روحانیت داراب‌کلا

شرح حال و موضوعات مرتبط ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

روحانیت داراب‌کلا

شرح حال و موضوعات مرتبط ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

شیخ رحیم آهنگر از جناب یاس

پست 2365 : به قلم جناب یاس 1 : «سلام بر جناب دامنه و همه دامنه خوانان عزیز. به خصوص آقای مهندس عبدی بزرگوار. مرد مومن چرا سم خراب به فامیل ما دادی؟ که باغش خراب بشه؟ البته این برای مزاح بوده. اشاره است به پست 2362  جناب عبدی اینجا

بله القصه آقای شیخ رحیم ما، از آن جمله شیوخی هستند که نان لباسش را نخورد بلکه از راه کار و تلاش بازو و دست رنجشان امرار معاش می کنند و همیشه خندان و مهربان هستند و امیدوارم همیشه موفق و سلامت باشند.

پاسخ دامنه : به نام خدا. جناب یاس سلام من هم به شما. از لطف و مهربانی و قلم شسته و شیرین و بی غلط غلوطت! بسی خرسند گشتم. فقط این را بدان از اصول  17 گانه ی دامنه؛ یکی این است که کامنت گذار محترم باید با نام رسمی و یا مستعار شناخته شده (مثلا" مانند نام مستعاری جناب آقای رنگین کمان) و یا در نهایت، با با اسمی توافق شده و مورد شناسایی شده با دامنه، متن خود را یا در بخش نظرات یا در تلگرامم برساند. اما این بار فقط به خاطر احترام خاص به جناب حجة الاسلام شیخ رحیم آهنگر دارابی و مایوس نساختن شخص شما که مشخّص است دستی ماهر در تدوین و نوشتن داری، متن شما را در این پست 2365 روانه ی فضای دامنه خوانان شریف کردم. پس خود را بر من بشناسان و در دامنه قلم خود را بیار و بیآرا. با التماس دعا. (منبع: دامنه داراب کلا. اینجا)

روایت مهندس محمد عبدی از شیخ رحیم

پست 2362 : به قلم مهندس محمد عبدی 25 : «سلام. پست معرفی  شیخ رحیم عزیز (واقع در پست 2359 اینجا) را با دقت و ولع تمام خواندم و از جمله روحانیون خوشنام داربکلاست که خیلی می شناسمش و خاطرات زیادی ازش دارم و لازم می دانم بخشی رو بازگو کنم تا نوشتار شما کامل شود:

ایشان مردی خندان، خوش اخلاق و خوش برخورد و سالها در نکاچوب بخش جنگل واحد بهره برداری چون کارگری ساده ، بسیار کوشا و وقت شناس و بی ریا کار و فعالیت کردند و اکنون بازنشسته تامین اجتماعی بوده و از حقوق مستمری آن بهرمندند. در کنار این کار در امر کشاورزی و باغداری هم فعال بوده و هستند در این باره با ما در ارتباط بوده و به نوعی ارتباط کاری داشته و داریم.
خاطره خوش اول: در اردیبهشت سال 1384 بود که ما توصیه ی سمّ کاپتان را برای باغ  هلویش که در تپه بالاتر از شرکت لاله باغ داشتند، کردیم. دست بر قضا سمّ، مورد دار از شرکت توزیع شده بود و ایشان در کنار چند صد باغدار دیگر با خراب شدن باغشان جزو شاکیان ما شدند و کارمان به دادگاه و پاسگاه کشید. ای خدا یادش بخیر. روزهای اول چه حال و روزی داشت و  با اینکه بسیار نیازمند بود و باغش خراب شده بود اما از ادب خارج نشده و تا آخر پای شکایتش بود و از شرکت سازنده خسارتش را گرفت.
خاطره خوش دوم: ایشان برای مراسم احیای شب های ماه رمضان و برخی مراسم روضه خوانی شهادت ائمه هدا علیهم السّلام از طرف برخی همکاران نکاچوبش به سورک می آمدند و چندین بار پای سخنرانی ایشان نشستم و یادم هست در مراسمی مجری بودم و ایشان را با عنوان «حضرت حجت الاسلام والمسلمین ...» خطاب کردم خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و در بالای منبر به وضوح شرمندگی و خجالت رو در رُخسار و کلامش را میشد دید و حس کرد وقتی از بالای منبر پایین اومد رو به من گفت این کلمات و جملاتی بود به من نسبت دادی و وظیفه و مسئولیت منو سنگین کردی و در تمام منبر هی می خواستم بگم اما می ترسیدم برداشت بد بشه و شخصیتت آسیب ببینه برا همین فرمود "مره همون شخ رحیم "باهیری راحت ترمه یعنی منو شیخ رحیم بگی بهتر و راحت ترم  که اوج خلوص و شکسته نفسی ایشان را می رساند.

پاسخ دامنه : به نام خدا. جناب مهندس با همه ی وجودم می گویم: سلام بر تو و جناب  آشیخ رحیم، مرد خوب و دین ورز و کشاورز و مردم دار دارابکلا. از دو خاطره ات بسیار به قول عُلماء مُبتَهج شدم و به قول دارابکلایی ها: «کف هاکادمه». همین. اگر این روحانی سلیم النّفس و پرجاذبه و دارای روابط عمومی عالی را دیدید، سلام گرمم را حتما" آفتابی کن. و مواظب باش سمّ های مورددار به دارابکلایی ها داده نشه! که در استیفای حق و ایفای نقش بسی جدّی و بی تعارف اند! (منبع: دامنه داراب کلا. اینجا)

حجة الاسلام شیخ رحیم آهنگر دارابی

پست 2359 : به قلم دامنه : به نام خدا. امروز در راستای سلسله بحث معرفی روحانیت دارابکلا، این روحانی پرتلاش، خاکی، مردمی، زجرکشیده و اهل کار و دیانت و خدمت را معرفی می نمایم. یعنی جناب حجة الاسلام شیخ رحیم آهنگر دارابی.

خوب به چهره ی این مرد خیره گردید تا بر نفس چیره شوید، هیچ کس از دل مالامال از عشق صاف او به اهل بیت _علیهم السّلام_ خبر ندارد. و این راز خلقت و بلکه نعمت آفرینش است که بشریت به درون هم دستیابی ندارند. و این روحانی در میان ما از آن مردان نیکونامی ست که کمتر قدرش را دانسته ایم. چرا که خیال کرده ایم انسان هر چه هست در سوادش نهفته است، نه، انسان عظمتش در درونش است که احدی قادر نیست، به آن راه یاید الّا خدا. پس درود بر تو به زبان صمیمی ام: شخ رحیم.

اما بعد؛ ایشان زاده ی دهه ی بیستم از نسل های دارابکلایی هاست. مقیم و ساکن در پایین محله ی دارابکلا. طلبگی را با رنج و مشقّت در پیش مرحوم آیة الله آقا دارابکلایی شروع کرد و به مشهد رفت و به درسش ادامه داد و اما فقر و ناداری و مشکلات و صدها مانع و رنج مسیرها، وی را از استمرار تحصیل در جوار رحمت رضوی حضرت امام رئوف رضا _علیه السّلام_ بازداشت و به دارابکلا و در میان مردم و باغ و صحرا و دشت و جنگل و بیل و داس و تبر و کاشت و داشت و برداشت و از همه مهمتر روضه خوانی ساده و آرام و بی غلّ و غشّ و بی دبدبه و بی کیکبه برای حضرت سیدالشّهداء _ علیه السّلام_ پیشوای دیانت پیشگان جهان، بازآورد.

خواستم بگویم مرحوم علامه طباطبایی هم با آن همه فضائل و دانش و عالم بی نظیر بودنش، دَه سال پس از بازگشت از حوزه ی نجف اشرف، در باغ دهِ خود در تبریز، بیل زد و کشاورزی و باغداری کرد و آنگاه در حین کار و دانش به عرفان و علم قرآن رسید و به قم رسید و المیزان نوشت. و نخواستم خدای ناکرده قیاس کنم، او کجا و ماها و شیخ رحیم کجا. خواستم بگویم کار با علم در تعارض و تضادّ نیست. وقتی روحانیی مانند آشیخ رحیم، دستش سال های سال از دریافت شهریّه ی امام زمان (عج) _حقوق ماهانه طلاب، سهم امام(عج)_ قطع باشد، و دستنگ گردد، باید هم، گاه در فصولی از سال در لباس کار و کارگری و کشاورزی و جَست و خیزهای داخل روستایی باشد و هر وقت مردم وی را نیاز داشتند و نیز خواستند نماز جماعتی در پایین مسجد اقامه کنند، عمامه و لبّاده و عبا گذارند و هیبت خویش را آراسته به لباس پیامبری و پیغمبری (ص) کنند.

من، بالشّخصه بر وی سال هاست که احترام ویژه می گذارم. با هم هر گاه کنار هم شدیم بسیار گرم و بی پرده ایم. او را دوست می دارم چون می دانم مرد دسترنج هاست. درد و رنج کشیده است. فقر را بارها آزمون کرده است. بارها هم زیر منبر ساده و بی آلایش وی در دارابکلا، اوسا، مُرسم و منازل مردم در وفات ها و نذرها نشستم.

صدایی دلنشین، دارد؛ دعا را دلرُبا می خواند. بزرگترین ویژگی اش این بوده معلم قرآن دارابکلا بودند و صدها جوان را با قرآن انیس ساخت و آموزاند و این بالاترین ارزش معنوی اوست. از یکی از شیوخ بزرگوار محل به گوشم شنیدم که طلبگی اش با آموزش قرآن پیش شیخ رحیم رقم خورد و جهش گرفت.

او را بسیار خاکی، اُفتاده، تا حدّ زیادی _اگر درست باشه بگویم:_خجالتی، و نیز شخصیتی خندان، خوش برخورد، مهربان و هدایت خواه مردم و از همه مهمتر مردمی و ساده زیست می دانم. بر وی درودی دائمی می فرستم. با آن که هیچگه مدعی نبوده و نیست آنچنان سوادی در درون ذخیره کرده، ولی قلبش بسیار خداترس، پرستشگر و زمزمه خوان الله است.

هر کجایی، ای آقا، ای شیخ، ای دردکشیده، ای محرومیت ها را حسّ و لمس کرده، ای کسی که بارها در منزل مان در کنار مرحوم پدرم شما را خندان و مهربان دیدم، دعایمان کن ای آشیخ رحیم که بدان الحقّ رحیمی. برای تو ای دوست درونگرا این متن را با سیلاب اشکم نوشتم. دلم خیلی کشید برات بنویسم و نوشتم و دلم را گفتم. آری؛ جهان را چه در جهان، بینی و چه در «جهان بینی»، مهم آن است که چقدر بندۀ خدایی و خود را چگونه در آینۀ خدا می بینی. (منبع: دامنه داراب کلا. اینجا)

حجة الاسلام آشیخ رحیم آهنگر دارابی. 26 اردیبهشت 1395

دارابکلا. عکاس و ارسال: رنگین کمان

 

سلام دامنه به شما جناب آشیخ رحیم، مرد کار و تلاش و روحانی مردمی و باتقوا

و

این دو هر دو در قدیم با ایجاد مکتب خانه در منزل شان، معلم قرآن محل بودند، یعنی جنابان حجة الاسلام آشیخ رحیم آهنگر دارابی و حاج سیداسدالله حسینی.

