآبادانی بپردازند. ثالثاً ـ قانون گذار، خود مردم اند، وقانون، تابع مزاج خود مردم است. رابعاً ـ مجریان قانون، مسئول در برابر مردم، ومردم، مسئول در برابر خدا  هستند. تا بعد"


بحث دامنه با شیخ وحدت بر سر این پست


پاسخ رُک دامنه : به نام خدا. سلام جناب شیخ وحدت. مباحث مسلسل شما را دنبال می کنم؛ به هم پیوسته و رساست و با خود بسیار، سخن هایی قابل تامّل دارد، اما در این قسمت بحث تان بر بند ثالث تان نقد و حرف دارم. که به ایجاز می آورم. این که با قید مطلق آوردی: "ثالثاً ـ قانون گذار، خود مردم اند، وقانون، تابع مزاج خود مردم است"؛ باید بگویم این نگرشی سکیولاریستی ( مبتنی بر ایدئولوژی sécularisme ) است و دامنه با شما در این اندیشه، به هیچ وجه متوافق و متراضی نیست. این شبیه آن تفکری ست که چسبِش به کتاب دارد و سنّت را رها کرده است، یا متشابه با تز تکیه بر عقل بشری و مستغنی از وحی الهی ست. در این بند ثالث تان، خدا و قوانین خدا در بندِ حذف و افقاد رفته است. پوزش از این سخن رُک و پوست کندگی دامنه. چه کنم که این رُکی ام به رُکن عقیدتی سیاسی من مربوط بوده، و ملتزما" بر پاسخ برآمدم.

جوابیه ی شیخ وحدت به دامنه : "بسمه تعالی. سلام. عنوان «مزاج» را عمداً انتخاب کردم تا همه نوع مردم را در بر بگیرد. مردم یا دیندار اند یا بی دین. مردم دیندار یا خواهان رعایت شریعت الهی در وضع قوانین هستند ودین را در سیاست دخالت می دهند یا به هر دلیلی ـ درست یا نادرست ـ مقید به دخالت دادن دین در سیاست نیستند. در صورت اول، حکومت، صیغه دینی پیدا می کند، ودر صورت دوم، صبغه غیر دینی. ودر هر دو حالت، تعیین کننده نوع حکومت (دینی یا غیر دینی) اراده وخواست خود مردم است."

پاسخ دامنه : به نام خدا. سلام دوباره جناب شیخ وحدت. ولی قاعده ی اکثریت بر مناسبات سیاسی حاکم است. بنابراین استثناء به قول بِرشت، نباید جای قاعده را اشغال کند. به قول دکتر عبدالکریم سروش در فربه تر از ایدئولوژی، جامعه ی متُصف دینی، حکومت متّصف دینی می طلبد. تمام.

جوابیه ی شیخ وحدت به دامنه : "بسمه تعالی. سلام. مقصود من از مردم، خصوص مردم ایران نیست، مراد من همه مردم دنیا است. اکثر مردم در اکثر کشورها با آن که معتقد به یکی از ادیان الهی هستند، حکومت در این کشورها صبغه دینی ندارد، چرا؟ چون مردم ـ به هر دلیلی ـ نخواستند، اما حکومت در ایران صبغه دینی دارد، چرا؟ چون اکثریت مردم، آن را می خواهند."

پاسخ دامنه : به نام خدا. سلام سه باره جناب شیخ وحدت. اما شما در این سلسله نوشتارتان دارید از یک حقیقت پرده برمی دارید، پس لزوما" باید از حقیفت بگویید نه واقعیّت. بله آنچه در مغرب زمین به عنوان اومانیسم با شیوه ی سکیولاریستی واقع شد، واکنشی ست به 1000 سال (از 400 تا 1400 میلادی) حکومت فقیهان مسیحی در قرون میانه. که دین را اربابان کلیسا، دستاویز ستم بر مردم خصوصا" اندیشمندان  قرار داده بودند و مایه ی پس ماندگی و وارونگی گردیدند؛ این دلیل و یا علّتی نمی شود شما، در بند ثالث تان، از بیان حقّ، منصرف گردین و به ذکر واقع بسنده نمایید.

جوابیه ی شیخ وحدت به دامنه : "بسمه تعالی. سلام. این که گفتم: «قانون گذار، خود مردم اند، وقانون، تابع مزاج خود مردم است» بیان حقیقت است. واقعیت، آن چیزی است که در بیرون اتفاق افتاده است. شما به ایران وعراق نگاه کنید، هر دو کشور، مسلمان با اکثریت شیعه است، هر دو کشور دارای حکومت جمهوری ومتکی به اراده وخواست مردم است، لکن چون تلقی مردم شیعه عراق از نوع حکومت با تلقی مردم شیعه ایران از نوع حکومت یکسان نیست ـ با آن که مردم هر دو کشور تابع مرجعیت شیعه هستند ـ شکل حکومت در این دو کشور یکسان نمی باشد. مزاج مردم عراق با آن نوع سازگار  است ومزاج مردم ایران با این نوع. ممکن است صد سال دیگر مزاج ها عوض شود وتغییراتی در هر دو نوع ایجاد شود. خلاصه کلام این است که خدا شریعت خود را به مردم ارائه داده وآنان را در پذیرفتن ونپذیرفتن آزاد گذاشته است، واگر غیر این بود انسان را مختار نمی آفرید وقیامت وحساب وکتابی مقرر نمی کرد."

پاسخ دامنه : به نام خدا. سلام چهارم جناب شیخ وحدت. از این که این پاسخم لَختی تاخیر افتاد، به رسم سنت دیرپای ایرانیان تمدّن دار و تمدّن ساز، لحظاتی تنهایی رفته بودم سیزده را در جایی که خود آن را می پسندیدم، به در کنم و چون در جایی خارج از قم در حبس و حصر نبودم، 13 ام را به در کردم و بازآمدم. اما بعد؛ این جمله ی پایه ی بند ثالث تان که آوردی "قانون گذار، خود مردم اند،" از نظر دامنه، حقیقت نیست، واقعیت است. قانونگذار خداست که چارچوب های اساسی را مشخص کرده است، در عراق هم اگر دولت قانون و یا مشئی خلاف شرع وضع و اتخاد کند، هم مرجعیت و هم مردم در مقابلش معترض و متعرّض می شوند. می پرسم چگونه مردم به دیدگاه شما قانون گذارند اما هرگز نمی توانند مثلا" قانون نصّ قصاص را منتفی کنند؟ یا سیاستی متعارض با شریعت برگزینند؟ اساسا" شورای نگهبان برای همین تطبیق با شرع تاسیس و تعبیه شده است. و تطبیق نشان از آن دارد قانون شرع مشخّصی وجود دارد، که همه چیز باید با آن سنجیده شود. پس؛ مزاج، هرگز برای مسلمان جای شرع و نُصوص و فُصوص و حِکَم را اشغال و آن را پُر و پَرپَر نمی کند. افزون بر این، بند ثالث تان با بند اول تان، نسبتی پارادوکسیکال (متناقض نما) دارد. چطور در بند اول خدا هم خدای آسمان است و هم خدای زمین و زمینیان، ولی هیچ کاره است نعوذبالله در قانون گذاشتن!!؟؟

جوابیه ی شیخ وحدت به دامنه : "بسمه تعالی. سلام وقتی می گوییم: در نظام شاهی، قانون گذار، شخص شاه است، معنایش این نیست که شخص او می نشیند وقانون را می نویسد، بلکه معنایش این است که او دستور می دهد قانون گذاران قوانینی را مطابق منویات شاه تنظیم نمایند. در اینجا هم وقتی می گوییم: قانون گذار، خود مردم اند، معنایش این است که: 1 ـ قانون گذاران ـ حتماً ـ باید از جانب مردم ـ به صورت مستقیم یا به صورت غیر مستقیم ـ انتخاب شوند. 2 ـ در وضع قوانین، باید خواسته ها ومنویات مردم را در نظر بگیرند، وقانونی بر خلاف میل مردم نباید وضع کنند. در جمهوری اسلامی، وضع قوانین بر اساس همین دو اصل صورت می گیرد. زیرا مردم با رأی به «جمهوری اسلامی» اصل حاکم بر همه قوانینی که توسط نمایندگان آنان وضع می شود را از پیش تعیین واعلام کرده اند، وآن اصل اساسی این است که: همه قوانین موضوعه علاوه بر این که باید وفق مصالح مردم باشد، باید شرع الهی در آن لحاظ شده و هیچگونه مخالفتی با دستورات خداوند نداشته باشد. برای اجرای دقیق این اصل، فقهای شورای نگهبان معین کرده است.

پاسخ دامنه : به نام خدا. سلام پنجم جناب شیخ وحدت. از وقفه ای که از صبح تا الآن که شب شده است، جمعه 13 فروردین 1395 هم به پایان آمده است و به 9 و نیم شب نزدیکیم، پوزش می طلبم. به هر حال این مسافت سخت و طولانی و سوزناک توسط دامنه باید طی می شد تا به سرِ منزل می رسید؛ و رسید. و حالا با این جوابیه ی چهارم شما که صبح امروز به دامنه فرستاده اید، مواجه شدم، اما با این همه راه که طی کردم و خسته ام، باز در دو سطر این جوابیه ی تان، چون نقض و نقص دیدم، نتوانستم بی پاسخ بمانم. وقتی واقعا"، نه حقیقتا" در بند ثالث تان به ضرس قاطع می گویی: "قانون گذار، خود مردم اند، وقانون، تابع مزاج خود مردم است"  چگونه می شود در این آخرین جوابیه اما برخلاف آن گزاره بگویی: "همه قوانین موضوعه علاوه بر این که باید وفق مصالح مردم باشد، باید شرع الهی در آن لحاظ شده و هیچگونه مخالفتی با دستورات خداوند نداشته باشد."!؟ با این گزاره ی جدیدتان، پس از شما می پرسم "شرع الهی" و "دستورات خداوند" که آوردی، مگر غیر از قانونی ست که دارید از آن یاد می کنید؟ قانونگذار خداست، مسلمانان کاشف قانون اند تا خلاف مشیّت حق تعالی رهی نپویند. به نظر می رسد، این که بارها از خیلی ها شنیدم روحانیت معمولا" و یا علی الاغلب از واژه ی اشتباه کردم، می هراسد! و بهتر است بگویم دوری می گزیند، شما هم گویی، نمی خواهی بپذیری در بیان شما اشتیاهی وجود دارد که همانا گفتی: "قانون گذار، خود مردم اند، وقانون، تابع مزاج خود مردم است."شک ندارم این گزاره ی شما اشتباه و خطای محض است. البته به دید و دین و دیده ی من. به هر حال از خسته کردن شما و دامنه خوانان معذرت می طلبم. من تابع حقیقت هستم نه واقعیت. واقعیت همانی ست که در سقیفه ی بنی ساعده نطفه گرفته، ولی حقیقت از آسمان در سینه ی صدر و فراخ محمدرسول الله (صـلّى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم) فروآمده که پُر از رحمت و حکمت و وصایت و حاوی امانتِ امامت است. همین. والسّلام.

نظر مهندس محمد عبدی: "سلام کبلاقا ابراهیم و درود و سلام خدا بر شیخنا وحدت در این گفتار با نظر شیخنا وحدت کاملا موافق و هم نظرم و دیدگاه شما بسیار ناقص و ابتدایی است چرا که قوانین مدنظر شما حداقلی است و نگاه و نظر استاد حداکثری چرا که قوانین مصوب مجلس مثل قانون تجارت استخدام هواپیمایی مالک و مستاجر و راهنمایی و رانندگی و امثالهم با نگاه شما یعنی تعطیل ولی استاد درست می فرمایید منویات شاه و دستور او کجا و خواسته مردم که اکثریت شان باشد کجا؟ موفق باشید"

جوابیه ی شیخ وحدت به دامنه : "بسمه تعالی. سلام. 1 ـ زود به بحث خاتمه دادی ودر داوری عجله کردی. اتهام شما به روحانیت منصفانه نیست. اگر به این باور رسیدی که من شهامت اعتراف به اشتباه را ندارم این دلیل نمی شود که همه روحانیان دارای چنین خصلت نکوهیده ای هستند. 2 ـ اوامر ونواهی خداوند که در کتاب و سنت آمده به طور کلی دو دسته اند: ارشادی، ومولوی. اوامر ونواهی ارشادی به آن دسته از امر و نهی ها گفته می شود که احکام صادرشده در آنها احکامی است که عقل به صورت مستقل آنها را می فهمد. اوامر مولوی مقابل اوامر ارشادی است، یعنی متضمن احکامی است که عقل در باره آنها فهم استقلالی ندارد. دایره احکام مولوی در قیاس با قوانینی که مردم توسط نمایندگانشان وضع می کنند از حجم زیادی برخوردار نیست به ویژه اگر احکام مولوی به افراد را (که چه در این حکومت وچه در هر حکومت دیگری لازم الاجرا است) از آن جدا کنیم. 3 ـ از جناب عالی می پرسم: نمایندگانی که مردم انتخاب می کنند وبه مجلس می فرستند در آنجا باید چه کاری را انجام بدهند؟ قطعاً پاسخ می دهید: کارشان وضع قوانین است. چگونه است که به نمایندگان مردم ( که از افراد همان مردم اند) اطلاق قانون گذار بلااشکال است ولی اطلاق آن برمردم ( به معنایی که بیان شد) اشکال دارد؟

پاسخ دامنه : به نام خدا. سلام ششم جناب شیخ وحدت. 1- به بحث از آن رو خاتمه دادم، چون دریافتم از آورده های تازه تر شما قانع نمی شوم. تسلیم بی جهت شدن هم که شما از من باخبرید، در رگ و مغز سر و عصاره ی استخوانم نیست. 2- این که گفتی به روحاتیت اتّهام زدم و منصفانه نیست، باید اول به گزاره ی علمی ام مجددا" بنگری که با پیش فرض به نظر می رسد آغاز کردم و این را نوشتم: "به نظر می رسد، این که بارها از خیلی ها شنیدم روحانیت معمولا" و یا علی الاغلب از واژه ی اشتباه کردم، می هراسد! ! و بهتر است بگویم دوری می گزیند". پس اتّهام با سه واژه ی "به نظر می رسد، معمولا" و علی الاغلب" از قید اطلاق و تعمیم خارج می گردد. خوب شد از رُبوبیّت صحبت نکردم. 3- شما از مبانی "دولت شاهی" و "دولت جمهوری" داشتی بحث می کردی و بر چارچوب های آن دست می گذاشتی، اما اینک از مبنا دست شستی وارد قوانین موضوعه شدی. از نظر من گزاره ی ثالث شما در این پست اساسا" صَبغه و مبنای سکیولاریستی و اومانیستی دارد، و این با نظریه ی امامت و نیابت تضاد آشکار دارد، به من بگوید، اگر حضرت صاحب زمان (عج) ظهور کنند، قانون و مبانی حکومتی شان را از مردم اخذ می کنند؟ پس باید پذیرفت که قانون الهی پیشینی وجود دارد که معیار و بنیان فکری حکومت اسلامی ست. 4- نمایندگان مردم وقتی قانون می گذارند، از دو چیز نباید خارج شوند: شریعت اسلامی و قانون اساسی. همین نشان می دهد، قانون از قبل توسط خداوند در قرآن و سنت روشن گردیده و نیز اجتهاد. شما به من بگویید اسلام شناس که می گویند یعنی چه؟ یعنی کسی که مسنبط است برای کشف قانون های اسلامی. پس هرکس را نمی توان قانونگذار حکومت دینی قرار داد. به جناب مهندس عبدی هم سلام دارم و سپاس. این که نوشتی: "دیدگاه شما بسیار ناقص و ابتدایی است" این دو واژه ی شما در بیان پاسخ های من به شیخ وحدت، یک گزاره ی علمی نیست، یعنی من نمی فهمم ابتدایی و ناقص یعنی چه. با پوزش.

نظر مجدد مهندس عبدی : "سلام مجدد. ابتدایی و ناقص مد نظرم، یعنی پایه اولیه و یا به تعبیری نگاه کفایت آمیز از میزان ارسال وحی است. برعکس حداقل موارد و قوانین مورد نیاز بشر به وحی نازل شد و بقیه مقررات و قوانین بخصوص در دوران غیبت کبری بر مبنای نظر حداکثری نمایندگان مردم در تطبیق با شریعت است نه عین آن و... به نظرم قدری عجله می فرمایید در نتیجه گیری بحث و اغنا شدن".

پاسخ دامنه : به نام خدا. سلام دوم جناب مهندس محمد عبدی. همین "تطبیق با شریعت" که در نوشته ات سوسو می زند، آن قانون است که دامنه دارد از آن دفاع می کند. اصل تطبیق خود نشان واضح وجود قانون الهی ست و قانون گذار در اصل خداست، سایرین در مقام وضع مقررات نباید مزاج خود را بر نوموس ( قانون ) خدا غالب کنند، چون قالب، قانونی ست که در وحی و سنّت متجلی گشته و مردم در جغرافیای سیاسی حکومت دینی، باید به مدد عقل و مجتهدین و اسلام شناسان خبره و صاحب تقوا، آن را تنظیم و بکار بندند. همین.

نظر سوم مهندس محمد عبدی: "سلام مجدد. نگاهِ کفایت آمیز شما و جانبدارانه دین مدارانه با اینکه می تواند و باید قابل احترام باشد اما در عمل مجزی نیست و کافی نمی باشد چرا که بسیاری از قوانین مصوب مجلس موجود ردی در شریعت ندارد یا مشابه ندارد اما بنابر قاعده رای اکثریت در تمامی جوامع بر اساس ذائقه آن مردم در حال اجراست همچنین در جامعه ما درست است خداوند سرمنشأ همه قوانین است اما حاکمیت بر سرنوشت و وضع قوانین موضوعه مورد نیاز جامعه منافی با آن ندارد البته شرمنده در بحث شما و استاد شیخنا وحدت وارد شدم موفق باشید"

پاسخ دامنه: سلام سوم به مهندس محمد عبدی. اتفاقا" خیلی هم خوش آمدی به بحث. شرمندگی ندارد، افتخار دارد. من مثال می زنم: اگر مزاج مردم به تعبیر شیخ وحدت و ذائقه ی مردم به تعبیر شما، این باشد که حجاب و پوشش زنان طی یک قانونی از محیط اجتماعی حذف شود و یا اختیاری گردد، آیا واقعا مردم طبق مزاج می توانند نص حجاب را منتفی بدارند؟ پس قانون خدا قبلا" وضع شده که باید مطابق آن رفتار کرد نه خلاف آن. بحث من فقط این است شیخ وحدت اصل ثالث متن پست خود را از نظر من باید قید بزند نه اطلاق کند به مزاج و بگوید قانونگذار مردم هستند و بس.


شیخ وحدت. قم. منزل دامنه. 5شنبه 12 فروردین 1395

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد