روحانیت داراب‌کلا

شرح حال و موضوعات مرتبط ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

روحانیت داراب‌کلا

شرح حال و موضوعات مرتبط ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

نقد دامنه بر شیخ وحدت

به نام خدا

نقد دامنه بر شیخ وحدت

با توجه به اینکه بخش اول زندگی پرماجرای حجت الاسلام والمسلمین شیخ ابوطالب طالبی دارابی مشهور بهشیخ وحدت (اخوی دامنه) در طی یک سال از 15 بهمن 1392 تا 20 بهمن 1393 توسط دامنه، ابتدا مصاحبه ی حضوری و سپس تدوین و انتشار یافته است؛ و بزودی نیز بخش دوم زندگی وی را منتشر می کنم، بنابراین دامنه بر اساس قولی که قبلا" داده بود که بر ایشان نقدی صریح خواهد نوشت، تا ساعات دیگر این نقد به مرور تدوین می شود و در دامنه ی دارابکلا میهن منتشر می گردد. بعون الله تعالی.

1- دامنه چون به حجم بالای نقدشنوی شیخ وحدت یقین قطعی دارد، و سالها طی جلسات متعدد رفقا با وی آن را آزموده است، بی پرده آنچه را مدّ نظر دارد در دامنه مطرح می کند. پیشاپیش از این اخوی با فضلیت و دارای سابقه ی بلند مبارزه و تقوا و دین ورزی پوزش می طلبم. و البته دامنه اساسا معتقد است یک روحانی شیعه به تبعیت از سیره ی نبوی و علوی باید مورد سوال جدی و نقد بی پرده ی مردم جامعه ی خویش قرار گیرد تا خدای ناکرده شیوه ی منحوس و پلید امویان و نیز خصلت های زشت عصر صفوی جایگزین آن خصال مبارک حضرت رسول الله رحمتٌ للعالمین و حضرت وصی امیرمومنین علی علیه السلام نگردد. 
اگر شهید آیت الله مرتضی مطهری، مطهری عصر و مَصر شده است و آثارش بی استثناء مفید گردیده است و مرجع و ماخذ شیعیان، فقط و فقط به این خاطر بوده است که آن عالم بزرگ دینی خود را بی هیچ کسر شانی در مواجهه ی آزاد با دانشجویان و اساتید دانشگاه و روشنفکران عصر خویش قرار داده بود و هزاران سوال و نقد و پرسش شنیده است. پس دامنه هم بازمی گوید که: نقدها را بود آیا که عیاری گیرند.

2- 
اولین نقد دامنه بر شیخ وحدت این است زندگی وی را علی الاغلب حوادث و رویدادها شکل داده است و با خود به سمت و سو های قَسری خود بُرده است. و خود ایشان هم تا جایی که بخش اول ماجراهای زندگی وی نشان داده است، حرکتی بسیار بَطحی در علم و تعلیم و تعلّم داشته است. حال آن که وی می توانست و باید هم می توانست، سوار بر ماجراها شود و زندگی طلبگی و دینی و سیاسی خویش را تموّجی و جهشی به پیش ببرد. در صورتی که سرگذشت ایشان اثبات می کند بر خلاف سخن صریح معصوم (ع) که تاکید اکید داشته اند همیشه شما بر رودیدادها چنگ بیندازید نه رویدادها بر شما دست درازی کند، تا حد بسیار زیادی اسیر حوادث و رخدادهای حیات خویش بوده است. نمونه های روشنی در لابلای زندگی پرماجرای بخش اول ایشان نهفته است که 
می تواند شاهد مثال این نقد دامنه باشد. مثلا ایشان خیلی آسان و بی هیچ دغدغه ای مسیر معین و هدفمند درس و بحث فقهی خود را تغییر می دادند در صورتی که در نظام طلبگی آنچه اهمیت درجه ی اول دارد تخصص در تفقّه است نه شناخت و احاطه ی متعدّد از مسائل و موضوعات اجتماعی و سیاسی و جاری جامعه. امری که آیه ی مهم  " نفر " ( به سکون فاء ) سوره ی مبارکه ی توبه به آن وحی کرده است. دامنه در این رابطه انتظاراتی داشته است که پس از عیان شدن زندگی وی در بخش نخست، مشخص شده است که برآورده نگردیده است.

