به قلم حجة الاسلام شفیعی مازندرانی 117: «باسلام : جناب آقا ابراهیم. تاسیس موسسه زبان توسط نورچشمی دانشمندت مهندس عادل و همسر مکرمه اش موجب خوش حالی اینجانب گردید. (اشاره به پست 2741 اینجا) انشاء الله در سایه سار مرحمت امام عصر (عج) پایگاه نشر فرهنگ انتظار و ترویج مکتب نایب آن بزرگوار ، امام راحل (ره) در جهان باشد.
انشاء الله همواره بدرخشند که مایه ی سرفرازی مایند و امید وارم همه ی جوانان ما این گونه بدرخشند. 29/ 3 / 1395. شفیعی مازندرانی.»
پاسخ دامنه : به نام خدا. استاد گرانقدرم حجة الاسلام والمسلمین شفیعی مازندرانی سلام علیکم. حقیقتا" از اعماق دلم با الطاف و دعای تان خرسند گشتم. لطف و دعاها و تشویق های شما همیشه شامل ما می شده است و من به وجود خوش قلب شما، مفتخرم.
باور کنید که از دوره ی ابتدائی هر سه فرزندم را به آموختن زبان انگلیسی فرستادم و خدا را شکر هر سه در قم و تهران استاد موسّسات زبان اند. و عادل هم با سرمایه گذاری و ایجاد این موسِّسه ی زبان آوید، دل مرا شاد ساخت. از شما که از سلسله ی سادات بزرگ و عالم دین و معلم اخلاق هستید، می خواهم در تهجّدهای شبانه و اذکار همیشگی تان، فرزندانم را که قلب شان از قبله و قطب عالَم آقا حضرت ولی عصر(عجّ) هیچ گاه جدا نیست، مثل بقیه ی جوانان این مرز و بوم دعا فرمایید. (دامنه دارابکلا)
به قلم حجة الاسلام محمدجواد غلامی دارابی 21
به نام خدا. سلام به دامنه و دامنه خوانان فهیم و فرهیخته.سخنان دوستانه برادر عزیزم جناب حجة الاسلام شیخ مالک رجبی که حاکی از انعکاس نظرات برخی از بزرگان و مردم ولایت مدار محل بود را مشاهده کردیم، از آن جایی که خوانندگان و بیندگان دامنه، از اقشار مختلف و دارای مراتب تحصیلی متنوع می باشند و با توجه به تخصصی بودن بحث ولایت فقیهان و نیز توصیه های مشفقانه استاد بزرگوارمون حضرت حجة الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر سید محمد شفیعی مازندرانی، به نظر می رسد ادامه این مبحث به مصلحت وبلاک وزین دامنه نباشد و نیاز به تجدید نظر باشد. البته، با علم به اینکه نیت دامنه خیر و در جهت رشد و تعمیق مباحث معرفتی و دینی می باشد.
در پایان از زحمات شبانه روزی و خستگی ناپذیر و فراوان اقا ابراهیم عزیز، صمیمانه قدردانی می کنم.
پاسخ دامنه: به نام خدا. سلام جناب حجة الاسلام شیخ محمدجواد غلامی دارابی. ضمن قدردانی از آنچه به عنوان دغدغه ها و آراء خود مطرح ساخته ای، من بزودی تحلیلم را ارائه می دهم. (دامنه دارابکلا)
به قلم دامنه : به نام خدا. سحرگاه دیشب از بزرگی اندیشمند و خیرخواه و صاحب قلم، نامه ای 75 سطری دریافت کرده ام با عنوان با مُسمّای «نجوائی با یک دوست». چون شرعا" متن خویش را نجوا نامیدند، لذا از پخش آن، عامدا" و آمرا" پرهیز نموده ام؛ ولی پخش پاسخم را لازم و ضرور دانسته ام؛ چراکه، ندادن پاسخ، یک بی احترامی زشت و به دور از شئوون اخلاقی بوده است. پس بر من ببخشایند.
به شما _به تعبیر دلخواه ام_ بزرگ اندیشمند سلام می کنم و در سرآغاز سخنم احترامم را به آستان دوستی تان روانه می کنم و از این که مرا به وجه صمیمانه، دوست خویش خوانده اید، سپاس می گزارم و نیز از این که واژه ی پرمعنای نجوا را در خطاب به من، انشاء ساختی، خیلی خرسندم، و پیش از هر چیز از این که مرا شایسته ی مخاطب خویش نموده اید و نکاتی را از سرِ سازش نه چالش و تنش، بر من هدیه آوردی، خدا را شاکر و شما را قدردان ام.
اما بعد، چند مطلب جهت اَدای وظیفه و اثبات اراده می نویسم تا خدای ناکرده بی محلی تصور نگردیده باشد و رسم اخلاق و ارادات را برآورده باشم. با کسب اجازه ی غیابی و تقدیم خالصانه ترین احترام ها، اینها را ارائه می دارم:
۱_ من ترجیح می دادم متن تان سرگشاده می بود و پست می نمودم تا دامنه خوانان شریف هم از مفاد مفصل و تحلیل های آن و البته در پاره ای از پاراگراف ها، آمیخته به پیش داوری ها و تصورات عام، باخبر می گشتند، حال که آن را به نجوا مشروط ساختید، چاره ای نیست که تمکین کنم. به نظر می رسد از این نظر، نجوا برگزیدیدکه شاید یقین داشتید پخش آن به صلاح من، و در مرحله ی بعد به سود مخاطبان نیست، و شاید هم خود از عمومی شدن آن، اِکراه داشتید، به هر حالت؛ من چه نجوا باشد چه سرگشاده، آن را سودمند و نافع می دانم.
۲_ واقعا اگر با غَور، بررسی و دستیابی ها به بازخوردها، به این نتیجه ای که مرقوم داشتید، رسیده اید، من اصراری ندارم. گرچه پاره ای از پاراگراف های شما اساسا" از عقاید و گرایش من خارج و بسیار اَبعد و غریبه است، اما هیچ گاه بنای من بر آن نیست که شیوه ی سازش شما را به تنش و چالش فرو بکاهم. من ایمانم نه موقت، که به وُسع وجودی ام موقن است. تعبّدگرایی ام آنچنان است که تصوّرات یا احسانا" تصویرات شما را از دامنه دور می دارد. حال اگر شما به دلیل برداشت هایی که از سر دقت و فراست، ترجیح می دهید چنین موردی نباید عیان شود، من به صلاحدیدتان توجه و آن را اجرایی می کنم. من پیش خودم و خدایم خیال می کنم به آورده های دین و فرآورده های مؤمنین، مومن ام. شعارم همیشه برای خودم این است: مؤمن به نص کلام الله، باید مؤقن باشد و متوسّم. پس تحلیلی که متصورانه از خصوصیات من کرده اید، تا حد مطلق، دور از واقعیات است و باید این نگاه تان را اصلاح فرمایید چون پیچیده به ظن و وهم است.
۳_ من بزودی تحلیلم را ارائه می کنم. نمی گویم بلدم، ولی به عنوان یک شهروند عادی که سابقه ای ۲۵ ساله در پست سازمانی ام و خارج از آن داشته و دارم و اساسا خوراک زندگی ام قلیلی از اغذیه ولی کثیری از مطالعه است، خود را آنچنان ناشی و درمانده از متن جامعه، سیاست و اندیشه ورزی نمی بینم. با این وجود این راهی که نمایاندی را با کمال میل می پذیرم و این ثابت می سازد بخش هایی از ۷۵ سطرتان، تخیّل است نه واقع و حقایق. تصویر نامه ی زیر را فقط جهت این که معتمد نظام بوده ام و معتقد راسخ آن، منتشر می کنم. ممنونم. (دامنه دارابکلا)
آری، در باغیم نه در باغ!
پست 2731 : به قلم حجة الاسلام شفیعی مازندرانی 115 :«با سلام : جناب آقا ابراهیم ...... می دانی که : ......نظریه تحریم حکومت در روزگار غیبت ، را بزرگان ما از جمله : امام راحل ( ره ) رد کردند و مرحوم آیه الله منتظری ، هم احادیث مور دنظر طرفداران آن ها را در کتاب ولات فقیه بطور مفصل پاسخ داد پس چندان ضرورت احیای آن نیست ....ولی مواظب باش :مطالب شما در باب تحریم حکومت و نسبت دادن آن به مرحوم آخوند خراسانی ، نکند که این رجل عالیقدر را زیر سوال ببرد گر چه اشاره کردی در آخر ماه مبارک در اظهار نظر خود واقعیت آن را برملا خواهی کرد ( بسا که پنبه آن را بزنی ) و میدانی که مطالب رد شده ای است ( مراحعه شود به پایگاه اطلا ع رسانی حوزه —مجله حوزه سال 1390 / شماره 162 / نیز در سایت های مختلف تحت عنوان آخوند خراسانی و تشکیل حکومت )
البته اصل کار شما را اشکال ندارم فقط بیاد خاطره ای افتادم .....در همایشی در قم ، در مدرس آیه الله العظمی گلپایگانی ( ره ) ، در کنار آقائی نشسته بودم که از یکی از تالیفات خود سخن به میان آورده ، وآن را خدمتی ، برای ااسلام می دانست ...گفتم بسیار کم لطفی می کنی ، با تعجب ، پرسید ، مگر آن را مطالعه ، کرده ای ؟ عرض کردم به آن نشانی که در آغاز آن هیجده ( 18 ) صفحه بطور جذاب ، مطلبی را ارئه دادی و ، مساله ی تناسخ را در اذهان خواننده ی خود تثبیت کردی ، ...فورا گفت : آخرش رد کردم ...گفتم : آری :و آن هم در نیم صفحه و خواننده ی خود را به تفسیر نمونه ارجاع ، دادی و افزودم : .... ..وقتی 18 صفحه در ارائه ی یک مطلب بی اساس نوشتی باید دو برابر آن در رد آن و تثبیت دیدگاه حق ، می نوشتی ......مکثی کرد وگفت : راست گفتی ولی حیف که کتاب ، چاپ شد ........
جناب آقاایزاهیم ، مواظب باش آن خاطره تکرار نشود ..... البته اخیرا در پاسخ این جانب (در پست 2709 اینجا)با قلمی الحمد لله جالب ، در رد سوئ استفاده از شعار مردم (مرگ بر ضد ولایت فقیه ) زیبا نوشتی و به خوانندگان معزز این وبلاک ، حالی کردی که فلانی ، طرفدار این گونه افراد است ... انشائالله ، قصد سوئ نداشتی وعصبانی شدی ، سهو القلم پیش آمد و می دانی که بحث ما در حوزه ای دیگربود ...و ربطی به این بحث نداشت ، زیرا حساب سوئ استفاده در حیطه آ آن نبود .... اگر فردا از شعار الله اکبر ....هم سوئ استفاده شد باید این شعار را تعطیل کرد ؟ یا باید کار فرهنگی ، نمود تا مردم وظیفه خود را بشناشند و این وظیفه ی همه از جمله شما وما است .....ولی ... شما الحمد لله ، چشم خود را بستی و به این جانب رگبار ببستی ، شمارا می شناسم وارادت دارم لاکن کمی جالب نبود جا دارد بار دیگر مکتوب بنده را بنظر خونند گان محترم این وبلاک ارائه دهی . متشکرم . موفق باشید .والسلام 28 / 3 / 95 / / شفیعی مازندرانی»
پاسخ دامنه : به نام خدا. حضرت مستطاب حجة الاسلام والمسلمین شفیعی مازندرانی سلام علیکم. استاد گرانقدرم حقیقتا" از اعماق درونم خرسندم تذکرات از دل برخاسته ی تان را بر دلم نشانم. و این گلایه و صراحت تان را میمون و خجسته می دانم. حتی اگر آن را تَشر استاد بر شاگرد تعبیر نمایم. اما بعد؛ باید بگویم از مثال شما بابت آن دوست تان خیلی بهره بردم، ولی به رگباری که فرمودین، اصلا" اعتقادی ندارم و خدا نکند قلم دامنه، مسلسل شود! آن هم در حقِّ استادی مهربان و دلسوز، چون شما که در فضیلت ها ی شما هیچ شکی ندارم.
اما این که فرمودی: «و به خوانندگان معزز این وبلاک ، حالی کردی که فلانی ، طرفدار این گونه افراد است ... انشائالله ، قصد سوئ نداشتی وعصبانی شدی ، سهو القلم پیش آمد و می دانی که بحث ما در حوزه ای دیگربود» باید مجددا" تصریح کنم در آن پست 2709 اینجا «من دقیقا" در بند 2 نوشتم حضرت عالی با آن گونه تفکرات مرزبندی دارید. عینا" آن را دوباره می آورم:
«2- من نه فقط در ظل ولایت فقیه ام، که سرباز جمهوری اسلامی ام. تبعیت من از این نظریه، نه نظری و شعاری که عملی ست. اما قرائت شاذّی که از آن ارائه می کنند، مُخلّ آرمانی ست که با مردم عهد بسته شد. بنا بر این، کسی حق ندارد، بآسانی شهروندی را با حربه ی ضدِ ولایت فقیه لکه دار کند و مانع از اندیشیدن شود. که سماحت جناب عالی در این گونه مباحث نشان داده است، با این طور تفکرات مرزبندی دارید.»
شما استاد مستحضرید من در دامنه، شیوه ام این بوده و هست و خواهدبود که نسبت به متن های دامنه نویسان، در صورتی که تشخیص دهم پاسخی باید بدهم، ورود می کنم. اگر غیر این باشد، من چه لزومی دارد وبلاگم را به حالت باشگاه آزاداندیشی درآورم؟ من یقین دارم خیلی از دامنه خوانان همیشه منتظرند، دامنه نیز در ذیل پست های دامنه نویسان، یک اِن قُلتی بزند. ممنونم. (دامنه دارابکلا)
پست 2727 : به قلم حجة الاسلام شیخ مالک رجبی دارابی 100 : سلام علیکم بسم الله الرحمن الرحیمباعرض سلام و ارادت مجدد خدمت برادر ارجمند جناب آقا ابراهیم طالبی مدیر وبلاک دامنه از اینکه پی در پی مصدع اوقات حضرت عالی می شوم .
شرمنده اخلاق خوب شما هستم . چون جناب عالی در نشر معارف دین فعالیت داری . ما هم
در کنار شما جهت اداء تکلیف گفتیم سهمی داشته باشیم ۰ تشویقها و تعریفها ی مکرر
شما باعث می شد تا در وبلاک دامنه بیشتر قلم
بزنم هر چند بنده یک طلبه ناچیز هستم ولی هر
وقت مطالب ارسال می کردم می گفتم نظر بده اگر خوب است یا نه به تلگرام من خصوصی بمن
بگو تا اصلاح شود شما هم با سعه صدر و با صبر
و حوصله کمال همکاری نسبت به اینجانب
داشتید از این بابت خیلی از شما تقدیر و تشکر می کنم و در این شب جمعه از خداوند تبارک و تعالی برای والدین جناب عالی طلب رحمت و مغفرت مسئلت دارم .
پاسخ دامنه : با سلامی شائقانه و با خرسندی صمیمانه جوابم در پست جداگانه. (دامنه دارابکلا)
پست 2709 : به قلم دامنه : به نام خدا. سلام علیکم. حضرت مستطاب عالی در پست 2701 ، مطالب مهمی انشاء نمودید که لازم دانستم چنین جوابیه ای بنویسم:
1_ به نظر می رسد به پرسشی که در متن تنظیم کردید، پاسخ ندادید و بحث را به استطراد بردید. شاید حجم بحث، مانع از ماندن بر سر تببین دقیق شما شده است.
2_ من نه فقط در ظل ولایت فقیه ام، که سرباز جمهوری اسلامی ام. تبعیت من از این نظریه، نه نظری و شعاری که عملی ست. اما قرائت شاذی که از آن ارائه می کنند، مخل آرمانی ست که با مردم عهد بسته شد. بنا بر این، کسی حق ندارد، بآسانی شهروندی را با حربه ی ضد ولایت فقیه لکه دار کند و مانع از اندیشیدن شود. که سماحت جناب عالی در این گونه مباحث نشان داده است، با این طور تفکرات مرزبندی دارید.
3_ من در پاسخ به جناب حجة الاسلام شیخ مالک نظر تفکیکی ام نسبت به این شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» را دقیق بیان کردم که تکرار نمیکنم، اما چند مثال متنوع می زنم و داوری را بر دامنه خوانان شریف وامی گذارم:
یکم: در اوان انقلاب تندروها به مرحوم بازرگان می گفتند «مرگ بر ضد ولایت فقیه، نخست وزیر ایران، پیر خرفت ایران». کجای این شعار انقلابی و شرعی ست؟ بازرگانی که شهید مطهری در نماز به آن مرحوم اقتداء می کرد.
دوم: در همین سال های اخیر آیة الله اکبر هاشمی رفسنجانی در 15 خرداد در حرم حضرت معصومه (س) قم سخنرانی می کردند که عده ای از یک موسسه ای، در آن مراسم به ایشان مرگ بر ضد ولایت فقیه گفتند و مجلس عزای شهدای 15 خرداد را آن هم در مکان مقدس حرم، برهم زدند. کجای این شعار غیرت و شعور و شرعیت است؟
سوم: نزدیکتر می آیم، در همین سه چهار سال پیش، وسط خبطه ی نمازجمعه آیة الله العظمی عبدالله جوادی آملی در شبستان امام خمینی حرم حضرت معصومه (س)، برخی تندروهای سوپرولایی! علیه ی این حکیم متاله، شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه دادند و بدتر از آن مهر نماز و لنگه کفش پرتات کردند. کجای این جسارت و بی ادبی به ساحت مرجعیت شیعه ی امامیه، شرعی و عقلی و اخلاقی و انقلابی ست؟
چهارم: بازم نزدیکتر می آیم. پسر شهید مطهری، می رود شیراز که سخن بگوید در دانشگاه. اما سوپرولایی ها با شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه آشوب و هجوم می کنند، عمل وهن و زشتی که بارها رهبر معظم انقلاب با صراحت آن را نهی کردند و فرمودند برهم زدن مجالس کار بسیار غلطی ست. کجای این شعار علیه ی یک نماینده مجلس که از قضا از جناح راست است، شرعی و نیکو و تحسین برانگیزه؟ این نفرت است نه آزادی.
پنجم: خیلی ملموس تر می گویم که مال همین سالگرد اخیر امام خمینی ست در حرم رهبر کبیر انقلاب اسلامی که عده ای سازماندهی شده، از آغاز تا انجام سخنرانی آیة الله سید حسن خمینی شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه گفتند. کجای این شعار، شعور و شور و حماسه ی انقلابی ست؟
این است که می گویم این شعار، دستاویزه نه دستآورد. و الّا شعار باید پایه ی عقیدتی داشته باشد و مثل فتح مکه یوم المرحمة گردد نه یوم الانتقام و تسوبه حساب های جناحی و تصفیه های خطی و فکری. شما جناب شفیعی مازندرانی، استاد گرانقدرمان، به داد انحرافات برسید که تکلیف دارید و پاسخگوی مردم و خدا و انقلاب اید.
با پوزش و احترام. (دامنه دارابکلا)
به قلم حجة الاسلام سیدمحمد شفیعی دارابی 5 : «بسم الله الرحمن الرحیم. سلام آقای طالبی عزیز. متنی برای دامنۀ عزیز. گفتی در دست هایم مثنوی بی آلایش پاکت را احساس کنم، گفتی سرشار از مهر برخیزم و از ژرفای محبت گرم تو در این فصل گرما که مقارن شد با ماه خدا بهار قرآن، گلی از گلستان عشق و محبت و وطن پرستی برایت گلی بچینم. کلام در دامنه چقدر پُر صلابت است و کانون محبتت چقدر گرم است.
دامنۀ عزیز. چقدر زیبا دارابکلا را به تصویر می کشی . تصویر هایی که محبت را معنا و تفسیر می کند. هر کسی که در دامنه قدم می گذارد انگار گرمای تابستان را تبدیل به گرمای محبت انگیز دل می کند. چقدر زیبا در دامنه با سلایق گوناگون با تفکّراتی زیبا با کلامی آمیخته با علم و ایمان، عشق و احساس ، ادب و احترام با هم به بحث می پردازند و گعده علمی و محلی، برپا می کنند.
دامنۀ عزیز:
ای تجدید کننده ی خاطره های محل.
ای تجدید کننده ی یاد علمای محل.
نفس گرمت همچنان مثل تابستان گرم، پرُ صلابت و پُر تبش برای محل محفوظ باشد تا همیشه فرهنگ دارابکلا را در همه عرصه ها گرم نگه داشته باشید.»
پاسخ دامنه : به نام خدا. سلام می کنم از اعماق دلم به شما دوست فرهیخته و باوقار و بسیار پُرمطالعه ام جناب حجة الاسلام آقا سیدمحمد شفیعی دارابی. همین که از 1500 کیلومتری مشهد به قم، سخنی محبت آمیز و تشویق گرانه راونه می کنی برای هفت جد من بس است. آن شما طلبه ی جوینده و پوینده که به وضوح ازت آگاهم چقدر و چگونه متعالی می اندیشی. شما وبلاگ های ایران را بگرد، ببین کجا این همه بحث آن هم بِروز و آزاد در آن بُروز دارد!؟ دامنه مفتخر است چنین فضایی را خلق کرده و چنب و جوش های فکری پدید گشته است. از قلب مهربانت می طلبم در گوشه گوشه های حرم وسیع و اقیانوس بیکران امام رضا _علیه السّلام_ دامنه و دامنه خوانان شریف را دعا کنید. التماس دعا. ان شاء الله بزودی مشهد نصیبم شود و در دارالزّهد و دارالرحمۀ زاویه گیرم و دلم را جلائی دهم. (دامنه دارابکلا)
به قلم حجة الاسلام شفیعی مازندرانی 111: توضیح دامنه : به نام خدا. جناب حجة الاسلام والمسلمین سیدمحمد شفیعی مازندرانی، در این متن، با طرح یک سؤالی که به نظر می رسد از ایشان شده است، به شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» پرداخته است که برای چاپ و انتشار به تلگرام دامنه ارسال کرده اند. ضمن سلام و سپاس، باشگاه آزادادندیشی دامنه آن را بی کم و کاست ارائه می کند. از آنجایی که دامنه طی روزهای ماه رمضان امسال، در پاسخ های سه گانه اش به حجة الاسلام شیخ مالک رجبی دارابی در باره ی این شعار، (ذخیره شده در سلسله مسائل اندیشه های سیاسی اینجا) مسائلی را مطرح کرده است، بنا بر این، این متن 111 جناب ایشان در حقیقت پاسخی به دامنه و به عبارتی نقد آزاد بر دامنه است:
جناب حجة الاسلام والمسلمین سیدمحمد شفیعی مازندرانی. 1394. عکاس: دامنه
«پاسخ به یک پرسش. منظور از شعار انقلابی مردم ایران ، (( مرگ بر ضد ولایت فقیه )) شعار بجای مانده از دوران امام راحل ( ره ) چیست ؟
پاسخ : این شعار هنگامی درخشید که : بعضی می گفتند که حکومت ایران ، باید مثل آن چه در غرب می گذرد دموکراتیک باشد و تفکر سکولاریسم چارچوب قانون اساسی آن را تشکیل دهد که امام راحل ( ره ) فرمود : ((فقط جمهوری اسلامی نه یک کامه زیاد و نه یک کلمه کم )) . که اکثریت مطلق ملت بدان رای دادند البته هنگام نوشتن قانون اساسی ، نیز نظر بر آن شد که نظام ، بر مبنای اسلام ، و مذهب رسمی آن شیعه ی امامیه ، زیر نظر ولایت فقیه اداره شود ، شعار های اقلیتی غرب گرا وشرق باور بالا رفت که ولایت فقیه لازم نیست که با شعار کوبنده مردم (( مرگ بر ضد ولایت فقیه ))، رو به رو گشته ، به ظاهر ، ساکت شدند که این روز ها جهت تضعیف شعار انقلابی مردم ، همراه با نمک دلسوزی از مراجعی که به نظرآنان ضد ولایت فقیه هستند وبه نظر اینان ، ولایت فقیه را قبول ندارند ، به شبهه آفرینی ، دست زده اند که این شعار ، بعضی از مراجع را شامل می شود و بهتر است تعطیل شود البته ، فردا هم خواهش میکنند که قانون اساسی را دستکاری کرده اسلام ووولایت فقیه ، را برداریم و ...
نخیر اینان ، پشت سر این شبهه چیزی دیگری را می جویند که به خاطر ترس از مردم فعلا ، کمی در لفافه ها فرمایش می فرمایند و این نکته اشاره کنم که : استدلال مراجع عظام ، بر اثبات ضرورت ولایت فقیه ، مختلف است مثلا : بعضی ار راه احادیث مربوطه ، استدلال ، می کنند وبضی دیکر که ، شبهاتی ،براسناد یا بر دلالت آن ها دارند که موجب شد بگویند از این احادیث نمی توان ولایت را اثبات کرد کدر پی این گونه اظهار نظر ها است که : مخالفان شعارانقلابی مردم ، به صدا در آمدندد ، د غافل از آن که مراجع مورد نظر آنان در باب ضرورت وجود ولایت فقیه ، در جامعه ، به (( دلیل حسبه ))تمسک میجویند و بعضی از راه استدلال عقلی به اثبات اصل ضرورت ولایت ، می پردازند .اعم از ولایت مطلقه یا ولایت مقیده.
آری : دلیل ها متفاوت است نه ، منظور ها این است که افرادی مثل صاحب مفتاح الکرامه ( ج 10 ص 21 ) می گویند : اجماع فقهای شیعه ، بر این مساله است ونراقی در کتاب عوائدالایام ( 188 ) به اجماع توجه دارد و محقق کرکی در کتاب الرسائل ج 1 ص 27.0و 269 می نویسد : همه ی فقهای شیعه بر این عقیده اند که فقیه جمع الشرائط . که از او به (( مجتهد در احکام شرعبه ))، یاد می شود در دوران غیبت امام معصوم ( ع ) عنوان نیابت او را در همه امری که نیابت از آن صحیح است دارا است .چنان که شخصیت هائی هائی مثل صاحب جواهر مساله ولایت فقیه را از مسلمات شیعه معرفی میکنند(ج 16 ص 178 ) و نیز از ضروریات شیعه بحساب می آورند ( همان ) وآیه الله العظمی بروجردی می فرمود از مسائل بدیهی است ( مجله ی حوزه شماره 44 / 43 ویژه نامه ) نتیجه آن است که در میان فقهای نام دار شیعه ، ضد ولایت فقیه نداریم.
پاسخ دامنه : به نام خدا. ضمن سلام و تشکر وافر از متن صریح ایشان و بهره آموزی از فحوای آن، پاسخ آزاد و صریح دامنه در پست جداگانه. (دامنه دارابکلا)
پست 2697 : به قلم دامنه : به نام خدا. با سلام و سپاس. جناب حجة الاسلام شیخ مالک رجبی دارابی ضمن خرسندی از اشکالات و با انضمام طرح دو پرسش دیگرتان واقع در پست 2695 اینجا، که علاوه شد به آن 11 پرسش روزهای قبل تان، این گونه پاسخ می دهم:
دامنه. قم. 23 خرداد 1395. عکاس: پسرم مهندس عادل طالبی دارابی
1- در مقدمه متن آوردی «برادر بزرگ جناب آقا ابراهیم جوابهای شما را مطالعه کردم استفاده کردم ولی قانع نشدم چون هنوز برایم مبهم است که چرا اصرار داری مطالب آخوند خراسانی (رح) ... » پاسخ من این است: خیلی قابل تحسین است که مطالعه کردی و نقد هم نوشتی. مُبهم بودن برای شما شاید به این علّت است که به جای پرداختن به آنچه آخوند خراسانی (ره) استدلال موشکافانه و آسیب شناسانه کردند، رو به انگیزه خوانی از دامنه آوری و این، هیچ سهمی در نقد و نقّادی ها ندارد. پس لفظ اصرارداری، چندان مطلوب به نظر نمی رسد. زیرا من یک متنی از یکی از اساطین و اساتید مبرّز و مبارز حامی مشروطیت نه استبداد را بر روی مشتاقان بحث های اندیشه ای بازنمودم تا تفکر کنند و روی آن تامّل. هراس از بیانات عُلمای برجسته ی دین، شایسته ی هیچ اهل اندیشه ای نیست.
2- در سؤال اول آوردی: «از طرفی من چند تا از موافقین را نوشتم شما در جواب نوشتی موافقین و مخالفین برایم مهم نیست اگر برای شما مهم نیست پس چرا مطالب آخوند را مطرح کردی و همینطور ادامه می دهی.» پاسخ من این است: منظورم از لفظِ «مهم نیست»، این بوده است که در نشر متن آخوند، برای من مهم نیست چه کسی موافق است یا چه کسی مخالف. و الّا کار ما انسان ها خواندن و فراآموختن از همین مخالف ها و موافق هاست که هر دو صنف، سهمی عظیم در ایجاد علم و اندیشه داشته و دارند و خواهند داشت.
شهید مطهری را همین پرسش ها و انتظارات انبوه نسل دانشجو و جوانان عصر 50، مطهری زمان کرد که به قول سدید رهبر معظم انقلاب، ایدئولوگ این نظام شد. بنای من از مطرح کردن، آن بوده است تا به این نوع اشکالات و استدلالات که از قضا از خود درون حوزه و از نهاد یک عالم کم نظیر برخاسته، نه از سوی دشمنان، دقت وافر شود و به آن اندیشیده شود و کاوش گردد تا از نقوص و معایب خطرناک رهایی حاصل شود. باز نیز تکرار می کنم نظرم را در عید فطر می گویم که متن آخوند آن روز پایان می یاید.
3- در سؤال سوم پرسیدی «مگر امام و مقام معظم رهبری و شهید بهشتی و آیت الله هاشمی رفسنجانی و آیت الله مصباح یزدی و عده ایی از بزرگان دیگر مطالب آخوند را مطالعه نکردند ؟قطعا مورد مطالعه قرار دادند اما در عین حال در ارتباط با حکومت آخوندی نظر موافق دارند وهیچ خدشه ایی وارد نکردند.» پاسخ من این است: من نمی دانم مطالعه شد یا نه. ولی بر فرض مطالعه، آیا این مُخلّ به بحث گذاشتن نظرات یک عالم دین، در دامنه است؟ تصوّر نمی کنم معتقد باشی اساسا" به بحث گذاشتن مباحث آخوند خراسانی در دامنه توسط دامنه بی فایده است. زیرا شما را فردی آزاداندیش و اهل خردمندی و به دور از هر نوع تحجّر و واپس گرایی می دانم.
قبلا" هم گفتم اگر بر فرض، همه ی فقیهان نسبت به تاسیس حکومت در عصر غیبت نظری واحد داشته باشند _که همه می دانیم ندارند_ باز نیز بی نیاز از مطالعه ی آراء مرحوم آخوند خراسانی نیستیم. من بارها شده است، کتابی را در طی چند سال، پنج شش بار خواندم، پس خواندن دیگران و یا ما، دلیلی نمی شود، موضوعی مهم را از دیده غَیب کنیم و آن را نادیده بگیرم. این را عیان کنم در این جا که شهید آیة الله مرتضی مطهری می گفت خیلی گشت تا دیوان شعر یزیدبن معاویه را در جایی پیدا کند تا بخواند که یزید با آن همه هرزگی و ستم بارگی و ظلم به عترت (ع) چه می اندیشیده است! بگذرم.
4- در پایان هم گفتی «ایشان (مرحوم آخوند خراسانی) موافق حکومت فقیه هست اما حکومت ایده آل مدِّ نظرش هست که همه از حکومت بهره مند شوند.» پاسخ من این است:
اولا" خرسندم رفتی مطالعه کردی.
ثانیا" ممنونم پس از مطالعه به نتیجه رسید رای خودت را دادی به این که از نظرت آخوند موافق تاسیس حکومت است.
ثالثا" من هم در عید فطر جمع بندی خودم را تدوین می کنم و یک تحلیل مفصل از استدلالات ایشان می نوسیم. بعون الله تعالی.
باز نیز از حضور ملموس و آگاهی بخش تان در این عرصه ممنونم. قم: دامنه. (دامنه دارابکلا)
به قلم حجة الاسلام شیخ مالک رجبی دارابی 97
«سلام علیکم : بسم الله الرحمن الرحیم . برادر بزرگ جناب آقا ابراهیم جوابهای شما را مطالعه کردم استفاده کردم ولی قانع نشدم چون هنوز برایم مبهم است که چرا اصرار داری مطالب آخوند خراسانی (رح) با دلائلش که در ارتباط مخالف بودن با حکومت فقیهان را پی در پی به رشته تحریر در می آوری ولی نوشتی عید فطر نظر را اعلام می کنی منتظر یم.
1- از طرفی من چند تا از موافقین را نوشتم شما در جواب نوشتی موافقین و مخالفین برایم مهم نیست اگر برای شما مهم نیست پس چرا مطالب آخوند را مطرحکردی و همینطور ادامه می دهی
۲: مگر امام و مقام معظم رهبری و شهید بهشتی و آیت الله هاشمی رفسنجانی و آیت الله مصباح یزدی و عده ایی از بزرگان دیگر مطالب آخوند را مطالعه نکردند ؟قطعا مورد مطالعه قرار دادند اما در عین حال در ارتباط با حکومت آخوندی نظر موافق دارند وهیچ خدشه ایی وارد نکردند و اگر مطالب موافق این بزرگان را هم می خواهی مرحله بعد برایت با آدرس ارسال کنم هر جور راحتی به خاطر اختصار در مطلب نیاوردم.
درضمن مطالب آخوند خراسانی را مطالعه کردم و ایشان نظرشان اینستکه سزاوار نیست حکومت آخوندی تا ۲۱ دلیل آورد و از دلائلش اینطور استنباط می شود اگر آخوندی می خواهد حکومت کند باید توقعات مردم را بجا آورد پس نتیجه گرفته می شود ایشان موافق حکومت فقیه هست اما حکومت ایده آل مدِّ نظرش هست که همه از حکومت بهره مند شوند امام خمینی هم فرمود ما دنبال حکومت ایده آل هستیم.
هشتم ماه رمضان ۱۴۳۷ هج ق دارابکلا ارادتمند مالک رجبی دارابی»
پاسخ دامنه : در پست جداگانه. (دامنه دارابکلا)
به قلم دامنه : به نام خدا. جناب حجة الاسلام شیخ مالک رجبی دارابی سلام علیکم. ضمن تقدیر و تشکر از ورود خوب شما به بحث در شب های رمضان، به چهار پرسش شماواقع در پست 2672 اینجا که علاوه شد به آن هفت پرسش دیروز، این گونه پاسخ می دهم:
در پرسش اول خود از دامنه جویا شدی: «چرا تاکید می کنی به اینکه مرحوم آخوند خراسانی با حکومت فقیهان مخالف بوده ؟ ودلائل آنها را مطرح کردی»
پاسخم این است: این تاکید را من نکرده ام، خودِ مرحوم آیة الله العظمی آخوند محمدکاظم خراسانی برای مرحوم آیة الله العظمی نائینی کرده اند که وقتی نقار و اختلافات در درون مشروطه خواهان و مشروعه گرایان را در تهران و نجف مشاهده کردند به مرحوم آخوند پیشنهاد دادند خود حکومت اسلامی تاسیس کنند و از این دودستگی ها رهایی یایند که مرحوم آخوند این استدلالات را بیان داشت. اما چرا دلایل را مطرح کردم؟ برای آن که بدانیم مرحوم آخوند چرا از قبول پیشنهاد نائینی خودداری کردند و خود به تشکیل حکومت اقدام نکردند. و اساسا" دانستن کار بشر و خصوصا" اهل دانش و ارزش است.
در پرسش دوم این گونه از من سؤال کردی: «من از مطالب شما اینطور برداشت کردم که می خواهی اثبات کنی که در جامعه اسلامی فقیه نباید حکومت بکند باید حکومت بغیر فقیه واگذار بشود آیا درست برداشت کردم ؟»
پاسخم این است: برداشت شما مبنی بر این که من می خواهم اثبات کنم، کاملا" خطاست. چون من گفتم از پیش داوری دوری می کنم و نظراتم را در پایان آن یعنی در عید فطر، بازمی گشایم و به عبارتی انفطار می کنم. چون من در قسمت اول این مباحث، واقع در پست 2607 اینجا مقدمه ای دربرگیرنده نوشتم و آنچه نیاز به آگاهی رسانی بود، مطرح ساخته ام. شما در این سؤال دوم، دیدگاه مرحوم آخوند در این بحث خاص را، به من نباید نسبت بدهی. بحث آن مرحوم است نه حرف دامنه. پس این پرسش شما از اساس، کاملا" اشتباه است.
در پرسش سوم این را مطرح ساختی که: «شما نظر آخوند را مطرح کردی که با حکومت فقیهان مخالف است اما از طرفی ما چهار مجتهد نامدار دوره فتحعلی شاه ، یعنی میرزای قمی، شیخ جعفر کاشف الغطا، ملا احمد نراقی ، سید جعفربن ابی اسحاق این چهار تن معتقدند به حق انحصاری فقها در حکومت کردن ...»
پاسخم این است: برای من در این بحث این چیزهایی که بیان کردی مطرح نیست که چه کسی موافق است و چه کسی مخالف. مهم در به بحث کشاندن این بحث این است این استدلالات که مربوط است به یکی را برجسته ترین عُلمای اسلام و ایران خوانده شود و به آن اندیشیده شود. نظرات دقیق من ان شاء الله در پایان بحث می آید. گفتم که من در مرحله ی بیان و طرح بحث، پیش داوری نمی کنم.
اما این که شما به این خوبی هم تفهیمی و هم استفهامی وارد بحث شده اید، از نظرم بسیار نیکو، پسندیده و خردمندانه و بامَثوبت است و حتی مورد انتظار و توقع من بوده که بیایید و بحث را با آراء خود رونق بدهید. حتی منتظرم دلایل مرحوم آخوند را یکی یکی به وسع و توش و توان خود بررسی کنید و احیانا" نقد و یا در جاهایی اِبرام و در فرازهایی اصلاح و یا ردّ کنی. مهم آن است، سخن های علمای اسلام آزادانه شنیده شود و آسیب شناسی های شان مورد توجه قرار گیرد. فقط به نقل قول های مویّد ایشان نپردازیم بلکه به نقل قول های منتقد هم گوش فرا دهیم. این سیره، آموزه ای ست قرآنی که همه ی سخن ها را بشنوید؛ بهترین ها را برگزینید.
در پرسش چهارم از من این گونه استیضاح نمودی: «از زمان امام خمینی تا الان شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه را در جامعه ای ما دارند اگر این شعار بد بود چرا این همه بزرگان مثل آیت الله جوادی و.... بررسی نکردند؟»
پاسخم این است: شما این شعار را خوب بدانی یا نه به نوع قرائت شما از دین و دین ورزی تان برمی گردد. من به مخالفین عقیدتی ام، مرگ نمی گویم. اگر خوب دقت کنید برخی از مراجع در باب ولایت فقیه، نظرات دیگری دارند آن گاه ممکن این شعار مشمول آن اعاظم شود که به یقین خودت آن را نمی پسندی.
گفتم اگر این شعار به معنی مقاومت در برابر هجوم دشمنان باشد، مانند آمریکا، اسرائیل و سازمان تروریستی منافقین، من حاضرم خونم را در راه اسلام و ولایت فقیه عادل که عمادِ نظام اسلامی ست، نثار کنم. ولی اگر این شعار، دستاویزی برای مقابله با مخالفان فکری باشد حتی جناحی، _که هزاران بار هم بوده_ با آن هیچ گونه پیوندی ندارم و در حلقومم نمی ریزم.
از حضور عالمانه و پرسش گرانه ات جناب شیخ مالک در این بحث ممنونم. گرچه می دانم خود نیز بر پاسخ های آن آگاهی داری ولی چون از من طلبیدی، من هم دریغ روا نداشتم و این را هم بگویم در این مناظرات علمی از انگ ها هم هیچ واهمه ای ندارم. حال چه در وجه عاقل و چه در وضع باهوش. (دامنه دارابکلا)
به نام خدا. امروز در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا به معرفی یکی از روحانیون و خطیب مشهور، مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ هادی مهاجری دارابی عموی بزرگوار حاج ابراهیم مهاجر و اخوی مرحوم حاج شیخ حسن مهاجر دارابی و ابوی جناب حجة الاسلام والمسلمین محمدجواد مهاجری دارابی، می پردازم.
ایشان که از اَنساب روحانی و خاندانی مذهبی و مؤمن برخاستند، تمام عمرش را در قم به مجاهدت علمی و دینی و راهنمایی های مردمی گذراندند. در خطابه و سخن و مراوده و جاذبه های اخلاقی و رفتاری مشهور و توانمند و بسیار بامهارت بودند. به طوری که در شهری بزرگ مانند قم و با آن همه عالم و فُضلای دینی و برجسته، نموی شایان داشتند و بیش از دارابکلا، در این بلاد بزرگ، شهیر بودند.
از فرزند گرامی شان حجة الاسلام والمسلمین محمدجواد مهاجری بابت هدیۀ این تصویر به دامنه، ممنونم
در دارابکلا کمتر رفت و آمد داشتند؛ اما در دو مرحله ی مهم، موجی بزرگ میان مؤمنان آفریدند و هر دو بار هم از قضا همین ماه مبارک رمضان بود که من حالا توفیق نصیبم شد در ششمین روز این شهرالله، و در ضیافت خدا این عالم بزرگ را کمی به نسل جوان و جست و جو گر بشناسانم:
در هر دو موج آفرینی بسیار تاثیرگذار بودند یکی در آغازین ماه های پس از پیروزی انقلاب بود که در مسجد جامع دارابکلا به منبر می رفتند و در آن سال با بیان بسیار غَرّا و فصیح و بلیغ سخن می راندند به گونه ای که شنونده از فَرط اشتیاق، منتظر لغت و واژگان پُردامنه ی بعدی اش با فارسی غلیظش به صدد برمی آمد. آن سال موج شان این بوده که به مردم نوید داده بودند، این نظام برآمده از انقلاب، چه برکات و نعماتی را به درون خانه، آشیانه، محیط و جامعه و وجود خود آدمی به ارمغان خواهد آورد. آنچنان نویدهای شان با زبان شیرین و لُغات دقیق اَداء می گردید که انسان خیال می بُرد بعد از پایان سخنرانی اش آنچه نوید داده اند، نازل می شوند و به فوریت عینیت می پذیرد. آن سال من هم پای منبرش می نشستم و زوم سخنان و حرکات دست و چشم و اَبروان پُرپشت شان می شدم و مَحو نویدهای شان.
و اما موج دوم را در یکی از ماه رمضان های 10 یا 12 سال پیش آفریدند که من نبودم، ولی آوازه اش در تمام محل پیچید و برای من همان ایام بارها نقل قول گردید. چنان منبرهایی گرم و باصلابت و پُرانرژی با سخن های نوین و حرف های بلبغ و رسا که آن سال از پایین مسجد محل نیز عده ای با شوق و ذوق می آمدند پای منبر حاج آقا شیخ هادی مهاجری در مسجد بالا. به گونه ای که تمام حیاط مسجد را مؤمنان و مؤمنات پُر می کردند و جایی برای رزرو و ذخیره و نشستن نبود. بگذرم.
من بارها با این روحانی برخوردم. خوش کلامی ایشان زبانزد عام و خاص بود. قدی رشید و هیبتی جاذب داشتند. چهره ی باز و سیمای خوش و قامت بلند و ردا و عبای برازنده ی شان، جذبه ها در آدم می آفرید. با همه، گرم می گرفتند و خوش رفتاری شان نمونه و عیان و غیرقابل انکار بود. از میان چندین بار دیدار و دیدن ها، اما دو بار از نزدیک با این روحانی مواجه شدم: یکی در ماه های پیش از پیروزی انقلاب در منزل شان _که گویا آن زمان پشت مدرسه ی مرحوم آیة الله سیدمحمدرضا موسوی گلپایگانی بود_ به همراه مرحوم پدرم. که از قضا آن زمان شهید محمدباقر مهاجر هم آمده بودند و یک شب با هم، به خیابان های قم و اطراف حرم رفتیم که ببینیم اوضاع از چه قرار است. یک بار هم در ایامی که در اواخر عمرشان دچار نقاهت شده بودند به عیادت شان در منزل رفتم که آن روز نصیحت ها و سفارش های زیبایی به ما کردند و هنوز لَحن و صوت بُغض کرده ی شان و سبک سفارش شان در گوش هایم طنین انداز و در چشمانم رژه بسته و مانا و ماندگارند. بگذرم.
ایشان از یک سو، برادرِ همسر مرحوم آیة الله آقا دارابکلایی اند و از سوی دیگر خواهر گرانقدر مرحوم آقا، همسر ایشان هستند و همسران مؤمنه و متدین و بسیار بزرگوار آن دو روحانی عظیم الشّان در قم هستند و ملجاء و پناه و بزرگ دارابکلایی های مقیم قم می باشند.
دو دامادشان از روحانیون برجسته و از فضلای شایسته قم اند و از دو فرزند پسرشان محمدجواد و محسن، یکی روحانی اند که قبلا" در همین سلسله مسائل روحانیت دارابکلا در تاریخ 16 اردیبهشت 1395 در پست 2205 اینجا معرفی شان کرده ام یعنی جناب حجة الاسلام والمسلمین محمدجواد مهاجری دارابی.
با سلام و صلوات و فاتحه به روح پاک و شاد آن عالم بزرگ و آگاه که از مفاخر دارابکلا بوده و هستند. قبرشان در مزار دارابکلا در نزدیک قبر مرحوم آیة الله آقاست. ان شاء الله کم و کاست در این معرفی مختصر را بر من ببخشایند. این دَینی بود که دامنه بر عهده داشت و برای معرفی روحانیون دارابکلا گام پیش گذاشت هم برای صواب و هم برای ثواب.
مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ هادی مهاجری دارابی. در ضمن از جناب حاج حسین رمضانی دارابی ممنونم که به درخواستم دیشب عمل کرد و رفت به جایی که آدرس دادم، این تصاویر را با دوربین گوشی اش ثبت کرد و برای من تلگرام کرد. درود به سیرت پاک تو ای جناب رنگین کمان که این همه خوبی و خوش طینت. آفرین به همکاری ات و بر روح پاک پدر درد و رنج کشیده ات ای حاج حسین رنگین کمان. عکس های دیگر در اینجا. (دامنه دارابکلا)
پست 2664 : به قلم دامنه : به نام خدا
به جناب حجة الاسلام شیخ مالک رجبی دارابی سلام و درودی صمیمانه می فرستم. هر چند خود، استاد و فاضلی اما من به وُسع خویش، به 7 سوال شما از دامنه واقع در پست 2663 اینجا، پاسخی کوتاه می دهم:
در سوال اول پرسیدی: چرا بحث ولایت فقیه را مطرح کردی؟ پاسخم این است: چون موضوع ولایت فقیه، موضوعی ست که هیچ گاه بحث بر روی آن پایان پذیر نیست و همواره میان نسل های تازه، بحث های تازه تر در این رابطه مطرح شده و می شود و خواهد شد. در واقع، این تنها موضوعی ست که نباید گمان کنیم تکاپوی علمی و فقهی در آن، به تکافو هم منتهی می شود و بحث خاتمه می یاید. نه، این گونه نیست.
در سوال دوم پرسیدی: منظور شما چیست؟ مگر چه شده است؟ پاسخم این است: منظور من از به بحث کشاندن مباحث مرحوم آخوند خراسانی در دامنه، مناظره های علمی ست در اطراف مهمترین موضوع زندگی مان. آن هم در شب های ماه رمضان که مَروی ست برترین اعمال در آن مناظرات علمی ست حتی در لَیالی قدر. اما این که گفتی مگر چه شده است؟ باید بگویم مگر می خواستی چه بشود؟ همیشه بحثِ روز جامعه و مردم و شهروندان، قدرت و مشروعیت است که جریانی سیّال و ناایستاست و حدِّ یَقِف ندارد. و در شیعه ی اثنی عشری، هیچ کس در بحث عقلی و اعتقادی در هر مساله ای، مقام فصل الخطابی ندارد و نمی تواند بگوید حرف آخر را زدم و بحث ها تعطیل و موقوف. و همین پویه و شیوه، رمز بقای شیعه بوده و خواهد بود.