این دو هر دو در قدیم با ایجاد مکتب خانه در منزل شان، معلم قرآن محل بودند، یعنی جنابان حجة الاسلام آشیخ رحیم آهنگر دارابی و کل اسماعیل راستگو. روستای دارابکلا در روز 26 اردیبهشت 1395. این 5 عکس بالا را جناب حاج حسین رنگین کمان به درخواست دامنه در اخیتار این سلسله پست معرفی روحانیون دارابکلا گذاشته اند. ممنونم از همکاری ات حاج حسین در این پروژه ی معنوی و اجتماعی

این عکس از آلبوم خصوصی دامنه است. سال 1357. اولین تظاهرات علنی ضد رژیم شاه در دارابکلا. روحانیون در عکس از راست: حُجَج اسلام مرحوم پدرم شیخ علی اکبر طالبی دارابی، شفیعی مازندرانی، شیخ مرتضی چلوئی دارابی، شیخ رحیم آهنگر دارابی، شیخ محمد نجفی، و سیدیوسف سیکایی (داماد مرحوم حاج ابراهیم ملایی)

اولین تظاهرات دارابکلا علیۀ رژیم شاه

سند سیاسی مبارزاتی دارابکلا


به نام خدا. تاریخ سیاسی دارابکلا. به نام خدا. این از اسنادی ست که دامنه در بایگانی شخصی اش نگه داری کرده بود. که اینک منتشر کرده ام. عکس زیر نشان و سندی از تاریخ سیاسی دارابکلا قبل از پیروزی انقلاب و در نزدیکی های 22 بهمن 1357 است. این تصویر اولین تظاهرات عمومی و علنی دارابکلا علیه ی رژیم شاه بود که از مسجد جامع تا پاسگاه و از آنجا تا مزار راهپیمائی شد و دامنه هم در آن بود و بخوبی به یاد دارد.


دامنه. 1385. تیرنگ گردی دارابکلا

پیشتر از این تظاهرات فقط در شب ها بود. تا جایی که دامنه در ذهنش مانده است، یکی از اصلی ترین برگزارکنندگان این تظاهرات آقای جواد حبیبی بود که آن وقت ها منزلش پر از کتاب های دکتر علی شریعتی بود.


یاد و خاطر دامنه است که با آقای سید علی اصغر شفیعی می رفتیم منزلش، کتاب های دکتر را که نایاب و ممنوع بود در اتاق خصوصی آقای جواد حبیبی مرور می کردیم.



از چپ: حجت الاسلام شیخ علی ربانی. حجت الاسلام سیدیوسف سیکایی (داماد مرحوم آقاابراهیم ملائی). حجت الاسلام شیخ محمد نجفی (فرزند مرحوم آقا دارابکلائی). حجت الاسلام شیخ رحیم آهنگر. حجت الاسلام آشیخ مرتضی دارابی (امام جماعت محترم کنونی  مسجد جامع دارابکلا). حجت الاسلام سید محمد شفیعی مازندرانی. حجت الاسلام مرحوم شیخ علی اکبر طالبی (پدرم). نفر جلویی اسماعیل کیه است.  نفر راست جلوئی که بر سینه علامت انتظامات دارد، آقای محمدحسین آهنگر است.  نفر پشت میان شیخ رحیم و آسید محمد؛ آقای احمد دهقان است. نفر کناری اش آقای شعبان رنجبر پدر شهید حسن رنجبر است. در ضمن جناب زیتون سبز خواننده ی همیشگی دامنه نیز طی پیامی تشخیص داده که نفر میان آقای نجفی و آقای سید یوسف سیکائی مرحوم حجت الاسلام آق سید علی شفیعی ست پدر حجت الاسلام آق شیفع شفیعی. نفر جلو که پارچه انتظامات بر بازو دارد محمد حسین آهنگر (حاج غلام) است. (دامنه دارابکلا) و در وبلاگ دیگرم «تاریخ سیاسی دارابکلا»: اینجا