3- 
دومین نقد جدی، صریح، بی پرده ( و حتی تا حد بسیار بالایی) تاسّفی دامنه بر شیخ وحدت این است که ایشان نقش بیدارگری سیاسی و دینی خویش را در منطقه ی بوم زیست خود بکلی یا فراموش کرده بودند و یا بی اعتنا از آن رد می شدند. مثلا چرا منطقه ی ساری، میاندورود، نکا و بهشهر و حتی مشخصا" روستای دارابکلا از حوزه ی فعالیت وی خالی بوده است؟ دامنه حدس می زند که شیخ وحدت یا این مناطق را اساسا مستعد مبارزه با رژیم شاه ارزیابی نمی کرد و یا از مسوولیت روشنگری خویش شانه خالی می نمود. به هر حال همین که خیلی از دانشجویان و روشنفکران این چهار منطقه حتی نام شیخ وحدت را نمی شناختند دلیل بر این است وی در این مناطق فعالیت سیاسی دینی مورد انتظار را بی جواب گذاشته بود. دامنه بر سختی کار و فضای وحشت آن زمان آگاهی دارد، ولی با این همه ایشان می توانست نقشش را به صورت مخفی و مرموز پیاده کند. شاید یکی از پس افتادگی های این مناطق همین رویکرد امثال شیخ وحدت به عنوان روحانیان آگاه و مبارز به مردم آنجا بوده است. نقش روحانی اتفاقا جاهایی بیشتر باید عملی شود و تجلّی پیدا کند که کارزار سخت تر است و مسیر سنگلاخی تر و هدف عمیق تر.

4-
 در کادرسازی ضعیف عمل کردند. یک روحانی مبارز که بر امور احاطه دارد و طعم تلخی ها را چشیده باید نیروسازی می کرد. بخش اول زندگی شیخ وحدت نشان می دهد این حلقه در سراسر زندگی ایشان در دوره ی طاغوت مفقود است و یا اگر چنین نبوده است لااقل کمرنگ بوده است. گرچه روی برخی افراد تاثیرات عقیدتی و سیاسی داشتند اما در مجموع این انتظار در ذهن دامنه شکل و قوام یافته است که شیخ وحدت در این راه یا قصور کردند و یا تقصیر دارند. البته نمی توان به گذشته بازگشت، مهم این است این عیب ها گفته شود تا برای سایر کسانی که احیانا" ماجراهای زندگی شیخ وحدت را می خوانند، یک نوع فرهنگ ایجاد کند.  

5- جناب شیخ وحدت متاسفانه در مورد یکی از صمیمی ترین دوست خود یعنی آقای امیر زهتاپچی با آن همه تقوا و کار و مبارزه و دین ورزی و تعبد و عبادات و خدمت به مردم و مراودات بی نظیر با خیل کثیری از عالمان دینی کشور، کوتاهی فاحشی کردند. وقتی برای شیخ وحدت مسجّل شد امیر گرایش سازمان مجاهدین خلقی یافته است، باید بیشتر با او می بود و بیشتر بحث و روشنگری می کرد. حال آن که بآسانی ایشان را در معرض تندباد آن سازمان رها کرد و کار به جایی کشید که امیر عضو مهمی از سازمان شد و در 30 خرداد 1360 در قیام مسلحانه شرکت کرد و چند روز بعد اعدام شد. به نظر دامنه؛ شیخ وحدت در مرزن آباد چالوس وقتی در آن مهمانی در منزل امیر، به عینه دید امیر زهتاپچی گرایش شدید به سازمان مجاهدین خلق پیدا کرده است، نمی بایست او را ترک می کرد و در امان تندباد حوادث سخت اوائل انقلاب رها می ساخت. این را از آن جهت می گویم که اولا" شیخ وحدت و امیر زهتاپچی رفیق بسیار صمیمی هم بودند و ثانیا" امیر، شیخ وحدت را الگو و راهنمای خود می دانست و از او حرف شنوی داشت. به نظر دامنه شیخ وحدت، بسیار آسان و رایگان امیر را از دست داد. امیری که آن همه برای شیخ وحدت احترام قائل بود و با وی در آمد و شد بود. بگذرم.

6- 
روحانی شیعه چون دارای استقلال است و به هیچ کس جز به حق و بارگاه باری تعالی بدهکار نیست به یقین باید نقد شود تا خیال نکند مثل دیوار چین هم قطور و هم باستانی و هم فقط دیدنی ست؛ نه، هرگز. روحانی چون همیشه با فکر و دانش و بینش سر و کار دارد در معرض اشتباهات عدیده است. او مثل سنگ فسیل نیست که در طول عمرش هیچ اوج و حضیضی نداشته باشد. شیخ وحدت نیز یک روحانی ست و دارای مسوولیت های بیشمار دینی و اجتماعی و سیاسی. دامنه بر ایشان نقد سنگینی دارد که شیخ وحدت عنصر تبیلغ را اصلا و اساسا" در زندگی طلبگی اش جدی نگرفت و منبر و محفل و مردم را برای خلوت های علمی و یا راحتی های شخصی و یا درس گفتارهای عرفانی ترک گفت و به نحوی از روشن سازی های عمومی فرار نمود. اساسا طلبه ها روزی خوار دستگاه مالی سهم امام زمام عج هستند پس سرباز دینی آن امام غائب اند و باید برای امامت ایشان فعالیت کنند و دین را به آحاد مردم بشناسانند تا آنجایی که یک طلبه ی دینی می تواند تا مرجعیت عامه پیش رود سرپرستی امور دینی شیعیان جهان را بر عهده گیرد و حتی بر حکومت های مردمی اسلامی محیط مسلمین امر و نهی شرعی کند؛ حال دامنه می گوید چگونه می توان باور داشت که شیخ وحدت به آسانی از منبر و سخن و وعظ و گفت و شنود با مردم اِبا کرد و تندتر آن که از تکلیف الهی سر باز زد!؟ در صورتی که خود یک سرباز دین بوده است. دامنه از هیچ نقدی بر هیچ کسی احساس شرم نمی کند؛ زیرا این راهی ست علوی. اگر فراموشش کنیم، فراموش مان می کنند. آخوند اگر نقد نشود، دچار کاستی های اخلاقی و کمبودهای تفکری می شود.

7- با قطعیت و بی هیچ مجامله ای می پرسم از جناب شیخ وحدت که چرا با آن که ایشان یک روحانی پیشرفته و باتجربه و بادغدغه و دقیق بودند، از چهار خواهرمان که عضو یک خاندان و بیت روحانی اند و حتی مادرمان آموزگار قرآن بود و مکتب خانه داشت، فقط دو نفرشان سواد قرآنی و تحصیلات ابتدایی یافته اند؟ و یا چرا مثلا دامنه را در اوج جوانی تحت تدبیر خود به هجرت نبرد تا پیشرفت کند و رشد علمی نماید. چرا نسبت به محیط اقوام و خویشاوندان احساس مسولیت نکرد و دست چند نفر را نگرفت به حوزه ی علمیه یا محیط دانشگاه  وصل کند و نیروی دینی بپروراند. دامنه به یقین معتقد است، ایشان کوتاهی های مفرطی نسبت به اعضای خانواده اش داشته اند یعنی برادران و خواهران. جزئیات این قسمت نقد تا حد زیادی می تواند خصوصی تلقی شود لذا همین مقدار اشاره گویی کفاف دارد. با وجود ایشان هرگز نمی بایست محیط علمی خاندان ما این گونه باشد، می توانست رشیدتر از این را شاهد باشیم که این آرزویی در " رویا مانده " است برای دامنه.

8- شیخ با آن همه رفقا در حد علمای دینی، روشنفکران متنفّذ، سیاسیون مبارز و دانشگاهیان و کسبه ی بازاری متدین آگاه،  هرگز در طول سال های مبازره ی خود نتوانست شبکه ای گسترده مخفی برای افراد  مستعد سیاسی و دینی ایجاد کند. حتی بسیاری از این افراد که زنچیره ی محکم این حلقه بودند، از هم گسسته شدند؛ زیرا روحیه ی رابطه ی شیکه ای در شیخ زنده نبود و یا وی اساسا چنین رویکردی نداشت. در هر دو صورت این ایراد بر وی بار است.

