روحانیت داراب‌کلا

شرح حال و موضوعات مرتبط ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

روحانیت داراب‌کلا

شرح حال و موضوعات مرتبط ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

نامه حجة الاسلام شفیعی مازندرانی به دامنه

پست 2655 : به قلم حجة الاسلام شفیعی مازندرانی 106 : دامنه : به نام خدا. جناب حجة الاسلام والمسلمین سیدمحمد شفیعی مازندرانی غروب امروز جمعه 21 خرداد 1395، متن زیر را در باره ی پست های «دلایل آخوند خراسانی در مخالفت با حکومت فقیهان» که در سلسله مسائل اندیشه سیاسی اینجا ذخیره می شود؛ به تلگرام دامنه ارسال کرده اند. ضمن سلام و سپاس ارائه می  شود:


«با سلام جناب اقا ابراهیم. شخصیتی مثل آخوند خراسانی ،   که   دخالت در امور سیاسی او در   تاریخ معاصر ، بر کسی پوشیده نیست   واز ارکان نهضت مشروطیت است را با پخش یک نامه ای   خاص ، با آن تیتر آغاز  آن  از  جنابعالی  ، مخالف دخالت در امور سیاسی، معرفی  کردن از شما  قابل قبول نیست آیا بنظر شما ایشان  یک رجل سیاسی فقهی نبود؟

میدانی  که حکم به تجدید مجلس شورای ملی پس از به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی  توسط محمد علی شاه و تعطیلی آن،  و فقیه معاصرش  نیز آن را امضاو کرده بود ، دم   دست همه است که مرقوم داشته بود:

«با نظر به مصالح مکنونه، باید مطویات خاطر را لمصلحه الوقت کتمان کرد و موجزاً تکلیف فعلی عامه مسلمین را بیان می کنیم که موضوعات عرفیه و امور حسبیه در زمان غیبت به عقلای مسلمین و ثقات مومنین مفوض است و مصداق آن، همان دار الشوری کبری بوده که به ظلم طغات و عصات جبرا منفصل شد. امروزه بر همه مسلمین واجب عینی است که بذل جهاد در تاسیس و اعاده دارالشورا بنمایند. تکاهل و تمرد از آن به منزله فرار از جهاد و از کبائر است. «( آقا نجفی قوچانی ، برگی از تاریخ معاصر ص 52)

وانگهی ، نامه او  که کردید،  اشاره به کسانی دارد که سر رشته به مسائل مدیریت کلان و سیاستگذاری لازم  را ندارند وگرنه ، تناقضی  میان این نامه و عمل شخص ایشان را گواهی خواهد داد. مگر امام راحل  ( ره ) آیه الله منتظری  را از دخالت در سیاست  منع نکرد ؟ آیا می توان  امام را بر چسب پرهیز از دخالت در سیاست  زد ؟

بنابر این این تیتر  شما در این پست 2645 اینجا  همراه نقل این  نامه ، آن شخصیت الهی را چیزی دیگر معرفی می کند. تیتر مورد انتخاب  باید تخصصی بوده، موضع فکری و عملی طرف را باز گو کند. البته  جا داشت  لا اقل حاشیه  ای می نوشتید که این جانب این زحمت را کشید.  انتظار دارم تکرار نشود.»

پاسخ دامنه : در پست جداگانه. (دامنه دارابکلا)


حجة الاسلام حاج سیدعلی شفیعی دارابی

به قلم    دامنه

به نام خدا. امروز در آغاز روزِ روزه ی خُجسته ی رمضان، در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا به مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج سیدعلی شفیعی دارابی می پردازم.

این روحانی پُرآوزه ی محل و حتی جای جای ایران، از سلسله ی سادات معظّم دارابکلا ست که مردم به آن احترامی فوق العاده دارند. و حتی از قدیم الایّام به علّت اعتقادات و باورهای توسّل جویانه و گرفتنِ شفا و آرزوها، به این خاندان رجوع داشته و هنوز نیز دارند.

ایشان _یعنی روحانی بزرگوار و از مردان بزرگ دارابکلا و منطقه، مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج سیدعلی شفیعی دارابی_ هم روحانی زاده اند از پدری سَخی و مردم گرا و بسیار خوش اخلاق به نام آسید محمد و هم با یک روحانی زاده وصلت کردند یعنی عمّه ی محبوبم، بانوی بسیار سخی و مهربان و مظهر لطف و خوبی ها و نیکی ها مرحومه حاجیه رضیه طالبی دارابی فرزند مرحوم ملا علی، ابن ملا حیدر، ابن ملا طالب. که مشهور بودند به کبل آخوند. در واقع ایشان از همه ی ناحیه های مادری و پدری و همسری، به خاندانی مذهبی و مؤمن و روحانی متّصل بودند.


ایشان از بانیان اوّلیّه ی حلقۀ قرائت قرآن در مسجد جامع دارابکلا بودند. با حضور ایشان بعد از مراسم منبر، حلقه ای بزرگ در درون مسجد جامع دارابکلا ایجاد می شد و تا پاسی از شب، قرآن را به نوبت تلاوت می کردیم. من در این حلقه ی مذهبی و معنوی، به همراه رفقا سال ها حضور داشتم و خاطرات زیادی در ذهن باقی گذاشتم و حسّ آن لحظات و آن چهره ها و از جمله وجود ایشان در راس حلقه، بر من هنوز تجلّی ها و نمادها دارد.

سال ها در قم تحصیل کردند و با روحانیان بزرگ محل همدوره و هم حُجره بودند، با مرحومان: آقا دارابکلایی، پدرم شیخ علی اکبر طالبی، شیخ روح الله حبیبی، سیدباقر سجادی، حاج شیخ احمد آفاقی دارابی، حاج سید رضی شفیعی دارابی، حاج سید مهدی دارابی و ... .

یکی از فرزندانش روحانی اند و در قم ساکن. که در روزهای گذشته معرفی شان کردم یعنی جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج سیدجواد شفیعی دارابی، مشهور به آقاشفیع. دو دامادشان نیز روحانی اند: جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ علی مؤمنی دارابی، که روزهای قبل معرفی شان کردم. و جناب حجة الاسلام والمسلمین آقای رضوی که از روحانیان بزرگوار میانرویی ست و در قم ساکن اند و فردی محبوب و بسیار جاذب و فرهیخته و معناگرا هستند.

کلا" در خاندان نسَبی و سبَبی ایشان چندین روحانی وجود دارد چه از قدیم و چه هم اینک. که لیست کردن آن به اطاله ی کلام می انجامد. از خاندان آقاسیدرضی شفیعی گرفته تا خاندان مرحوم پدرم. و از دامادهای نوه های پسری و دختری شان گرفته تا اقوام دور و نزدیک شان اغلب روحانی اند و یا روحانی زاده اند.

این روحانی بزرگ و مردمی یکی از مصادیق مهم محبت به همسر بودند. میان آن دو بزرگوار، برترین مهربانی ها و نیکی ها و خوش اخلاقی ها حاکم بود. من که از نوجوانی در بیت ایشان همیشه و همه روزه حضوری فعال داشتم و حتی به عبارتی نزد عمه ی محبوبم بزرگ شده ام، از این مرد بزرگ خیلی خاطره ها دارم:

بسیار منظم بودند. در سه وقت دعا و زیارات می خواندند: صبح، ظهر و شب. در غذاخوردن بسیار آداب داشتند. مهمان نوازی شان در اوج بود. همه روزه سفره هایی برای مهمانان پهن می کردند و با بهترین غذا پذیرایی می کردند. در مهمان نوازی ها دست دِهش عمه و آقا بسیار عالی یود. اهل مسافرت ها بودند. به مردم توجه داشتند. انقلابی بودند. که باید بگویم:

دو اتاق آخری خودشان را در قبل از پیروزی انقلاب تا دو سه ماه پس از پیروزی انقلاب در اختیار انقلابیون محل داده بودند و همه شب آنجا اجتماع می کردیم و حتی برخی از مبارزین، خبر پیروزی در 22 بهمن 57 را در منزل ایشان بود که از تلویزیون سیاه و سفید معروفش شنیده بودند.

در اوج تضاد و دو قطبی تنش آفرین حُجج اسلام آقایان ناطق نوری و سید محمد خاتمی در کازار انتخابات ریاست جمهوری 1376، این مرد بزرگ _یعنی مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج سیدعلی شفیعی دارابی_ یک تنه از سیدمحمد خاتمی دفاع کردند و نیروهای حامی وی را در محل مورد تایید و تشویق قرار می دادند.

روح این عالم سادات محبوب دارابکلا شاد باد. بر همه ی اعضای نسبی و سببی این خاندان بزرگ و دوست داشتنی سلامی گرم و صمیمی دارم، خاصه به عمه زادگانم که برای من بسیار عزیزند و افتخارآمیز؛ که گویی از یک بیت هستیم و قلب هایی هم تَپِش داریم. در این روزهای روزه مرا هم دعا کنید ای عمه زادگان، ای یادگاران آقا و عمه، دو انسان رئوف و محبوب ما. (دامنه دارابکلا)

طلبۀ ذاکر شیخ قاسم آهنگر دارابی


پست 2604 : به قلم دامنه. به نام خدا. امروز در آستانه ی ورود به ماه خُجسته ی رمضان، در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا با دلی مالامال از حُزن و چشمان خیس نم نم اشک به سراغ این ذاکر بزرگ دارابکلا می روم تا یادش را با همه ی شوقم در خاطره ها زنده کنم که حنجره اش فریادگر یاحسین و حلقومش ندایی برای یازینب بود: ایشان طلبۀ ذاکر مرحوم شیخ قاسم آهنگر دارابی ست.




طلبۀ ذاکر اهلبیت عصمت و طهارت _علیهم السّلام_  مرحوم قاسم آهنگر دارابی


همگان وی را می شناسیم. چون با صدای طنین افکن و فریادگر او در ماه حُزن و ماتم محرّم الحرام و در شب های دسته روی عزاداران و در روز عظیم عاشورای حسینی دارابکلا، آشناییم. فردی از تبار خاندانی دردکشیده و مذهبی و پایدار در خوبی ها و ارادات به مذهب و دیانت و خدمت و مهرورزی با پدر و مادری بزرگوار و مهربان و خواهری مؤمنه و همسری کریمه و فرزندانی شایسته و برادرانی زحمتکش و مردمی و مذهبی از جناب استادمحمد و ابراهیم و مهدی و علی گرفته تا خود مرحوم قاسم؛ ذاکرِ بزرگ و خوش صوت و لُحن محل مان در مویه ها و ماتم.


آن مرحوم در مدرسه ی علمیه ی امام صادق (ع) دارابکلا نزد مرحوم آیة الله آقا دارابکلائی طی چند سال طلبگی خوانده بود و می خواست این راه را تا نهایت استمرار ببخشد، اما گویا عمر او برای دنیای فانی، همین مقدار بود و خدا بر او این را تقدیر نموده بود. اللهُ اَعلم.


برای زود درگذشتِ این طلبه ی ذاکر، همگان تاسّف خورده بودیم و بر تشییع اش حسرت ها خورده بودیم. زیرا حنجره ی او برای دین و مذهب و اهلبیت (ع) بود. دوستان او در هیات های مذهبی قدر و منزلت او را بخوبی می دانستند. من به عنوان یک سینه زن و زنجیرزن و تماشگر همراه، همیشه و بشدّت به صوت او در نوای حسینی دلگرم و شائق بودم و با دسته ی عزاداری اش همراه می شدم تا هر چه بیشتر لحن محزون او را در رثای امام حسین _علیه السّلام_ و حضرت زینب _سلام الله علیها_ به دل بزنم و قلبم را به اشک آشتی نمایم.


مرحوم شیخ قاسم آهنگر، خیلی زیبا می خواند. خیلی محزون می سُرود و خیلی دلرُِبا فریاد و چَهچهَه می زد. حنجره اش فریادگر اشعار فاخر و زبانش صوت آور متن های گریان بود. ابتکار داشت در نوحه و زبردست بود در زمزمه و ناله. مردم وی را با آهنگ صوت و نوایش می شناختند. نمی شد در عزاداری باشی و صوت قاسم را نشنوی. از همان دور دور صوت دلنشین او به گوش که می رسید همه هجوم می آوردند به سمت دسته، که بشنوند آوای حُزن قاسم در مصائب کربلا را.


در این ماه فرخنده ی روزه، سعی کنیم او را در ثواب ذکرها و صلوات هایی مان شریک کنیم و بازمانده ی معنوی _ صوت و لحن محزون او_ و نیز بازماندگان گرامی اش را از یاد نبریم. چرا که هم ذاکر بود و هم طلبه ی حوزه ی علمیه و بر همه ی ما حق دارد. بر روح و روان او درود و بر باقی ماندگان معزّز او و از همه مهمتر بر همسر مکرّمه و فرزندان عزیزش سلام و احترام باد.

قاسم، ای مردِ ذاکر کربلا و ای روحِ در اهتزاز و پروازکرده، یادت همیشه یاد یاد و بر پدر و مادرت سلام و افتخار باد که مادر مهربان و رئوفت، فامیل نسَبی نزدیک مرحوم پدرم بود.


قم: شائق لَحن محزون پُر دامنه ات : دامنه 


(دامنه دارابکلا)


حجة الاسلام سیدعلیرضا صباغ از نظر مهندس محمد عبدی

به قلم مهندس محمد عبدی 46



«سلام و درود خدا بر تمامی دامنه خوانان فهیم و به شما کبلاقا ابراهیم طالبی دارابی عزیز و معزّز. در مورد پست 2591 اینجا  در مورد حجت الاسلام سید علیرضا صباغ دارابی فرزند حاج سید ابوالفضل (که نوه دختری همسایه عزیزم جناب حاج علیرضا غضنفری چوکلایی (پلنگ آزاد –بیشه سر) هم هستند) ازین نظر از کودکی ایشان را می شناسم و به مراتب والای اخلاقی و حُسن خُلق و افتادگی و طُمانینه و وقار این آقا سید بزرگوار و دوست داشتنی اطلاع کامل و وافر دارم. برای ایشان، این روحانی جوان و خوش فکر و خوش آتیه آرزوی سعادت و سلامت و توفیق روز افزون دارم. سلام مخصوص و ویژه مرا هم به ایشان ابلاغ فرمایید.»


پاسخ دامنه : به نام خدا. سلام من هم به شما مهندس محمد عبدی سنه کوهی. خرسند  گشتم که حجة الاسلام سیدعلیرضا صباغ دارابی را، به این خوبی و از نزدیک و بیشتر از من می شناسی. با این گواهی ات پست مرا در معرفی اش، مستندتر ساختی. حتما" سلام شما را خودشان می بینند؛ چون از دامنه مطّلع اند. (دامنه دارابکلا)


پاسخ دوم دامنه به حجة الاسلام شفیعی مازندرانی

پست 2592 : به قلم دامنه : به نام خدا. اول سخن بعد از ذکر اسم خدا سلام می کنم به جناب مستطاب حجة الاسلام والمسلمین شفیعی مازندرانی. دوم تشکر دارم از بابت توجه ی آن جناب به مباحث مهم ولایت فقیه در تلاقی و محاجّه ی فکری با آنچه دامنه در این باب می نویسد و خواهد نوشت. سوم پاسخم را به پاسخ شما (واقع در پست 2590 اینجا) ارائه می دهم با این نکاتم:




1- من در پست 2544 اینجا فقط از تفاوت دیدگاه و اختلاف قرائات فکری میان مراجع و مجتهدین در باره ی نظریه و اِعمال ولایتِ فقیه سخن گفته ام نه هیچ چیز دیگر. اینک همان متن کوتاه _منتشره در 12 خرداد 1395_ را برای تعاطی حضرت عالی و تداعی دامنه خوانان شریف و ارجمند عینا" می آورم:


«پست 2544. به قلم دامنه : قسمت 5. به نام خدا. در ادامه ی بحث ولایت فقیه، اینک در قسمت پنجم به سوال 9 در پست 2132 اینجا می پردازم: چرا میان مراجع بزرگ دینی بر سر اِعمال ولایتِ فقیه، تفاوت دیدگاه  100درصدی در مشیء و رای وجود دارد؟ پاسخ دامنه این است:


اساسا" در مذهب شیعۀ 12 امامی، مجتهد کسی ست که به عنوان یک فقیه و عالِم دین، مسائل اسلام و مباحث شرعی را با حُرّیت و با نیّتِ نیل به حقیقت و با مدد عقل، از قرآن و سنّت استنباط می کند و گره ها را به روی مردم می گشاید. هر یک از مجتهدین، بر اساس فهم و توان عقلی خود، به قرائت مشترک یا متفاوت از مسائل مختلف می رسند. و این تفاوت دیدگاه در هر موضوعی _ولو آن که نظریۀ کلیدی ولایت فقیه هم باشد_ امری پسندیده و قابل قبول است. زیرا اینان صاحب نظران این امورند که به قول سدیدِ شهید آیة الله مرتضی مطهری اجتهاد موتور محرّکه اسلام و از امتیازات شیعه است.


بنابراین، وجود تفاوتِ دیدگاه میان مراجع و مجتهدین بر سر نظریه و اِعمال ولایت فقیه نه نکوهیده است و نه موجب وَهن و کاستی. زیرا این نشانِ آزادی تفکر در مذهب شیعه است که مثلا" مرحوم آیة الله العظمی سید ابوالقاسم خوئی با آن همه توانمندی های فقاهتی، در امر اِعمال، به این رای برسد که بگوید از متون قرآن و سنت، ولایت فقیه  به دست نمی آید. و از سوی دیگر، امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، ولایت فقیه را امری بدیهی اعلام نماید. و یا برخی از علمای دیگر بر حسب اجتهادشان به نظریه هایی همچون وکالت فقیه یا ولایت عامه ی مراجع و یا مدیریت عمومی مردم و نظارت فقهاء و یا ... برسند.»



2- بنابراین آنچه شما در پست تازه ی تان _2590 اینجا_، در مورد مرحوم آیه الله العظمی سیدابوالقاسم خوئی آورده اید، هیچ ارتباطی به مبحث دامنه ندارد. در واقع شما آنچه در اجتماع در باره ی آن مرجع و فقیه بزرگ می شنوید، در متن بازتاب داده اید. حال آن که من در متن خودم این تفاوت را امتیاز شیعه برشمردم نه خدای ناکرده وَهن آن.


3- به کنایه فرمودید: «... اگر به مقطع  دکترا  و سپسّ به  دانشیاری برسند» اما من در پاسخ حضرت عالی می گویم: قرآن فهمِ مؤمنان در مسائل عقیدتی دینی را به مدرَک مقیّد نکرده است بلکه به اِدراک و نیز به قدرِ متیقّن و وُسع وجودی مؤمنان منوط نموده است. سخن سدید امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی در تکبّرورزی های سیدابوالحسن بنی صدر در برابر شهید محمدعلی رجائی را بخوبی همه ی مان می دانیم که به کنایه _که اَبلغ از تصریح است_ گفته بودند: رجائی عقلش بیشتر از علمش است. پس، حال این روزها که دکتری گرفتن و استادیار و دانشیار شدن کیلویی و رابطه بازی شده است، بهتر آن است که به فهم توجه کنیم تا به مدرک و جاه و مقام.


4- من و شما و بسیاری می دانند که سه مرجع بزرگ در یک زمان در نجف می زیستند، آیات عظام: امام خمینی، سیدمحسن حکیم و سیدابوالقاسم خوئی. و هر سه سه مشئ خاص در تفکر فقهی، سیاسی و مبارزاتی داشتند. و این هرگز موجب نشد کسی میان آن سه مرد تاریخی نقاری ببیند. که قصد شاه مستبد این بوده با تبعید امام به نجف اعتبار مرجعیت ایشان را لکه دار و تحقیر کند. حال اگر کسانی به مرجعی چون مرحوم آیة الله العظمی خوئی (که بسیار عظمت فقهی و تفسیری داشته و دارند، و نه فقط مرجع مردم بودند بلکه هنوز نیز در بحث تفسیر و فقاهت ها و استنباط ها مرجع مجامع علمی و حوزوی اند) حرف های از قبیل آنچه شما در متن تان ذکر کردید، می سُرایند و می بافند، به دامنه هیچ ربطی ندارد. این است عقاید دامنه، نه آنچه افراطی ها در افّواه، نال و قال و داد و بیداد می کنند و متوجۀ ارزش اجتهاد شیعه نیستند که یعنی موتور محرّکه ی دین. همین.


از شما به دلیل این مصافات متحمّلانه و متامّلانه هم بسی بسی ممنونیم. (دامنه دارابکلا)


حجة الاسلام سیدعلیرضا صبّاغ دارابی

به قلم    دامنه


به نام خدا. امروز 16 خرداد 1395 در سلسله مباحث معرفی روحانیت دارابکلا به معرفی این روحانی بزرگوار و ارجمند _که از سادات محترم محل مان است_ می پردازم: یعنی جناب حجة الاسلام سید علیرضا صبّاغ دارابی، فرزند جناب سیدابوالفضل صباّاغ دارابی و به عبارتی نوه ی جناب حاج سیداسماعیل صبّاغ دارابی.


ایشان در سال 1387  وارد حوزۀ علمیۀ قم شدند و این هجرت از وطن _که در تکامل انسان از شاخص ها و متغیّرهای اساسی ست_ در این طلبه ی جوان و پویا و پراستعداد نیز اثر گذاشته است و راه و پویه ی کمالات را وجه همّت خویش قرار داده اند و می خواهند به فضیلت ها و معنویات متعالی تر برسند.



جناب سیدعلیرضا صبّاغ دارابی برای این مسیر، در مدرسه ی شهید محراب آیه الله محمد صدوقی مشغول به تحصیل شدند و با طی کردن مراحل سخت و شیرین طلبگی و گذر از دوره های خاص مُبتدی، حالا به گام های پختگی رسیده اند و الآن به لطف خداوند متعال در پایه ی 7 حوزه در همین مدرسه ی مشهور و بابرنامه ی قم، اشتغال به تحصیل دارند.


ایشان به به دلیل اهتمام به اهمیتِ امر دعوت در دین اسلام و هدایت های مردم در امور شرعی و دینی و روشنگری های اجتماعی به مساله ی باارزش منبر و تبلیغ توجه دارند و بارها به عنوان مبلغ  فعالیت کرده اند.


برای این روحانی جوان، خوش سیما، متین و باوقار و متمرکز در درس و بحث و تبلیغ، آرزوی پیشرفت و طی مراحل عالیه دارم تا به عنوان یک عالم خوب و مردمی برای اسلام و ایران خادم بمانند و مردم به ایشان رجوعی اعتقادی داشته باشند. من با عشق و احترام به این راه، به همه ی خویشاوندان نسبی و سببی جناب حجة الاسلام سید علیرضا صبّاغ دارابی، وجود پربرکت ایشان را تبریک می گویم. با تمنای دعا. خدا حافظ شما. (دامنه دارابکلا)

پاسخ حجة الاسلام شفیعی مازندرانی به دامنه

پست 2590 : به قلم حجة الاسلام شفیعی مازندرانی 101 : دامنه: به نام خدا. این متن ارسالی جناب حجة الاسلام والمسلمین سیدمحمد شفیعی مازندرانی به تلگرام دامنه پاسخی ست در باره ی دو متن دامنه واقع در دو پست 2559 اینجا با عنوان «پاسخ دامنه به حجة الاسلام شفیعی مازندرانی» و پست 2544 اینجا با عنوان «تفاوت نظر مراجع در بحث ولایت فقیه». ضمن سلام و سپاس و احترام به این محاجّه و مواجهه ی علمی  _در معنای تلاقی آن_، عینا" ارائه می گردد:



«در تکمیل حدیث بیداری ( 3 )زمینه ای ، پیش آمد تا کمی از آبروی آیه الله العظمی خوئی  ( ره ) دفاع شود  زیرا کسی ، پیش  بنده ، رسما گفته  بود که ایشان ،  ضد ولایت فقیه ، است  چنانکه فرد دیگری گفته  بود  او  مخالف  امام راحل  ( ره ) است   ( در حالی که او در زند گی  از دوستان خاص مرحوم  امام راحل (ره ) بود ( ایه العظمی زنجانی ،  جرعه ای از دریا  ج 3 / ص 672/ و 673 -  ).


بنابر این  ، آن مرحوم ، مظلوم ،  واقع شده است   همانند   ، جناب کانت ، فیلسوف  معروف   که به خاطر آن که   ادله  ی  معروف  باب اثبات وجود خدا ( جل جلاله ) را نا کافی ، در باب مدعا شمرده  بود ، او را  برخی ، مخالف  خدا پنداشته ، بودند در حالی که او از راه  دیگری  ، اثبات وجود  خدا می کرد که همان ، وجدان اخلاقی  ،و ضمیر  باطنی آدمی است.

مرحوم خوئی (ره )   برخی از روایات معروف باب ولایت ، را مخصوص  ولایت امامان معصوم  سلام الله علیهم  اجمعین   می داند چنانکه در ذیل این حدیث ا (  حدیث بیداری ( 3 )  )   اشاره ، کردم  .  ولی   ،در باب اثبات  ولایت ، از راه حسبه  ، وارد می شود نه ، از راه توجه به منطوق احادیث    مربوطه.


به  هر  صورت  اگر  ، کمی  دقت شود  ، 

  ادامه مطلب ...

شیخ مالک از نظر حاج میرزاعلی چلوئی

پست 2589 : به قلم میرزاعلی چلوئی دارابی 12




«به نام خدا .سلام دلی بنده به خدمت جناب دامنه و همچنین حجة الاسلام حاج اقا شیخ مالک رجبی بزرگوار. جناب دامنه، بنده با شناختی که از آقای رجبی دارم مطالب نگاشته شده تان واقع در پست 2582 اینجا، را قلبا" تایید میکنم. نکته قابل تامّل اینکه، بنده هیچ وقت ایشان را بیکار ندیدم. در کارشان بسیار جدی اند و همیشه اهل مطالعه و نکته برداری. واجبات را به نحو احسن اجرا نموده . اهل حلال و حرام. در کوچکترین فرصت پیش آمده به همه ی فامیل ها سر میزنند. در اندک حضور خود در محل، همیشه نماز جماعت اقامه مینماید و مهمتر از همه انقلابی و ولیتمدار هستند . بنده نیز برای این جناب و خانواده محترمشان آرزوی صحت و سلامتی وتوفیق روز افزون دارم .با سپاس فراوان.»



پاسخ دامنه : به نام خدا. اول من هم به سلام دلی تان جناب حاج میرزاعلی چلوئی دارابی،  دلآویزانه می گویم: علیکم السّلام و رحمة الله. می دانیم همیشه انسان ها، از طریق دل های صاف شان، به هم مرتبط می شوند و برای هم می مانند. و این از تدابیر حکمت الهی ست. پس درود بر دل تو، که سلامی دلی می آفریند.


دوم اما بر نکته ی پرشور و شعورت هیجان آمده امم که در وصف جناب حجة الاسلام شیخ مالک بزرگوار و دوست داشتنی، نکته هایی بسیار شنیدنی و خصوصا" این نکته را بر ما _علاقمندانِ روحانیتِ وارسته ی آگاه_  آفتابی نمودی و نوشتی:

«بنده هیچ وقت ایشان را بیکار ندیدم. در کارشان بسیار جدی اند و همیشه اهل مطالعه و نکته برداری


و این حالات که آوردی اوجِ خصال یک روحانی ست و من بسیار شادمان گردیده ام از این گواهی عینی تان. ممنونم ازتان.


(دامنه دارابکلا)


پاسخ حجة الاسلام شیخ مالک به دامنه

پست 2584 : به قلم حجة الاسلام شیخ مالک رجبی دارابی 89 :




«بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیرالنّاصرین. سلام علیکم برادر ارزشمند جناب آقا ابراهیم بزرگ و با حوصله و صبور . شما نویسنده متبحّر و خلّاق هستی و با این نوشته هایت که تبلیغ و تجلیل از این جانب داشتید و عکسهای مختلف حقیر را به تصویر کشیدید جدّاً ما را به اندازه کافی شرمنده ی اخلاق خودتان قراردادید . که بنده مشمول این همه وصف و توصیف حضرت عالی نبودم و اصلا خبر نداشتم یک چنین برنامه ایی برایم دارید.


در هر صورت بنده با زبان اَلکَن و نوشته های ناقصم در جواب دِهی نسبت به شما حق مطلب را ادا نکردم. امیدوارم در محضر ذات اَقدسِ اِله و در محضر معصومین علیهم السلام ماجور و محفوظ باشید. ارادتمند شما مالک رجبی دارابی. ۱۳۹۵/۳/۱۵»


پاسخ دامنه : به نام خدا. سلام من هم به شما دوست روحانی و نویسنده ام جناب حجة الاسلام شیخ مالک رجبی دارابی. شاگرد همه ی روحانیون معزّز و بزرگوار دارابکلا در جای جای ایران هستم. بله، معمولا" دامنه هیچ گاه پست های آینده و روز بعد خود را به هیچ کس نمی گوید. مثلا" فردا طبق لیست دفتر مطالعاتی ام نوبت معرفی یک روحانی دیگر است ولی کسی خبر از این که کیست ندارد.


من شما را آنچه بوده اید نوشته ام نه آنچه باید باشی. این جمله ام یعنی در واقع خواستم بگویم در وجود شما این مُحسُنات را دیده و لمس نموده ام. ممنونم که پست شرح حال خود را مورد مطالعه قرار داده اید. یقین بدان نوشتن پست های معرفی روحانیون گرامی و بافضیلت و گرانقدر دارابکلا -که بحمدلله همگی مفاخر و گنجینه ها و نعمت های این روستای متدیّن و مؤمن اند_ لذیذترین ساعات زندگی مطالعاتی و نوشتاری ام است.


ان شاء الله ذخیره ی آخرتم گردد و عشقم برای همیشه روحانیت وارسته ی مبارز انقلابی بوده و هست و خواهد بود و با منهاییون در هر باور و دسته ای مرزبندی عقیدتی و سیاسی داشته و دارم و خواهم داشت. بعون الله تعالی(دامنه دارابکلا)


حجة الاسلام شیخ مالک رجبی دارابی

به قلم    دامنه


پست 2582 : به نام خدا. امروز در سالروز قیام پانزده خرداد، در سلسله مباحث معرفی روحانیت دارابکلا، به شرح حال دوست گرانقدرم، یکی از نویسندگان روحانی دامنه (سلسله پست هایی متنوع و پُربار اینجا،) یعنی جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ حسینعلی رجبی دارابی _مشهور به شیخ مالک_ می پردازم.


ایشان که در آغازین سال های دهۀ پنجاه در خانواده ای مذهبی _و در همسایگی مسجد و تکیه ی پایین محله ی دارابکلا_ چشم به جهان گشودند، نخستین روحانی در نیای نسَبی خویش اند. از این رو برای همه ی خویشاوندانِ خویش، منزلتی نیکو و مرجعیتی قابل اتّکا دارند.


مدرسه ی دولتی می رفتند و در مکتبخانه ی خانگی حجة الاسلام آشیخ رحیم آهنگر دارابی قرآن می آموختند. هیچ قصدی برای طلبگی نداشتند. اما اندک اندک ندای خُفته ی درون مادر مهربان شان، موجب گشت تا وی را به جهان معنوی و دینی روحانیت شوقانه، سوق دهند، و دادند.



حجة الاسلام شیخ مالک. نمازظهر عاشورا. دارابکلا. آبان 1395.. عکاس: رنگین کمان. 33عکس دیگر اینجا


مادری دلسوز و هواخواهِ شدیدِ فرزند که با تاسّف فراوان در 25 سال پیش در حین بازگشت از مشهد مقدس در سه راه آزادگان _تقاطع هم سطح خطرناک سورک دارابکلا اسلام آباد گهرباران_ در اثر تصادف درگذشت و این رویداد تلخ و تاریک، قلبِ شیخ خاندان خوب حاج رمضان و مادر مرحومه اش، آقا مالک را جریحه دار و داغ آلود ساخت و مُهر بی مادری بر نهادش نهاد. خدا بیامرزدش. بگذرم.


در زمان حیات مادر، و به تدبیر مادر از مدرسه _که تا پایان دوره ی تحصیلی راهنمایی خوانده بود_ بدَر آمدند و بالنّیه ی خدایی وارد دنیای شیرین و لذیذ معنوی طلبگی شدند. و با گذر از همه ی راحتی های دوران جوانی، خود را برای همه ی تنگدستی های دوره ی خاص طلبگی مهیّا ساختند.


ابتدا به حوزه ی علمیه ی امام صادق (ع) دارابکلا نزد مرحوم آیة الله آقا دارابکلایی رفتند. حوزه ای که سال ها پیش تر توسط جدّ مادری مادرم، روحانی مشهور دارابکلا مرحوم آمیرصالح صالحی دارابی _یعنی جدّ پدری مرحوم آقامیرزا حسن صالحی دارابی، دائی زاده ی مرحوم مادرم _ تاسیس و راه اندازی شده بود. خدا همه ی شان را غریق رحمت کُناد.


مرحوم آیة الله آقا دارابکلایی با پیشینه ی تقوا و فضیلت ها توانسته بودند هم نسل های دهه ی بیستم دارابکلا را روحانی کنند و هم از نسل های جدید دهه های چهل و پنجاه و شصت را و شیخ مالک از پرورش یافتگان همین مکتب محل هستند. یعنی از سال 1366 وارد مدرسه ی آقا شدند و پس از تلمّذات مقدماتی و حظّ معنویت نزد مرحوم آقا در سال 1370 رهسپار مشهد مقدس برای کسب انوار دینی در کنار حضرت شمش الشُّموس امام علی بن موسی الرّضا شدند.


ابندا در مدرسه ی ابوالفضل مشهد شروع به کسب علوم دینی کردند. سپس در مدرسه ی تحت برنامه ی مرحوم آیة الله موسوی نژاد، دروس رسائل و مکاسب را طی کردند و آنگاه در مدرسه مرحوم آیة الله العظمی سید ابوالقاسم خوئی به ادامه ی تحصیل در دروس فقه و اصول نزد استاد حاج آقا مرتضوی پرداختند. در نهایت با درک این که حوزه قم اعتبار بیشتری دارد، در سال 1378 به قم مهاجرت کردند و هم اینک نیز در این شهر علم و اجتهاد در منزل شخصی شان ساکن و مشغول درس و بحث و وعظ و تبلیغ و کلاس های دوره ای تدریس اند.


در قم، در مدرسه ی فیضیه، ابتدا در درس حجة الاسلام والمسلمین سیداحمد خاتمی _خطیب موقت جمعه تهران_ حاضر می شدند و سپس درس های خارج فقه و اصول نزد آیة الله عابدی را پی گرفتند و همچنان در پیش این استاد در حال تلمّذند.


جناب شیخ مالک از سال 1380 تا 1383 به مدت سه سال در مدرسه ی حاج آقا تقی قرائتی _اخوی حجة الاسلام والمسلمین شیخ محسن قرائتی_ دوره ی آموزشی و پژوهشی «مدیریت مسجد» را با ارائه ی متن تحقیاتیِ پایان دوره، با موفقیت گذراند و در این زمینه تخصص گرفته اند. در دفتر تبلیغات قم نیز دوره ی تخصصی تبلیغ را با موفقیت طی کردند و طی سال های گذشته تا اکنون به چند استان، هجرت های تبلیغی و تعلیمی کرده و می کنند.


ایشان از همان سال های حضورشان در مشهد، ضمن تحصیل، تدریس هم داشتند: مثل تدریس دروس صمدیه، سیوطی، مُغنی باب رابع، و هدایه.


شیخ مالک با توجه به ذوق خویش، ترجیح دادند در درس و بحث و تبلیغ مشغول باشند و اداره کردن مسجد یا نمازگزاردن در اداره ها و یا نهادها را نپذیرفتند. در حال حاضر نیز در قم پس از گذراندن سطح سه حوزه، از سال های گذشته در سطح چهار دروس حوزه مشغول اند.


دامنه با ایشان بسیار گرم و صمیمی ست. ایشان نیز بر من لطف و مهربانی دارند. من وی را فردی خیراندیش، نیک سیرت، بااخلاق، خندان، بشّاش، جدّی، خیلی اهل مروّت، آزادنگر، مستقل، خوش اندیشه، فراجناحی، اهل ولایت و حامی واقعی نظام، و در یک کلام خوش نفس _ به سکون فاء_ می دانم.


در خاندانی مؤمن وصلت کردند. از این رو، به مؤمنان و روحانیانی چون حجة الاسلام والمسلمین حاج آقا سید علی موسوی دارابی فامیل گشتند‌. همسر مکرمه ی شان از سادات نجیب و از فرزندان شایسته ی جناب حاج میرمؤمن موسوی دارابی _مشهور به سیدمیرآقا_ ست.


برای این روحانی گرانقدر که از دامنه نویسان جدّی، پرتلاش، و دارای روحیات عالی و دوستی فاضل و خیرخواه اند، آرزوی سلامتی می کنم. از سجایای اخلاقی شیخ مالک یکی آن است، حرم حضرت معصومه _سلام الله علیها_ را هیچگاه ترک نمی کنند و اغلب در آنجا نماز را به امامت اعاظم حوزه می گزارند. بر تو شیخ خوب و دایم خیره به خوبی ها و آغشته به خوی و خصلت نیکی ها دورد. (دامنه دارابکلا)

پاسخ دامنه به حجة الاسلام شفیعی مازندرانی

پست 2559 : به قلم دامنه : به نام خدا. جناب حجة الاسلام والمسلمین سیدمحمد شفیعی مازندرانی سلام علیکم. نقد شما بر دامنه واقع در پست 2558 اینجا را دقیقا" مطالعه کردم. ضمن تشکر و قدردانی از ورودتان به مبحث ولایت فقیه، چند جمله پاسخم را _به عنوان یک شاگرد_ نزدتان ارائه می کنم:



1- فرمودید شُبهه. اما من معتقدم اگر با تامّل به آن نگریسته شود، هرگز در آن پست 2544 اینجا با عنوان «تفاوت نظر مراجع در بحث ولایت فقیه» مطلبی را انشاء نکردم که تردیدافکنی باشد. حتی اختلاف دیدگاه ها را امتیاز شیعه برشمردم نه نقص و کاستی و شُبهه و ابهام.


2- فرمودید یقه آدمی را جمع می کنند. اما من معتقدم در مباحث اصول اعتقادی که تحقیقی ست نه تقلیدی، این گونه امور _یعنی پرداختن به اقوال و آراء عالمان دین_ امری رایج و نیکوست و این هشدار شما هر چند خیرخواهانه است، اما نمی تواند اقناع کننده باشد.


3- این عین نظر مرحوم آیة الله العظمی سید ابوالقاسم خوئی ست که من در آن پست 2544 به توجه به آن _که اتفاقا" در دفتر یادداشت های مطالعاتی سال های گذشته ام نیز ثبت است_ سخن گفتم:


«أن الولایة لم تثبت للفقیه فی عصر الغیبة بدلیل وإنما هی مختصة بالنبی والأئمة (علیهم السّلام) ، بل الثابت حسبما تستفاد من الروایات أمران : نفوذ قضائه وحجیة فتواه ، ولیس له التصرف فی مال القصّر أو غیره مما هو من شؤون الولایة إلاّ فی الأمر الحِسبی فإن الفقیه له الولایة فی ذلک لا بالمعنى المدعى ، بل بمعنى نفوذ تصرفاته بنفسه أو بوکیله وانعزال وکیله بموته ، وذلک من باب الأخذ بالقدر المتیقن لعدم جواز التصرف فی مال أحد إلاّ بإذنه ، کما أن الأصل عدم نفوذ بیعه لمال القصّر أو الغیّب أو تزویجه فی حق الصغیر أو الصغیرة ، إلاّ أنه لما کان من الاُمور الحِسبیة ولم یکن بدّ من وقوعها فی الخارج کشف ذلک کشفاً قطعیاً عن رضى المالک الحقیقی وهو الله (جلّت عظمته) وأنه جعل ذلک التصرف نافذاً حقیقة ، والقدر المتیقن ممن رضى بتصرفاته المالک الحقیقی ، هو الفقیه الجامع للشرائط فالثابت للفقیه جواز التصرف دون الولایة.  وبما بیّناه یظهر أن مورد الحاجة إلى إذن الفقیه فی تلک الاُمور الحِسبیة ما إذا کان الأصل الجاری فیها أصالة الاشتغال ، وذلک کما فی التصرف فی الأموال والأنفس والأعراض ، إذ الأصل عدم نفوذ تصرف أحد فی حق غیره.» تفصیل این سخن در سایت «مؤسسة الامام الخوئی» اینجا.


4- فرمودید «بایدخیلی دقت کرد تا به قول مرحوم امام راحل سلام الله علیه ، در شمار مخالفان تداوم خط انبیا قرار نگرفت.» اما من معتقدم عین آن چه را که در این باره در میان علمای تراز اول شیعه تعدّد فهم و اجتهاد است، آورده ام و فکر می کنم ماجورم نه معذور.


ضمن آن که در آن پست 2544 بحث از اِعمال ولایت فقیه کردم نه مسائل دیگر. در امور حسبه و حسبیه نیز مطالعات فراوانی داشته ام. خصوصا" آراء شهید آیة الله مرتضی مطهری که سرآغاز این امر را از قرن 4 هجری می داند نه از ابتدای اسلام. از شما به عنوان یک روحانی بزرگ که بر من سِمت استادی دارید، ممنونم. (دامنه دارابکلا)

نقد حجة الاسلام شفیعی مازندرانی بر دامنه در بارۀ ولایت فقیه

پست 2558 : به قلم حجة الاسلام شفیعی مازندرانی 99 : دامنه: به نام خدا. این متن نقد جناب حجة الاسلام والمسلمین سیدمحمد شفیعی مازندرانی استاد محترم حوزه و دانشگاه بر دامنه است در باره ی پست 2544 اینجا با عنوان «تفاوت نظر مراجع در بحث ولایت فقیه»، که دیروز 4 شنبه 12 خرداد 1395 نوشته و منتشر کرده بودم. اینک ضمن سلام و سپاس و احترام فراوان، این نقد ایشان بر دامنه را عینا" ارائه می کنم:


«حدیث بیداری ( 3 ) العلماء ورثه الانبیاء افراد اسلام شناس و با تقوای عادل ، خط پامبران و امامان معصوم را ترویج کرده و تداوم : می بخشند (پاسخ به یک شُبهه) آیا افرادی مثل آیه الله العظمی خوئی (ره) را می توان ،مخالف نظریه ی و لایت فقیه ، معرفی ، کرد ؟در پاسخ ، باید گفت : حساب نا آگاهان ، وحساب مغرضان جداست ولی دوستان ،باید توجه داشته باشند که : 
در مسائل دینی ، چه قسمت فردی و چه قسمت اجتماعی سیاسی ، آن باید بسیار با احتیاط سخن گفت یا قلم ، زد بویزه ،در باب انتساب دیدگاه ها به به افراد بلند آ واز ه دینی . زیرا : هر یک از .آنان در قیامت یقه آدمی را جمع می کنند و می گویند:

آیا من معتقد بودم که .در جامعه : حکومت در دست کفار ، مشرکان یا منافقان باشد ؟( بدیهی است .که ...مومنان باید تلاش کنند تا در روز گار غیبت امام معصوم ( ع ) نایب امام زمان ( عج ) موقتا حاکم باشد تا آن حضرت ظهور کند - زیرا خود امامان معصوم علیهم السلام ، برای مراکزی یا برای زمانی که حضور نداشتند ، چنین می کردند و احادیث فراوان آنان موید این سیره است ) . لابد در آن صورت ، فرد مورد خطاب ، پاسخ می دهد که : از فلان عبارت شما چنین مطلبی ، استفاده ، کرده بودم او می فرماید :

من در آن جا فلان حدیث یا فلان دلیل را برای اثبات مدعا کافی ندانستم ، نه آن که اصل مدعا را قبول نداشته ، باشم لذا در فلان نوشته ، همراه فلان دلیل ، این مدعا را پزیرفتم . درحالی که تو بر اثر عدم دقت لازم یاجهت عدم آگاهی کافی و یا بخاطر عدم تفقه و تخصص مربوطه ، مرا در شمار مخالفان این مساله قرا داده ، مایه مسرت دشمنان را فراهم آوردی و موجب ازردگی خاطر من شدی .....(.گرچه ممکن است در همین دنیا هم آنان ، که بر اعمال ما اشراف دارند ، در حق آدمی نفرین کنند ) فی المثل : استادم ایه الله العظمی جوادی آملی دام ظله در کتاب ولایت فقیه می نویسد : کسانی که نظر شیخ انصاری را در مکاسب می بینند چرا نظر او را در کتاب «قضا» نمی بینند )) شیخ در کتاب قضائ می نویسد : 

«حکم فقیه جامع الشرایط در تمامی فروع احکام شرعی و موضوعات آن حجت و نافذ است زیرا مقصود از لفظ حاکم که در روایات آمده (فانی قد جعلته علیکم حاکما) ، نفوذ حکم او در تمامی شئون و زمینه هاست و مخصوص مسائل قضایی نیست و این همانند آن است که سلطان وقت کسی را به عنوان حاکم معین کند که مستفاد از آن ، تسلط او بر تمامی آن چه مربوط به شئون حکومت است چه جزیی باشد و چه کلی ؛ و لذا لفظ «حَکَم» را که مخصوص باب قضاوت است به کار نبرده ، بلکه لفظ «حاکم» را که عمومیت نفوذ سلطان را می رساند به کار برده اند .» (کتاب القضاء، ، ص 48 ـ49)

همچنین ایشان در کتاب مکاسب می نویسند : «از فرموده امام که «فقها» حجت من بر شما و من حجت بر آنان هستم ، معلوم می شود این حجت بودن ، در همه اموری است که انسان در عمل به آن محتاج حجت شرعی است .»( مکاسب ، ، ص 154) و در باب دیدگاه ایه الله العظمی خوئی نیز مساله به همین قرار است باید خیلی دقت کرد تا به قول مرحوم امام راحل سلام الله علیه ، در شمار مخالفان تداوم خط انبیا قرار نگرفت.

مرحوم آیت الله العظمی خویی در کتاب «مبانی تکمله المنهاج» می نویسد :«... اما نهادهای حکومتی و بخشی از نیروها و تشکیلات حکومتی مانند ارتش ، قضا ، امور انتظامی و امنیتی را جزیی از امور حسبه ، برشمرده و از این رو ، ریاست فقیه در آن امور را از باب قدر متیقن لازم دانسته است .»( مبانی تکمله المنهاج ، پیشین ، ج 1 ص 6).

ایشان همچنین در کتاب منهاج الصالحین می نویسد :«از آن جا که انجام این مهم و تحقق خارجی آن نیازمند به رهبر و فرماندهی است که مسلمانان دستورات و اوامر او را بر خود نافذ بدانند ، پس چاره ای جز تَعیّن آن در فقیه جامع الشرایط نیست زیرا فقیه متصدی اجرای این امر مهم از باب امور حسبه است .» (منهاج الصالحین، ، ج 1 ص 366) امید وارم اصحاب قلم مواظب خود باشند.»

پاسخ دامنه : در پست جداگانه 2559 اینجا. (دامنه دارابکلا)

حجة الاسلام سیدحسین شفیعی دارابی (سیدمهدی)

به قلم    دامنه

به نام خدا. امروز به شُکرانه ی خدا در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا، به معرفی یک روحانی جوان و از سادات قابل احترام، جناب حجة الاسلام سیدحسین شفیعی دارابی (فرزند مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج سیدمهدی شفیعی دارابی؛ اخوی حاج سیدتقی شفیعی ذاکر اهلبیت _علیهم السّلام_ ) می پردازم.

این طلبه ی جوان معمّم از سادات محترم دارابکلا، از خاندانی مؤمن، مذهبی و روحانی یعنی از نسل مرحوم حاج سیدرضا برخاستند.به عبارتی وقتی به دور و بر این طلبه ی گرامی نگاه بیندازیم از هر سو روحانی اند و از این نظر ویژه اند:

پدرشان _مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج سیدمهدی شفیعی دارابی_ که سالها ساکن ساری بودند، چند سال پیش به رحمت خدا پیوستند. سالها پیش تر، برادرش مرحوم حجة الاسلام آقا سید رسول شفیعی دارابی به دیار باقی شتافتند. جناب حاج سیدتقی شفیعی دارابی ذاکر اهلبیت _علیهم السّلام_ عموی ایشان است.


حجة الاسلام سیدحسین شفیعی دارابی. ساری. اردیبهشت 1395. حوزۀ علمیۀ مصطفی خان ساری

جناب حجة الاسلام سیدمحمد شفیعی دارابی عموزاده ی ایشان است که در مشهد مقدس تحصیل می کنند. جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ باقر رمضانی دارابی _اخوی بزرگ حجة الاسلام شیخ محمود رمضانی دارابی_، دامادشان هستند _ که به بزودی ایشان را در دامنه معرفی می کنم. و نیز جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ اسماعیل دارابکلایی _فرزند آیة الله آقا دارابکلایی_ پدرخانم شان هستند.

جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ محمد نجفی عموی همسرشان هستند. و بهتر است بگویم از سه سو به روحانیت وصل اند: از ناحیه ی نسَبی به مرحومان پدر و برادرشان. از ناحیه ی سببی هم به دو آیة الله از دارابکلا اتصال دارند: یعنی از ناحیه ی مادرِ همسرشان به مرحوم آیة حاج سیدرضی شفیعی دارابی با همه ی روحانیان منتسب به این بیت. و از ناحیه ی پدر همسرشان به مرحوم آیة الله دارابکلایی با همه ی روحانیان منتسب به این بیت.

بنابراین با این شرح کوتاه نسَبی و سبَبی مشخص گردید که ایشان در خانواده ای پرورش یافته اند که اغلب شان روحانی اند. و شجره ی نسبی و سببی جالب توجّهی دارند.

ایشان برای طلبگی به مشهد مقدس رفتند. سپس بعد از ده سال اقامت و تحصیل در آنجا، به قم مهاجرت کردند. مراحل مشخص نظام درسی حوزه را طی کردند و آنگاه در ساری، در مسجدی که مرحوم ابوی شان اقامه ی نماز می کردند، به امور مردم و شرعیات اهتمام دارند.

یکی دو باری وی را از نزدیک دیدم. یک بار در منزل دائی گرامی همسر محترم شان جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج سیداحمد شفیعی دارابی در قم بود که دریافتم شخصیت بانزاکتی دارند. خوشرو و بااخلاق اند. به ایشان سلام دارم و آرزوی کسب مدارج عالیه را دارم. و امید می برم به درگاه حضرت باری تعالی، که در آینده با کسب علوم بیشتر و ذخیره های تهذیب و معنوبت، از بزرگان و خادمان اسلام و ایران گردند. درود به همه ی درگذشتگان ایشان و همسر گرامی شان. (دامنه دارابکلا)

دربارۀ حجه الاسلام والمسلمین سیدجواد شفیعی دارابی

پست 2498 : به قلم آسید علی اصغر شفیعی دارابی 54 : «سلام. حضرت حجه الاسلام والمسلمین سیدجواد شفیعی دارابی معروف به آقاشفیع (اشاره به پست 2483 اینجا) ازروحانیون محترمی است که توانایی اصلی آغاز انقلاب درروستای بزرگ داراب کلابودند. منزل ایشان محل تصمیمات برای شروع و ادامه چگونگی حضورانقلابیون بوده است.
درمسیرانقلاب وپیروزی آن ،دربزم وضیافت درس وتدریس وتحقیقات باقی ماندند. برای اینکه استقلال طلبگی راحفظ کنند ازحضور وقبول درعرصه خارج از حوزه ومناسب شغلی دولتی راردنمودند وزندگی رابه زیستن درکسوت روحانی صادق وبی ریا ادامه دادند.
ایشان مرجع پاکی ،صداقت ومهربانی من هستند، بدلیل اینکه باجناق بزرگواربنده هستند بیشترازدیگران ازقلب ودل بی کینه اش آگاهم ودرمسیرزندگی آقایی های ازایشان دیدم که آموخته های من است .
فرزندان پاکدامن وفرهیخته ای راتحویل جامعه دادند. فرزندپسرایشان سیدهادی (آقاضیاء) ازفهمیدگان صاحب نظر سیاسی کشورهستند. دامادهایشان ازنخبگان عرصه کاروتلاش هستند.مهربانانی که اگرباایشان همراه و یا همنشین شوید ،لذت می برید.
همسر پاکدامنش هم از زنانی هستندکه درحریم زندگی ایشان کمک شایانی رابرای پیشرفت شوهرش داشتند. انشاءالله تندرست وسلامت باشند.» (منبع: دامنه داراب کلا. اینجا)

دو متن از شیخ وحدت

به قلم شیخ وحدت 18 : "بسمه تعالی. سلام. روزگاری مردی می گفت: نوک قلم ها را باریک بتراشید، فاصله سطر ها را کم کنید واز زیاده روی در هزینه نمودن بیت المال بپرهیزید، زیرا اموال مسلمانان نباید متحمل ضرر شود، وآن مرد کسی نبود جز امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ" (2 اردیبهشت 1395)


---


به قلم شیخ وحدت 19 : دامنه : به نام خدا. متن زیر تشکر ویژه ی جناب شیخ وحدت از پست 2185 با عنوان «چهار خوراکی مسموم در بازار» نوشته ی حجت الاسلام شیخ مالک رجبی دارابی ست. یعنی این پست: اینجا . ضمن سلام و سپاس از شیخ وحدت، و تقدیر دامنه از جناب شیخ مالک، ارائه می شود:

«بسمه تعالی. سلام. به جناب آقای رجبی دست مریزاد می گویم. این پست ایشان به کام من بسیار شیرین آمد.»

پاسخ حجت الاسلام شیخ مالک: «سلام علیکم. محقق ارجمند جنا ب آقا ابراهیم سلام حقیر  رابه جنا ب استاد بزرگ حاج آقا وحدت ابلاغ نمایید. ماشاگرد این شخصیت آرام وصبور هستیم درهر صورت تشویق استاد به شاگرد اثرات شگرفی درانتقال پیشبرد معارف وانتشار آن به اهلش دارد درتمام مراحل پیروز وسعادتمند باشید وما دراین ایا  م بعثت از دعاهای خیرتان بی نصیب مفرمائید.» (15 اردیبهشت 1395)

دربارۀ آیة الله سیدرضی شفیعی دارابی

پست 2501 : به قلم مهندس محمد عبدی 40 : «سلام بر دامنه خوانان گرامی و درود بر شما کبلاقا ابراهیم طالبی دارابی عزیز مدیر و نویسنده فهیم وبلاگ دامنه. سپاس از ادامه روند معرفی مختصر روحانیت معظم و معزز محل که در واقع ذخایر علمی و افتخار نه تنها داربکلا، بلکه منطقه ما هستند و در بسیاری موارد در سطح استان و حتی کشور مطرح و منشا اثر و احترام خاص و فوق العاده ؛ پس درود و سلام مجدد بر شما ازین زکات دانایی تان و ... از جمله پست اخیرتان 2491 اینجا.
از جمله روحانیون بزرگوار و عظیم الشان محل که بنده سالیان سال است شناخت دارم و بر زوایایی از شخصیت و اخلاقیات آنان آگاهی داشته و خاطراتی به ذهن، حضرت آیت الله آقا سید رضی شفیعی دارابی است که از کودکی که خود را شناختم نام و آوازه ایشان هم در گوش و بیان اهالی و بخصوص پدر بزرگوار ما بود. ولی دیدار و شناختم به اغاز دهه 60 برمی گردد که پسر عمه ما کبلایی شیخ علی زارع پسر حاج اسدالله شاگرد مدرسه علمیه مصطفی خان ساری نزد ایشان بود و ما برای دیدارش به آنجا می رفتیم چند بار موفق به زیاتش شده و شناخت یافتم و ...
بعد از آن به مناستبی کار پدرم به ایشان حواله شده بود و
 
ادامه مطلب ...

آیة الله سیدرضی شفیعی دارابی

پست 2491 : به قلم دامنه. به نام خدا. امروز جمعه 7خرداد 1395 توفیق شد تا در باره ی مرحوم آیة الله حاج سیدرضی شفیعی دارابی _یکی از مفاخر بزرگ و تاثیرگذار دارابکلایی_ می نویسم.

ایشان متولد 1303 دارابکلا و متوفّای دوم فروردین 1386 ساری اند. فرزند مرحوم حاج سیدمحسن شفیعی دارابی از مؤمنین محل. طعم تلخ فوت پدرشان را در کودکی چشیدند. اما این سبب نگردید تا به کمال علمی نائل نشوند. طلبگی را در ساری و مشهد و قم و نجف اشرف بخوبی طی نمودند و سپس با کوله باری از علم و تجربه و اَدی دَین به دین و ملّت به ساری بازگشتند. با روحانیون معاصرش در دارابکلا مانند مرحومان: آیه آلله آقادارابکلایی، حاج آقاعلی شفیعی دارابی، پدرم شیخ علی اکبر طالبی دارابی، شیخ روح الله حبیبی، حاج شیخ احمد آفاقی، حاج سیدباقر سجادی، حاج سیدمهدی دارابی، حاج شیخ عبدلله دارابی، و... در قم همدروه و دوست و گاه هم حُجره بودند.

در ساری مدیریت مدرسه ی علمیه ی مصطفی خان را تا پایان عمرشان برعهده گرفتند و صدها طلبه تعلیم دادند. در مسجد جامع ساری امامت جماعت نمازهای یومیه بودند. ریاست جامعه ی روحانیت استان مازندران را بر عهده داشتند.

به دارابکلا علاقه داشتند. همیشه به دیدار اقوام و مؤمنان محل می شتافتند. کارهای به گره افتاده ی مردم _خصوصا" دارابکلایی ها_ را در همه ی اموری که قادر و متنفّذ بودند، بازمی کردند. گاه گاه برای سخنرانی های ایّام خاص، به مسجد و تکیه دارابکلا می آمدند. روحیه بخش مردم بودند. برای خیلی از جوان ها شغل اداری و کارگری ایجاد کردند. مرد بسیار دلسوز و مهربان محل بودند و مردم، ایشان را بسیار احترام می کردند. به خانه های مردم برای تالیف قلوب و عیادت و مراسم عروسی و عزا حاضر می شدند. و از جمله بارها منزل مرحوم پدرم، تشریف فرما می شدند و ما با اشتیاق از ایشان پذیرایی می کردیم. هیبت و وقار و در عین محبت و خوش اخلاقی ایشان بی نظیر و جذّاب بود. از این رو اغلب مردم دارابکلا به دیدارشان در مدرسه ی مصطفی خان ساری می رفتند و عرض ادب و احترام و نیز کسب مسائل شرعی می کردند. من نیز چند بار به همراه مرحوم پدرم در دفترشان و منزل شان به حضورشان رسیده بودم.

از ایشان هر چه بگویم کم است. مهمترین جمله ام این است عالِمی بسیار زیرک و هوشمند و تیزبین و مردم دوست بودند. آداب خاصی داشتند. به طلبه ها محبت خاصی می ورزیدند. روحانیی مردمی و پرطرفدار بودند. یکی از فرزندان شان روحانی ست. یعنی جناب حجة الاسلام والمسلمین سید احمدآقا شفیعی دارابی. که قبلا" در 24 مرداد 1394 در پست 1414 اینجا ایشان را معرفی کرده بودم.

تبارشان هم سبَبی و هم نسَبی روحانی و عالم اند. مانند: برادرشان مرحوم حاج سیدمهدی دارابی ، فرزندشان سید احمدآقا شفیعی دارابی، برادر همسر مکرمه ی شان مرحوم حجة الاسلام حاج آقاعلی شفیعی دارابی، داماشان جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ اسماعیل دارابکلائی _صادق الوعد_ برادرزاده شان حجة الاسلام سیدصادق دارابی طلبه ی مشهد _ که بزودی در باره ی ایشان خواهم نوشت_ و نوه ی برادرشان حاج سیدمصطفی دارابی _یعنی حجة الاسلام سیدمصطفی دارابی فرزند حاج سعید_ که قبلا" در 24 مرداد 1394 در پست 2144 اینجا ایشان را معرفی کرده بودم. و برخی از اقوام و خویشان دیگر ایشان. که در این پست کوتاه، می گذرم.

چون بنای این پست ها بر خلاصه گویی ست، از بقیه ی مسائل زندگی سرشار از خدمت و تبلبغ دین و راهنمایی های مردم، عبور می کنم و برای روح این روحانی مردمی و عالم بزرگ دینی دارابکلا و ساری و مازندران، عُلوِّ درجات می طلبم و بر بستگان نزدیک  و دورشان درود می فرستم. (منبع: دامنه داراب کلا. اینجا)

 عکس اختصاصی دامنه از مرحوم آیة الله حاج سیدرضی شفیعی دارابی. هدیه ی دوست طلبه ی فاضلم جناب آقاسیدمحمد شفیعی دارابی _حاج سیدتقی_ از مشهد مقدس به دامنه

 

سال 1362 در جبهه و در کنار رزمندگان اسلام

عالِم بزرگ مازندران، مدیر مدرسه ی علمیه ی مصطفی خان ساری و دبیر جامعه روحانیت استان مازندران مرحوم آیة الله حاج سیدرضی شفیعی دارابی از مفاخر روستای دارابکلا. متوفّای 1386 شمسی. که قبرشان در مزار دارابکلاست. (ویرایش شده دامنه)

مرحوم آیة الله حاج سیدرضی شفیعی دارابی؛ روحتان شاد و غریق رحمت باد

نمایی داخلی مدرسه ی مصطفی خان ساری. این عکس هدیه ی مهندس عبدی سنه کوهی مدیر  سایت سنه کوه اینجا به دامنه است

حضور سه روحانی دارابکلا به منزل دامنه

پست 786 : به نام خدا. امشب دوشنبه 31 فروردین 1394 حُجَج اسلامسید محمد شفیعی مازندرانی، سید حسین شفیعی دارابی و شیخ جواد مهاجری به منزل دامنه آمدند و صله ی ارحام بجا آوردند و فوت مادرم را با ملاطفت تامّ و مهربانی ملموس تسلیت دادند. از صمیم قلب  از این سه روحانی فاضل و محترم متشکرم و شرمنده ی محبت و بذل عنایت شان گردیدم. (منبع: دامنه داراب کلا. اینجا)

قم. منزل دامنه. شب 31 فروردین 1394. از راست: حُجج اسلام شیخ جواد مهاجری. سید محمد شفیعی مازندرانی. سید حسین شفیعی دارابی. عکاس: دامنه

ممنونم از شما

مدرسۀ علمیۀ امام صادق دارابکلا

پست 75 : به قلم دامنهدارابکلا و روحانیت2 . به نام خدا. با خجسته بادا بر شماها این دو طلوع ضیاء، یعنی میلاد نبی مکرّم  صلوات الله و امام صادق سلام الله. این ضیافت را بهانه می کنم، چند لحظه ای دلآوری می کنم تا آن قولم را وفا کنم.

به همه شما  گفته بودم روزی آقا مدرسه را شرحی شایسته می کنم. حالا این همان وعده ی گذشته ی به وقوع پیوسته ی من. که هدیه می کنم از سر عقیده و عشق به شماها.

یک روحانی به نجف رفته ی تارکِ معاصی و ذَنب و کژی ها، و به قول مرحوم دکتر علی شریعتی پای هیچ قرارداد استعماری را امضاء نکرده، و من نیز بیفزایم عالمی وارسته ی به خدا پیوسته، و ملّای درس آموخته و زُهد پیشه نموده و توشه برداشته ، روزی از روزهای داغ و درفش، با چاووشی و استقبال و همهمه و هلهله ی زن  و مرد روستای مان به موطنش دارابکلا باز می گردد.

او مرحوم آیة الله شیخ محمد باقر دارابکلایی بود. دست از تمام طلب ها شُست. و راهی خدایی جُست. و جواب ردّ بر سینه ی شیطان و ریا و سلطان نواخت. و با همه ی دبدَبه ها و کبکَبه ها وداع نمود. و مثل یک آخوند ساده زیست عصر سادگی ها و بی تبعیضی ها و دور از پلشتی ها و مانع از ظلم و ستم ها، در لای همین مردم صاف و بی ادعا، گُم شد. و در درون تکیه و مسجد و مدرسه و منزل و خیابان این مرز و بوم، امام مسجد جامع مان و نیز پیشوای دین و ایمانیات مان شد. و این سر آغازِ بودن واقعی اش بود.

نه اَدایی، نه اَطواری و نه هم اِدباری. او تماما محبت و سخا و وفا بود. و عزمی عظیم در  آموختنِ مرام و مَنام و مناعت و مناکحت و مناسک و منافع و منابر و مناجات و منادات و مناره و مناهی و نیز مناظرات ناس و اُناث داشت.

از طرز زندگی اش می گذرم. که بسی پرهیزانه و زُهدانه و زاهدانه بود. از خور و خوراکش هم، عبور می کنم که چه بسا دم فرو مانه بود. و نیز از مشی و شیاع اش در می گذرم که چه زیاد، احتیاط آمیزانه بود.

من فقط به ساخت و ساز و سازش و سَطوَت و سکوت و سلامت نفسش اشارت می کنم و به سِلم و سلامش می رسم. تا هم تو، و هم من، نه دچار سکسکه بلکه مُنتهی به سَکینت روح شویم. او در دنیای غریب و بی کسی آن روزها، که کمتر کسی پا پیش می گذاشته که در فقر و نداری به قم و یا مشهد و یا خیلی خیلی جسورانه و دارامندانه، به نجف روَد و آخوندی در فقه و دین محمد و آل محمد (ص) گردد، کف زمینی وقفی، از واقفی محترم را، که حقّا" به دین اسلام بسی هم واقف بوده، به سازه ای دینی مسقّف ساخت.

یعنی در آستانه ی سال 1341 شمسی یک مدرسه ای با عنوان نُمادین و نمای دین، یعنی حوزه علمیه ی دو طبقه ی  دارای مدَرس و حُجره ساخت. به عبارتی دیگر، به یُمن و برکات و نام حضرت صادق آل محمد (ص) مدرسه ای نمونه و زبانزد عام و خاص در منطقه آراست. که الآن به آن آقامدرسه می گویند.

این مدرسه ی علمیه ی دینی را چند سال قبل تر از ایشان، جدّ مادری ام مرحوم آیة الله آق میرصالح صالحی دارابی تأسیس و بنیان نهاده بودند که مکان روح آفرین آن عالم بزرگ  دارابکلا شد. (منبع: دامنه داراب کلا. اینجا)

مرحوم آیة الله شیخ محمد باقر دارابکلایی

 

دارابکلا. از چب: مرحوم حاج حسن آهنگر. نوجوان کابشن قرمز تقی آهنگر (حاج باقرموسی). مرحوم دامادی نماینده ساری در مجلس شورای اسلامی. وحید مهاجر. مرحوم آیة الله آقا دارابکلایی. نبی طالبی (دایی آقا خلیل شاه علی). نوجوان پایین تصویر حسن دباغیان (پسر مرحوم قاسم دباغیان) آن پشت هم باقر آریایی فر (حاج باقرموسی) در پست 2154 اینجا نیز از مرحوم آقا یاد نمودم.

در باره حاج احمد آهنگر دارابی

پست 2464 : به قلم مهندس محمد عبدی 37 : «سلام و درود خدا بر شما کبلاقا ابراهیم طالبی دارابی عزیز. وقتی پست مطلب معرفی حناب حاج احمد عزیز مداح و ذاکر اهل بیت (ع) (پست 2458 اینجا ) را خواندم به وجد آمده و گوشه ای از دلتنگیم التیام یافت .

بیش از بیست سال است که ایشان را شناخته و با معرفی مرحوم آقا یوسف خدابیامرزمان دیده و دل در چنبره دوستی نهاده و عشق و حب وافر وعلقه موددت در نهاد دلمان نگاشته شد و معشوق وار هر سال در انتظار تعطیلات و بعد دهه محرم و دیدار و نشست دوستانه صدای دلنشین همراه با اشعار با مضامین بسیار بالا بخصوص در مورد مصائب بی بی زینب سلام الله علیها و سینه زنان لخت مردان درون تکیه تاریک بالا خاطره انگیز ترین و دوست داشتنی ترین لحظات زندگیم را رقم زده اند که طنین مخصوص نوای حاج احمد عزیز و دل گویه های آرام و دلنشینش قطرات اشک را گرد و نم نم پرورش داده و بر گونه هر اهل دلی لغزان می کند و منم در طول سال هر وقت گوش جان می سپارم حال عزایم می آید و منقلب و منغلب می گردم.
نوای آهنگ زنجیر زنی خوانی ایشان هم بسیار عالی و دلنواز و گوش نواز است و هر شنونده ای را به اعماق مصائب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام برده و دل را تسلا و التیام روحی می بخشد و این خود کار بزرگ فرهنگی خدادی هر ساله اوست که حظ معنوی آن بی نهایت است و بارها و بارها دعاگوی او بوده و هستم . 
حاج احمد مرد حق طلب حق گو و با خصایل انسانی والا و متین و همیشه در برخوردهایمان بسیار آرام و آرامش بخش بوده اند و میزان خلوص و افتادگی در برخورد و عدم تکبر و افاده در طبع شان مبرهن و بارز است و بزرگی و خوی و خصال بزرگ اندیشی ایشان از خصال نیکو و قابل بیان ایشان است .و بقیه را خود فرمودی. موفقیت روز افزون ایشان و دیگر دوستان را همیشه آرزومندم.» (منبع: دامنه داراب کلا. اینجا)

حاج احمد در بیان شیخ محمدجواد غلامی

پست 2461 : به قلم حجة الاسلام محمدجواد غلامی دارابی 12 : «آقا ابراهیم عزیز سلام. حاج احمد آهنگر دارابی، از جمله مردان نیک و با سابقه در حوزه علمیه قم می باشد. مهمان دوست بودن ، اهمیت ندادن به مسائل دنیا، بسیار اهل بذل بخشش بودن از خصلت های نیک ایشان می باشد.
به ایشان ارادت دارم و از جنابعالی جهت بارگذاری و معرفی چهره های محل در عرصه های مختلف علم، فرهنگ، اقتصاد، اجتماع و... سپاسگزاری می کنم.»

پاسخ دامنه : به نام خدا. سلام من هم به شما جناب حجّة الاسلام شیخ محمدجواد غلامی دارابی. تصدیق شما در باره ی مُفاد پست 2458 در معرفی جناب حاج احمد را  ارج می نهم؛ برای آن که شما در قم در کنار هم چند سال زندگی کردید و از احوال وی بخوبی باخبرید. ممنونم. (منبع: دامنه داراب کلا. اینجا)

حجة الاسلام حاج احمد آهنگر دارابی

پست 2458 : به قلم دامنه. به نام خدا. امروز به معرفی دوست دیرین و بسیار نزدیکم، رزمنده ی جانباز دفاع مقدس و ذاکر اهلبت عصمت و طهارت _علیهم السّلام_ جناب حجة الاسلام حاج احمد آهنگر دارابی می پردازم.

در آغازین سال های دهه ی چهل، از پدر و مادری مذهبی و متدیّن زاده شدند. پیش از سرنگونی رژیم شاه، مشیء مذهبی و انقلابی داشتند و ذاکر اهلبیت _علیهم السّلام_ شدند. در همان سال 1357 چند ماه پیش از پیروزی انقلاب، به همراه همدیگر و در کنار مبارزین و رفقای دارابکلا ،علیه ی رژیم شاه وارد مبارزه و شرکت در تظاهرات شدیم. و رفاقت مان از همان زمان جوش خورد و همچنان به همدیگر در زنجیرِ محبّت و دوستی و رفاقت و ارادتیم.

با پیروزی انقلاب، درس کلاسیک را ادامه دادند و دیپلم فرهنگ و ادب را اخذ کردند و به طلبگی در حوزه ی مرحوم آیة الله گل وردی شهر نکا رفتند. تا سال 1363 در آن حوزه به دروس طلبگی ادامه دادند و از این سال به بعد با مهاجرت به قم، وارد مدرسه ی علمیه ی الهادی _زیر نظر مرحوم آیة الله میرزاعلی مشکینی، امام جمعه قم_ شدند و به درس خویش اهتمام خاصّ ورزیدند.

این زمان_ 1363_ آن دوره ی زیبا و پُر جنب و جوشی بود که دامنه نیز همزمان با ایشان در قم در مدرسه ی علمیه ی دیگری، درس طلبگی می خواند که رابطه ی مان با او از همه ی دوره های دوستی، به همدیگر بیشتر و بیشتر و نزدیک و نزدیکتر و درهم تنیده تر گردید.

جنگ و دفاع مقدس و آشوبِ تجزیه طلبانِ کمونیست و منافقین و سلطنت طلبان در کردستان و ترکمن صحرا و آذربایجان و خوزستان، موجب شد، میان ما _رفقای قدیمی و انقلابی دارابکلا_ به جهت اعزام پی در پی هر یک از ما به جبهه ها دوری ها و فراق ها شکل بگیرد. گاه اتقاق می افتاد در یک اعزام همزمان، از میان چند جبهه ی 1500 کیلومتری غرب تا جنوب، هر یک از ما در جایی جدا از هم در دفاع مقدس باشیم. اما هرگز این افتراق های جغرافیایی و جبهه ایی، قلب مان را از هم مفترَق و منفصَل نساخت.

حاج احمد چندین بار به ندای امام خمینی _ رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ لبیک گفتند و به جبهه ها شتافتند و سرانجام به مقام رفیع جانباز جنگ تحمیلی نائل آمدند.

حاج احمد همزمان، هم به درس و حوزه و هم به جنگ و امور انقلاب و فعالیت ها ادامه می دادند. ایشان با استعداد بالا و دانش فراوان، توانستند پایان نامۀ پایانِ دروس سطح حوزه را با نمره ی عالی بگذرانند و در دروس خارج فقه و اصول نیز پای درس اعاظم و اساطین حوزه قم بنشینند و بهره های فقهی و دینی خویش را روز به روز افزون تر کنند.

ایشان علاوه بر شرکت همیشگی در دروس حوزه قم، با حکم آیة الله محمد مؤمن _عضو فقهای شورای نگهبان_ یکی از مسؤولان شورای مدیریت حوزه علیمه شدند و به مدت بیش از 25 سال در آنجا اشتغال داشته باشند و خدمات فراوان و خلّاقانه ای به حوزه ها و طلاب و فضلا نمودند؛ که نهایتا" با عزّت و افتخار، در سال 1394 به بازنشستگی نائل شدند. با بسیاری از شخصیت های مذهبی، سیاسی رابطه ی نزدیک و دوستی دارند. فردی متنفّذ و زیرک و هوشیارند.

این رفیق چندین ساله ی دامنه، مردی باسخاوت، اهل تهجُّد شبانه، دائم الذّکر، خوش مسافرت، با خصیصه ی اعلای دست و دل باز _بعنی به دور از هر گونه خسّت و رندی_ باتقوا، انقلابی، روشن، متفکر، باایمان، شیفته ی خاص اهلبیت _علیهم السّلام_ و از همه مهم تر، اهل درک و معنا و مدد دهنده ی مستمندان اند. بر وی به علل گوناگون درود روانه می دارم و به داشتن چنین رفیقی بر خویش می بالم و خدای رحمان را به وجودشان شاکرم. که مدتی ست از قم به محل رجعت کردند و در آنجا ساکن اند.

به خانه های هم خیلی مَحرم ایم. رفت و آمدهای مان با همدیگر، بدون هیچ گونه تعارف و بدون اما و اگرهاست. و این یعنی اوج صمیمیت ها و دوست واقعی بودن ها. به وجود این رفیق روحانی فاضل و دانا، همیشه شادی و شعَف دارم.

بیش از 8 بار با هم و در جوار رفقای هم پیمان رضویّه، به زیارت امام علی بن موسی الرّضا _علیهم السّلام_ رفته ایم و باز نیز بر سر این پیمان رضویّه مشهد مقدس در آبان های هر سال، هستیم و خواهیم بود: با این دوستان دوستدار 9 نفره ی امام رضا (ع):

1- سیدعلی اصغر شفیعی دارابی،

2- آق سیدرسول هاشمی دارابی،

3- آق سیدعسکری شفیعی دارابی،

4- حاج احمد آهنگر دارابی،

5- حسن صادقی محلی،

6- جعفر رجبی دارابی،

7- جعفر آهنگر دارابی،

8- روح یوسف مزارمان، (به یُمن عدد ثامن)

9- دامنه.

حاج احمد و دامنه سال 1381. استان مرکزی. شهر خمین. منزل پدری امام خمینی رهبر کبیر انقلاب. عکاس: پسرم عارف

دامنه و حاج احمد. 1384

سیدرسول هاشمی. دامنه و حاج احمد. 1384

سیدرسول هاشمی. دامنه و حاج احمد. 1384. عکاس: سیدعلی اصغر

قم. 1393

قم منزل دامنه. از چپ: جعفر آهنگر. حاج احمد. سیدرسول. حسن صادقی. دامنه. 1389. عکاس: پسرم عاصم

زرندین. هشتم محرم 11 آبان 1393. از راست : علیرضا. سیدرسول. حاج احمد. پسر آقای علیزاده. سید. محمد آهنگر. جعفر رجبی. عکاس: دامنه

دامادحموم روز دامنه. 31 مرداد 1365 از راست: سیدقاسم هاشمی. احمد بابویه. حسن صادقی. یوسف. سیدعلی اصغر. حاج احمد درحال روبوسی. یاد یوسف بخیر

کوهسار کنده سیدرسول. حاج احمد. دامنه. 1384. عکاس آسید

قم. منزل دامنه. 1389 . نماز مغرب و عشا به امامت شیخ وحدت. جمع رفقای محل. عکاس: پسرم عادل

1384 اولین تفریح رفقا در جنگل دارابکلا در غیاب یوسف مزارمان. عکاس: دوربین خودکار

1386 نماز اول وقت جنگل: دامنه. حاج احمد.سیدعلی اکبر. حسن صادقی. عکاس: آسید

مزار دارابکلا. آخرین عکس مراسم هفت مرحوم مادرم. 5شنبه 27 فروردین 1394. از راست: جعفر. آسید. محمدحسین آهنگر دارابی. دامنه. حاج شیخ احمد آهنگر دارابی. حسن آهنگر. سیدعلی اکبر هاشمی دارابی. عکاس: فضل الله فضلی

عکاس: دامنه

دوست من حاج احمد

Image result for ‫عکس های حاج احمد آهنگر دارابی‬‎

و

مشهد. دارالرحمة حرم امام رضا _علیه السّلام_ 23 مهر 1393. عکاس: دامنه

مسجدجامع شیروان. نماز ظهر و عصر. 21 مهر 1393. عکاس: دامنه

گردنه ی چمن بید خراسان شمالی. 25 مهر 1393. عکاس: دامنه

در آخر به زبان خیلی صمیمی ام می نویسم حاج احمد سلام و ارادت و استدام. اینجا جنگل دارابکلاست. در سال 1384. عکاس: سیدعلی اصغر (منبع: دامنه داراب کلا. اینجا)