در سوال سوم پرسیدی: با این بحث چه چیزی را می خواهی اثبات کنی؟ پاسخم این است: البته دامنه فقط یک مدیر وبلاگ است نه داروغه چی و ای! گاهی هم قلم می زند در دامنه که از قدم نیفتد. ولی در مجموع می خواهم اثبات کنم در جمهوری اسلامی ایران، میان شهروندان همیشه بحث های آزاد شکل می گیرد و بزن و ببن نیست. و هیچ کس برنمی آشوبد از بحث. و نیز می خواهم اثبات کنم نسل دیروز و نسل امروز ایران با هم همآوردی علمی و همآوایی انسانی مُدارانه دارند نه قتّالانه و منفعلانه.
در سوال چهارم پرسیدی: ورود شما به این بحث چه فائده ایی برای شما دارد؟ پاسخم این است: برای من فوائد فراوانی دارد. چون به اصلی ترین بحث روز و روزگارم، آگاهی های تازه تر می یابم. و بر پشتیبانی ام می افزایم و رو به سوی پشیمانی نمی گذارم. از سویی می گویم با این گونه مباحث و متون، کفایه ی مرحوم آخوند را فقط نمی خوانند، بلکه به فراکفایه هم روی می آورند و باز هم از روشنگری بازنمی ایستند و شعار اخباریگری و نیز خودبسندکی و خودپسندگی و کفایت و تکافوی ادلّه را سر نمی دهند. و به قول شهید آیة الله مرتضی مطهری در نقل به مضمون؛ کفایه را هفت لا از حفظ اند و ردّّ ردِّ ردِّ آن را بلدند ولی از قرآن و مسائل عقلی هیچ سر در نمی آرند. بگذره دامنه
در سوال پنجم پرسیدی: الان در حال حاضر با توجه به مباحثی که در ارتباط با ولایت فقیه مطرح کردی و همچنین نظر مرحوم آخوند خراسانی را آوردی که با حکومت فقیهان مخالف بوده و... با این مباحث می خواهی چه چیزی را به دامنه خوانان بفهمانی؟ پاسخم این است:
البته فهماندن دامنه خوانان شریف از ادب و داب من به دوره. من کاره ای نیستم، پَرِ کاه بیش نیستم ولی با همین وزن اندکم می خواهم به دامنه خوانان این را برسانم در زمان مشروطه هم عین همین چالش های تئوریک که میان نسل مان جریان و سریان دارد، پدیدار شده بود و بزرگان روی آورده بودند به آخوند خراسانی که خود حکومت ایجاد کند. ولی آخوند با آن مقام رفیع شان _که هنوز نیز چرخ حوزه به کتاب کفایة الاصول وی می چرخد_ به مرحوم نائینی این استدلالات را می آورد. که در مجموع به نظر من باید ما از آن چالش ها و مباحث آگاه باشیم و در آسیب شناسی ها جدّی باشیم و دقت ها و دغدغه های بزرگان شیعه را ردّ نکنیم و پس نزنیم که پس افتاده شویم و خوره به خوردمان بیفتد. شما جناب شیخ مالک _که اهل منبر و تبلیغ و هجرت و نوشتن و کلاس داری هستید_ آیا به این اشکالات و جست و جو گری های جامعه و نسل پویای جوان برنخورده اید؟ به یقین خورده اید. پس خورده نگیرید و می دانم اخلاقت خورده گیری نیست و دانایی ست و بحث آفرینی.
در سوال ششم پرسیدی: الان در حال حاضر ولی فقیه بنظر شما چه کسی است؟ آیا مراجع عظام هم ولی فقیه محسوب میشوند؟ یا مقام معظم رهبری فقط ولی فقیه هستند؟ پاسخم این است: سه سؤال پرسیدی در سوال ششم که به ترتیب جوابم اینه:
1- این بدیهی و واضح است که ولی فقیه در حال حاضر در جمهوری اسلامی ایران، رهبر معظم انقلاب است که ولایت و حکم شان به دلیل رای غیرمستقیم مردم و رای مستقیم نمایندگان مردم _خبرگان رهبری_ در 14 خرداد 1368، نافذ است.
2- مرجعیت در شیعه مقامی شامخ دارد و چه در تاسیس و چه در غیرتاسیس این مقام دینی همواره هست و خواهد بود. اما مدیریت جامعه بر حسب مناسبات حقوقی و قانونی ست.
3- امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی در زمان خود، بخشی از ولایت را به مرحوم آیة الله العظمی حسینعلی منتظری تفویض کرده بودند. و در زمان ایشان ما علاوه بر ولی فقیه، قائم مقام هم داشتیم که با رای خبرگان وجاهت قانونی یافته بود و بعد بر سر برخی مسائل درون حکومتی، این مقام، از مرحوم منتظری پس گرفته شد و باقی قضایا که خودت این را بکاو و بدان.
و در سوال هفتم پرسیدی: اینکه می گویند مرگ بر ضد ولایت فقیه منظور از این ولایت فقیه بنظر شما چه کسی هست؟ پاسخم این است: من قاطع بگویم هیچ گاه به این شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» نه معتقد بودم و نه آن را هیچ وقت از حلقومم سر داده ام. در مسائل عقلی و اعتقادی، به ضدِّ خود نباید مرگ گفت و نفرین آفرید. این شعار باید توسط علما و دانشمندان بررسی شود. اما اگر منظور از ضدّ، دشمن است مثل آمریکا و اسرائیل و سازمان تروریستی منافقین؛ من حاضرم برای ولایت فقیه عادل و مرجعیت شیعه ی وارسته ی آگاه که وارث امامت است و نائب امور مهدویت، با هر گونه هجوم شان بجنگم و جانم را فدای اسلام و ایران و ولایت و امامت و امانت کنم و خونم را نثار مردم سازم.
اما من می بینم چند سالی ست از دوره ی آن دولت منهاییون مشائی_ احمدی نژادی، در حرم امام خمینی و در سالگرد امام خمینی در آغاز تا پایان سخن نوه و یادگار بنیانگذار جمهوری اسلامی، آیه الله سیدحسن خمینی، عدّه ای با هیجان خاص و سازماندهی شده!! با تکان دادن دست و سر و چفیه می گفتند «مرگ بر ضد ولایت فقیه». این مرگ خواهی و مرگ گفتن ها دیگه به چه معنی و با چه دین و ایمانی ست!!! من نمی دانم. ممنونم جناب شیخ مالک رجبی دارابی با این سؤالاتی که مطرح ساختی و من آنچه سوادم قد می داد، نوشتم. و اما آیا پاسخ هایم اقناعی بود یا نه را نمی دانم.(دامنه دارابکلا)
به قلم حجة الاسلام شیخ مالک رجبی دارابی 95
«سلام علیکم برادر بزرگوار جناب آقا ابراهیم. خدا قوت عبادات و طاعات قبول:
سوال ۱: چرا بحث ولایت فقیه را مطرح کردی؟
سوال ۲: منظور شما چیست؟مگر چه شده است؟
سوال ۳: با این بحث چه چیزی را می خواهی اثبات کنی؟
سوال ۴: ورود شما به این بحث چه فائده ایی برای شما دارد؟
سوال ۵: الان در حال حاضر با توجه به مباحثی که در ارتباط با ولایت فقیه مطرح کردی و همچنین نظر مرحوم آخوند خراسانی را آوردی که با حکومت فقیهان مخالف بوده و...با این مباحث می خواهی چه چیزی را به دامنه خوانان بفهمانی ؟
سوال ۶: الان در حال حاضر ولی فقیه بنظر شماچه کسی است؟ آیا مراجع عظام هم ولی فقیه محسوب میشوند؟یا مقام معظم رهبری فقط ولی فقیه هستند؟
سوال ۷: اینکه می گویند مرگ بر ضد ولایت فقیه منظور از این ولایت فقیه بنظر شما چه کسی هست؟
لطفا جواب سوالات را برایم شفاف جواب بده. تا سوالات دیگر را خدمت شما مطرح کنم ؟ از صبر و حوصله شما متشکرم. ارادتمند مالک شب پنجم ماه مبارک رمضان ۱۴۳۷ هجری قمری و۲۱ خرداد ۱۳۹۵ دارابکلا.»
پاسخ دامنه : در پست جداگانه. (دامنه دارابکلا)
به قلم دامنه : به نام خدا. استاد گرانقدرم جناب حجة الاسلام والمسلمین سیدمحمد شفیعی مازندرانی سلام علیکم. مستحضرید که من در اولین قسمت پخش نامه ی مرحوم آیة الله العظمی آخوند خراسانی در پست 2607 اینجا، مقدمه ای دربرگیرنده نوشته و توضحیات لازم را ارائه کرده بودم و سپس این بحث مهم آخوند را به عنوان مناظره ی علمی در 30 شب رمضان پیش کشیده ام. اما بعد چند نکته به نامه ی حضرت مستطاب عالی:
1- من نظرم را در پایان استدلالات آخوند خراسانی خواهم گفت. شهید آیة الله مرتضی مطهری وقتی مارکسیسم درس می داد، اول بی کم و کاست آراء مارکسیست ها را مطرح می کرد و سپس به پاسخ می پرداخت. روش آن شهید شیوه ای پذیرفتنی ست.
2- من تا پایان استدلالات پیش داوری ندارم به مباحث آخوند خراسانی. اگر حضرت عالی نکاتی دارید به یقین مورد توجه ام خواهدبود. چرا که من در نوجوانی کتاب ولایت فقیه به زبان ساده شما را خواندم، لذا شما صاحب نظرید و می توانید بحث را قوام ببخشید.
3- بله نظر شما درست است عنوان تیتر پست باید تخصصی باشد. من هم از این امر بهره بردم چنین تیتری برگزیدم چون فحوا و منطوق بحث آخوند همین عنوانی ست که من برگزیدم. در ضمن مرحوم آخوند مخالف در امور سیاسی نیست که حضرت عالی متذکر شدین، ایشان از تاسیس حکومت امتناع کرد و به مرحوم آیه الله نایینی این دلایل را نگاشت. ایشان معتقدند مرجعیت باید نظارت کند و خود در کار حکومت نگردد و ... .
4- از توجه شما و ارائه نظر شما در باره ی این بحث مهم ممنونم. نظر به احترام شما، تیتر را در قسمت هاب بعدی به «چرا آخوند خراسانی با تشکیل حکومت مخالفت ورزید» تغییر می دهم. (دامنه دارابکلا)
به نام خدا
عکس های هیأت ابوالفضل (س) پایین تکیه ی دارابکلا در مشهد مقدس در دسته روی امروز 9 آذر 1395 در شب شهادت آقا امام رضا (ع). ارسالی جناب حاج علی میرزا به تلگرام دامنه. در اینجا
در این شب شهادت امام رضا (ع) دامنه از همه ی شما حاضرین در مشهد مقدس طلب دعا دارد
به نام خدا : به قلم شیخ وحدت 21 : دامنه : به نام خدا. متنی که پیش روی شماست سلسله بحث جدیدی ست که از امشب به قلم جناب شیخ وحدت، با عنوان آموزه های قرآن به تناوب منتشر می شود. امید است آنچه در باره ی آموزه های قرآن از سوی متخصّصان مسائل قرآنی، از جمله شیخ وحدت، ارائه می شود، مورد دقت، اندیشیدن و به کاربستن در زندگی و اخلاقیّات قرار گیرد؛ زیرا عمل به فرهنگ وَحیانی مطمئن ترین شیوه ی زندگی بشری ست. از جناب شیخ وحدت بایت ورودشان به این موضوع مقدس و اطمینان بخش ممنونم. با هم اولین قسمت را مطالعه می کنیم:
سوره فاتحه
این سوره در مکه نازل شده ودارای 7 آیه است. در این سوره خداوند به زبان بندگانش سخن می گوید وبه آنان می آموزد چگونه از او ـ وقتی در پیشگاهش به عبادت می ایستند ـ یاد کنند، چگونه او را بستایند واز او چه بخواهند.
آیه 1 :
بِسمِ اللهِ الرَّحمانِ الرَّحیم.
معنا: به نام خدا: همان معبود یگانه ای که رحمانِ (گسترده مهر) آوازه او و رحیمِ (مهرورز) وصف جدایی ناپذیر او است.
آموزه :
- انسان مؤمن هر گاه بخواهد کاری انجام بدهد شایسته است آن را به نام خدا آغاز نماید.
- انسان مؤمن توان واراده خود را تنها از خدا می داند وچشم امیدش تنها به لطف واحسان او است.
- منشاء نیرویی که آدمی کارش را با آن انجام می دهد خداوند است، واگر او آن را از ما دریغ فرماید کمترین کاری از ما ساخته نخواهد بود.»
حمد؛ سوره ای که همه ی مومنان از عالِم و عارف تا عامی و عابد با آن اُنس دارند
پست 2357 : به قلم شیخ وحدت 22 :
سوره فاتحه
معنا :
ستایش از آن خدا است که تدبیر کننده امور جهانیان است. رحمانِ گسترده مهری که سایه رحمتش همواره بر سر بندگانش گسترده است. ومالک وفرمانروای روز جزا است.
آموزه :
پست 2376 : به قلم شیخ وحدت 23 :
سوره فاتحه
آیه 5:
إیّاکَ نَعبُدُ وإیّاکَ نَستَعینُ
معنا:
ما فقط تورا می پرستیم وتنها از تو مدد می جوییم.
آموزه:
ـ خدا تنها حقیقت شایسته عبادت است وجز او احدی شایسته پرستش نیست.
ـ انسان هنگام عبادت باید دو چیز را مدّ نظر داشته باشد: 1 ـ در محضر معبود ایستاده است. 2 ـ معبود حاضر وناظر او است.
ـ حقیقت این است که برای انسان در ناملایمات زندگی گره گشایی جز خداوند وجود ندارد.
ـ بر انسان مؤمن لازم است همواره چشم امیدش به خدا بوده ودر پیچ وخم های زندگی تنها از او استمداد نماید.
---
پست 2387 : به قلم شیخ وحدت 24 :
«سوره فاتحه
آیه 6 ـ 7:
اهدِنَا الصِّراطَ المُستقیمَ صِراطَ الّذینَ أنعَمتَ عَلَیهِم غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِم ولَاالضّالِّینَ
معنا:
پروردگارا ما را به راه راست راهنمایی کن، راه کسانی که به آنان تفضّل نمودی، نه راه آنان که مورد خشم تو قرار گرفتند ونه راه کسانی که در وادی ضلالت سرگردان شدند.
آموزه:
به قلم شیخ وحدت 18 : "بسمه تعالی. سلام. روزگاری مردی می گفت: نوک قلم ها را باریک بتراشید، فاصله سطر ها را کم کنید واز زیاده روی در هزینه نمودن بیت المال بپرهیزید، زیرا اموال مسلمانان نباید متحمل ضرر شود، وآن مرد کسی نبود جز امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ" (2 اردیبهشت 1395)
---
به قلم شیخ وحدت 19 : دامنه : به نام خدا. متن زیر تشکر ویژه ی جناب شیخ وحدت از پست 2185 با عنوان «چهار خوراکی مسموم در بازار» نوشته ی حجت الاسلام شیخ مالک رجبی دارابی ست. یعنی این پست: اینجا . ضمن سلام و سپاس از شیخ وحدت، و تقدیر دامنه از جناب شیخ مالک، ارائه می شود:
«بسمه تعالی. سلام. به جناب آقای رجبی دست مریزاد می گویم. این پست ایشان به کام من بسیار شیرین آمد.»
پاسخ حجت الاسلام شیخ مالک: «سلام علیکم. محقق ارجمند جنا ب آقا ابراهیم سلام حقیر رابه جنا ب استاد بزرگ حاج آقا وحدت ابلاغ نمایید. ماشاگرد این شخصیت آرام وصبور هستیم درهر صورت تشویق استاد به شاگرد اثرات شگرفی درانتقال پیشبرد معارف وانتشار آن به اهلش دارد درتمام مراحل پیروز وسعادتمند باشید وما دراین ایا م بعثت از دعاهای خیرتان بی نصیب مفرمائید.» (15 اردیبهشت 1395)