9- 
یکی دیگر از نقدهای دامنه بر شیخ وحدت این است، در دهه ی چهل و پنجاه در آشنایی نزدیک و چهره به چهره با مرحوم دکتر علی شریعتی کوتاهی کرد و دیرتر از رشد فکری و تیزهوشی ذاتی خویش به آثارش مرتبط شد. علاوه بر آن در طول آن مدت از تدوین کتاب و مقاله و سخنرانی های روشنگرانه ابا نمود. حال آن که سرگذشتش بخوبی به ما این نوید را می دهد که او در خلوت و اختفای اجباری، می توانست برجسته ظاهر شود. مگر دکتر شریعتی و شهید آیت الله مرتضی مطهری نوشتن های خود را از چه سن و سالی و با چه تجربه ی مبتدیانه ای آغاز کردند؟ دکتر در سن 41 سالگی مرحوم شد و شهید مطهری در سن 52 سالگی ترور و شهید. با این وجود از هر دو متفکر بزرگ جهان اسلام و ایران، دهها جلد کتاب نوشتاری و  گفتاری باقی مانده است. به نظر دامنه شیخ وحدت در این راه آنچه نیاز بود را مدّ نظرش قرار نداد. شاید گفته شود عصر فرار بود و دربدری بود. اما این خود حکم می کرد بیشتر تتبُّع کند.

10- دامنه معتقد است جناب شیخ وحدت، اساسا" در مراودات اجتماعی شیوه ای گریز از جامعه پذیری دارند. انزواطلبی شدید شیخ، شاید ناشی از آثار سوء دوره ی اختفا و فرار وی باشد، ولی فرض دیگر هم متصوّر است که دامنه به این فرض بیشتر ایمان دارد و آن این که خصیصه ی داخلی شیخ وحدت و مشی درونی اش به نوعی دوری از مردم است. و این بزرگترین ضعف یک روحانی ست که راحت از کنار مردم رد می شود و نمی داند کی بود و چی می خواست! اساسا" روحانی رفته طلبه شده تا به میان مردم بیاید و در آنها درآویزد و تاثیر رفتاری و فکری ایجاد کند که دامنه به این کارکرد طلبگی عنوان " خود بعثتی " می دهد. یعنی خودبرانگیختگی برای انقلاب فکری دینی مردم. ولی شیخ وحدت به قطع و یقین از نظر دامنه مردم گریزی داشت. ضعفی که اساسا" و متعاقبا"  زیّ طلبگی را مخدوش می سازد.

11-دامنه گرچه می داند شیخ محفل رفقای مبارزاتی ساری و قم خود را ترک نکرد و هنوز نیز با جمع سیاسی ساری مرتبط و دارای جلسات معین و خاص هست، ولی بخش اول زندگی وی تا سال 1358 که در 82 قسمت در دامنه منتشر شد، نشان می دهد ایشان در ایجاد جمع های دانشجویی و روشنفکری در پس از پیروزی انقلاب یا عاجز ماندند و یا با مانع تراشی ها مواجه شدند و یا اساسا به این سو و سمت گام ننهادند! و دامنه رک می گوید که قسم سوم را به واقعیت نزدیکتر می بیند.


12-  از شیخ وحدت انتظار می رفت تجربیات زندگی طلبگی و مبارزاتی خود را در همان عصر پهلوی و نیز آغازین روزهای انقلاب به نسل جوان منطقه خصوصا دارابکلا انتقال دهد. دامنه تا جایی که مطلع است شیخ وحدت به دلیل وجود پاسگاه ژاندارمری در دارابکلا، به محل نمی آمد تا لو نرود؛ ولی آیا دانش آموزان دوره ی دبیرستان که افرادی سیاسی و پخته هم در آن حضور داشتند، مگر در دبیرستان های ساری حضور نداشتند؟ اگر آن زمان این انتقال صورت می گرفت دارابکلا در میان روستاهای منطقه سرآمد می گردید. علائم واپس گرایی که دیده می شود همه ناشی از قطع رابطه ی آخوند با اجتماع داناست. اتصال با عوام همیشه خسارت آمیز بوده است و آخوند هممیشه سعی کرده است عوام را با خود به همراه داشته باشد و از دانایان می هراسد و یا کسر شان می داند با او هم بحث شود.
متاسفانه شیخ وحدت نیز در این آسیب بزرگ دستی دارد؛ یعنی او نیز مقصّر است؛ یا غفلت بود یا تکاهُل و یا واقعا عُسرتی داشته است. رک آید که دامنه نمی داند اما. فعلا تمام و برخی در پرده ی ابهام! نقد بعدی دامنه در پایان بخش دوم زندگی شیخ وحدت که از امشب مصاحبه ی دامنه با ایشان آغاز و بلافاصله قسمت 84 سرگذشت شیخ منتشر می شود. که موضوعات آن به سالهای 1359 به بعد مربوط است. با پوزش صمیمانه از اخوی ام جناب حجت الاسلام والمسلمین شیخ ابوطالب طالبی دارابی (شیخ وحدت)
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد