روحانیت داراب‌کلا

شرح حال و موضوعات مرتبط ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

روحانیت داراب‌کلا

شرح حال و موضوعات مرتبط ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

هشدار به روحانیت دارابکلا (قسمت سوم)

پست 12 : به قلم دامنه. به نام خدا. هشدار به روحانیت دارابکلا. قسمت سوم . 8 - هیچ می دانید خانه روحانی و علمای دینی اندرونی داشت و بیرونی؟ گر چه امروز معماری ما دچارتقلید شده و فضای اوپن، حریم خانه ها را در نوردیده. اما شما چرا بیرونی را از بیت تان حذف کردید؟ بیرونی خانه روحانی محل رجوع و آمد و شد مردم به شما بود. قسمت بیرونی بیت روحانی، محلی برای حل منازعات و مناقشات و مباحثات جامعه بود. امروزه می پرسم هنوز هم بازید؟ یا نه چنان سرگرم روزگاران و کسب معیشت و حل مشکلاب عدیده ایدکه وقتی برای تان نمی ماند تا در منزلتان به منزلت تان بیفزاید. راستی خانه نبی مکرم(ص)ب رای مردم چند در باز داشت!

9- آیا آیه نفر (به سکون فاء) سوره مبارکه توبه وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ (آیة 122 توبه) شما را فقط فراخوانده که متفقّه و دین شناس دیندار شوید؟ یا نه بلافاصله ملزمتان ساخته برگردین به بطن مردم انذارشان کنید؟ چرا این همه در متن کتاب مانده! و از بطن جامعه درمانده اید؟ به قول شهید مطهری 5 سال اجتهاد کافی ست 30 سال هم میان مردم بروید (از اینجا قلمم را کنترل کنم که خود شماها ازمن خبیرترید)

10 - راستی راستی تشویش ندارید جوانان پویای دارابکلا تشویش دارند!؟ ذهن مشوّش این همه نسل نو برخاسته ی دارابکلا را کی می بایست رهایی بخشد؟ جزء درس شماها بسی بزرگواران عزیز هست یا نیست؟ درس خارج فقه! گاهی هم باید درس معضلات فکری نسل جدید باشد نه فقط حیض و نفاس.

11- حقیقتا دغدغه و محاسبه دارید که ایفای نقش می کنید یا نه؟ اصلا می دانید محل چه تعداد دانشجو، چه میزان فارغ التحصیل، چه حد جویای کار دارد؟ اگر نمی دانید این یک بی خبری غیرقابلی ست. اما اگر خبر دارید، می پرسم چه راهی جستجو کردید. با اینان چه خواهید نمود؟

12 - شبهه ها و تردیدها، جبهه ی جدید علیه ی جوانان (و حتی ماها) ست. جبهه دیگر فکه و شلمچه و بازی دراز و دُب هردان نیست! جبهه اینک اینجاست. جوان در معرض انواعی از دعوتهای شوم است.دعوت به شکّ. دعوت به رَذل. دعوت به پوچی. دعوت به هُرهُری دینی. دعوت به بی عاری. دعوت به شیطان بوسی (به جای رَمی جمَرات). دعوت به ترک شما ها! متاسفانه. چرا که ترک شان کردید!

13 - شما را مؤاخذه نمی کنم. کاره ای پیش خدا نیسم. اما با مجوز همین خدای آزادی دهنده و حقوق آفرین و متفکر ساز، مطالبات خود و هم گِنان خودم را بر می شمارم که سیره امامان(ع) و انبیای الهی (ع) همین بوده که مردم را از جهل آزاد کنند. پس آیا آزادمان می کنید یا نه رهایمان کرده اید؟ خوب بنگرید. شاید من مشتبه شدم. (منبع: دامنۀ دارابکلا: اینجا)

عکس های روحانیون دارابکلا


پست 3931 : به نام خدا




روستای سیکا سال 1382. از راست: آقای اکبری. حجة الاسلام مهدی رمضانی دارابی. حجة الاسلام شاکری. سید تقی هاشمی. آقای کهنسال. ارسالی مهندس محمد عیدی به دامنه (عبدی همکلاس حجة الاسلام مهدی رمضانی دارابی در دبیرستان ساری بود)

بقیه عکس ها در اینجا


سید اسدالله حسینی دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. دیشب جناب رنگین کمان با ارسال خبر و دو عکس زیر به تلگرام دامنه، باخبرم ساخته بود که حاج سید اسدالله حسینی دارابی به رحمت خدا پیوست.


آن مرحوم که انسانی مؤمن، فردی متشرّع، قاری قرآن مذهبی و حامی انقلاب و نظام و اهل کار و تلاش کشاورزی بود، در خانه اش مکتبخانه ی قرآن داشت. از دیرباز، آموزانندۀ قرآن بود. تلاوتگر کتاب خدا در محافل و مراسم بود. ایشان تا آخرین لحظات عمرش از این صبغۀ عالی قرآنی اش دست نشست و در جمع بچه ها و خردسالان و بزرگسالان، با حالت خشوع و خلوص به قرآن خوانی می پرداخت.


شاید بتوان گفت اکثر جوان های دهه های اخیر روستای دارابکلا پیش ایشان قرآن خوانی را تعلیم یافته اند و اَلفاظ زیبای جزء سی قرآن (=عمّ جزء) را با اَدای او ایراد کرده اند.


بخوبی این خاطره ام از آن مرحوم به یادم مانده است که من در نوجوانی به همراه دوست و همسایه ام محمد گرجی به خانه اش رفته بودیم که قرآن بیاموزیم. محمد را پذیرفت؛ اما من را به احترام پدر و مادرم _که هر دو مُلّا بودند و در خانه ی مان مکتبخانه داشتند_ قبول نکرد و گفت: پیش والدین بزرگوارت بیاموز. خواست، شأن والدین عزیزم را پاس و محفوظ نگاه بدارند. بگذرم


دامنه ضمن قدردانی و سپاس از جناب رنگین کمان در ارسال خبر و تصویر، این درگذشت مدرّس سنّتی قرآن روستای دارابکلا را به بازماندگان و خاندان و همۀ منتَسبینش خصوصاً به پسرانش  یعنی دوست گرامی ام معلم ارزشگرا و رزمنده سید کریم حسینی دارابی و جناب سید هاشم حسینی دارابی تسلیت می گوید. روحش شاد و غریق رحمت خدا باد. صلوات.


(دامنه دارابکلا)


   

عکس های روحانیون دارابکلا


پست 3917 : به نام خدا



عکس بالا: سردرگاه مسجد و تکیۀ روستای دارابکلا. روز اعزام به جبهه دارابکلایی ها در بهمن 1364. مرحوم آیة الله دارابکلایی و دامنه و بوسۀ قرآن. حجة الاسلام والمسلمین سید حسین شفیعی دارابی در مصافحه با روانشاد یوسف رزاقی. عکس پایین: حُجَج اسلام سید جواد شفیعی دارابی (آق شفیع، پسر عمۀ دامنه) و شهید سید جواد شفیعی دارابی. عکس ها از  آلبوم شخصی دامنه.

(دامنه دارابکلا)


     

تکیه پیش روستای دارابکلا


پست 3899 : به نام خدا



تکیه پیش روستای دارابکلا که همیشه میقات انقلابیون بود. تو حالا را نبین که تکیه پیش شده یک میدانی برای سی پاتوق! و چهل و دو آروغ! و چهل و چهار دروغ! در پست 3898 اینجا به این اشاره کرده ام. عکاس: جناب یک دوست. 24 آذر 1395


(دامنه دارابکلا)


عکس های روحانیون دارابکلا، قسمت دوم

به نام خدا. قسمت دوم. در سلسله پست های معرفی روحانیت دارابکلا، عکس های این بزرگواران را در پست هایی جدا، منعکس می کنم. با سلام و آرزوی توفیقات الهی برای همۀ آنها.


در این قسمت از عکس های روحانیون دارابکلا، از جنابان حاج حسین رنگین کمان و حاج علی میرزا چلوئی دارابی در ارسال تصاویر به دامنه ممنونم. البته عکس ها توسط دامنه ویرایش شده است:



مرحوم آیة الله سید رضی شفیعی دارابی. مرحوم حجة الاسلام والمسلمین شیخ روح الله حبیبی



بقیه در اینجا


(دامنه دارابکلا)


هشدار به روحانیت دارابکلا (قسمت اول)

پست 10 : به قلم دامنه. قسمت اول. هشدار به روحانیّت دارابکلا. به نام خدا. ابتدا از ارادت و اعتقاد بگویم: من به عنوان مسلمان شیعه و شهروند ایرانی به روحانیت، نه صرفاً ارادت بلکه اعتقاد دارم. و تز ستیز و ضدیت با آخوند و اسلام منهای روحانیت را اساساً خطرناک و شکل گرفته از محفل جاسوسی انگلیس می دانم و نسبت به روحانیت محل خودم این شوق و ذوق و محبتم بیشتر هم هست. حتی با بیشتر آنان نه فقط مرتبطم، بلکه مراودت نیز دارم.

در اینجا برای اینکه همگان بدانند دارابکلا یک روستای دور از علم و پسرفته نیست، مجبورم عالمان و روحانیان بزرگوار و فاضل محلم را _که در قید حیات اند_ با افتخار شماره کنم. تا در ادامه راحت تر هشدارم را شرح کنم.

اسامی بی هیچ ترتُّب فضل و مقامی، در ذهنم جاری شده. جز امام مسجدمان که به خاطر حفظ شئون مسجد و امامت نماز، متقدّم گردید. ان شاء الله در آینده ی نزدیک همه ی این روحانیان را به صورت کامل و شامل، شرح حال و حوزه کاری و توانمندی علمی و آثار مکتوب و... حتی تحلیلم از نوع نگاه و احاطه علمی شان و سبک فکری و سیره عملی شان را و اگر اجازه یافتم در وسع خودم نقدشان را در همین دامنه  مکتوب خواهم کرد. منتظر باشید. از این عزیزان هم استدعا دارم در جمع آوری اطلاعات مربوط به خودشان مرا معاضدت کنند. حُجَج اسلام روحانیان محترم و معزّز آقایان:

1- شیخ مرتضی چلویی دارابی 2- شیخ رحیم آهنگر دارابی 3- سید احمد شفیعی دارابی 4- شیخ جواد آفاقی دارابی 5- سید علی صباغ دارابی 5- سید محمد شفیعی مازندرانی 6- شیخ محمد نجفی 6- سید حسین شفیعی دارابی 7- شیخ علیرضا ربانی زاده 8- شیخ محمدجواد مهاجر دارابی 9- شیخ محمدرضا خراسانی 10- شیخ محمد نادری 11- سید علی هاشمی دارابی 12- سید علی موسوی دارابی 13- سیدحاج آقا موسوی 15- شیخ اسماعیل دارابکلائی (صادق الوعد) 16- شیخ ابوطالب طالبی دارابی (وحدت) 17- شیخ باقر رمضانی دارابی 18- شیخ موسی دارابی نیا - 19- شیخ موسی بابویه دارابی 20- شیخ اسماعیل بابویه دارابی 21- شیخ علی اکبر دارابکلایی 22- شیخ خلیل طالبی دارابی 23- سید مصطفی رضایی دارابی 24- شیخ علی رمضانی دارابی 25- شیخ صادق چلویی دارابی 26- سید صادق دارابی 27- سید جواد شفیعی دارابی (آقا شفیع) 28- شیخ باقر طالبی دارابی 29- شیخ مالک (حسینعلی) رجبی دارابی 30- شیخ محمدجواد غلامی دارابی 31- شیخ ابراهیم غلامی دارابی 32- شیخ حسن آفاقی (فرزند مهدی) 33- سید باقر رئیسی سجادی 34- شیخ نصرالله دارابکلایی 35- سید مهدی شفیعی دارابی 36- شیخ مهدی شیردل دارابی 37- سید رسول شفیعی دارابی 38- سید مصطفی دارابی (فرزند سعید) 39- شیخ هادی رمضانی (محمود) 40- شیخ مهدی رمضانی (فرزند محمود) 41- شیخ احمد آهنگر دارابی 42- شیخ محمد جوادی نسب 43- شیخ محمد چلویی دارابی 44- سید حسین شفیعی دارابی (سیدمهدی) 45- شیخ مهدی رمضانی دارابی (زکریا اکبر) 46- شیخ محمود رمضانی دارابی (فرزند شیخ علی ) 47- شیخ شیخ مهدی دارابی نیا فرزند شیخ عبدالله 48- سید مجتبی شفیعی دارابی (فرزند سیدحسین) 49- شیخ حمید مهاجر (فرزند اصغر) 50- شیخ حسینی ( فرزندکبل علی ) 51- سید علیرضا صباغ (سید ابوالفضل) 52- شیخ محمد بابویه دارابی شیخ قربان 53- سید روح الله شفیعی دارابی (سید حسین) 54- شیخ علی مؤمنی دارابی. 55- شیخ گلچین اوسا. 56- سعید چلوئی دارابی (فرزند اُستا مجید) 57- شیخ ابراهیم چوپانی. 58- شیخ محمدرضا نصوری و روحانیان دیگر ... که محتملاً اسامی شان از ذهنم جا افتاده است که به مرور درج می کنم. و نیز نامهای ناقص تکمیل خواهد شد.

  ادامه مطلب ...

تأسیس کتابخانۀ امانی دارابکلا

داستان کتابخانۀ امانی دارابکلا


به نام خدا. تاریخ سیاسی دارابکلا. اوائل انقلاب بود. جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ اسماعیل دارابکلایی مشهور به صادق الوعد (فرزند مرحوم آیة الله آقا دارابکلایی) اقدام انقلابی و علمی بزرگی برای محل کرد. یعنی تأسیس کتابخانه ی اَمانی با صدها جلد کتاب فاخر و متنوع و گرانبهاء.


گامی بسیار مهم و مؤثر و ارزنده و بی نهایت آینده نگرانه در محل و منطقه. زیرا دارابکلا روستایی بزرگ، سیاسی و متدیّن و مؤمن و زبانزد حومه و منطقه بود و باید هم در مطالعه پیشتاز می بود.


جا دارد در همین جا تشکر کنم از این کار پسندیده و ماندگار جناب صادق الوعد و کسانی که وی را در این کار یاری و مدَد دادند.


این کتابخانه مرکز انقلابیون شده بود. هم مطالعه در همانجا درجا. هم امانت بردن کتاب به خانه به مدت 4 روز و هم بحث و گفت و گو و تبادل افکار و دیدگاه و نیز قرارگزاری ها.


جای آن، اول پشت انبار نفت مهاجرها در تکیه پیش بود. در مغازه ای در زیر ساختمان کبل اکبر رجبی دارابی (پدر جعفر رجبی). بعد زیر درگاه مسجد جامع و پس از سالها در محل جدید پایگاه مقاومت.


من نیز اغلب کتابخانه دار این کتابخانه در دو جای اول و دوم بودم. یادم است اولین کتابی که از این کتابخانه گرفتم و با دقت و اشتیاق خواندم کتاب تصویری و متنی و جذاب و پرمعنای «قورباغۀ دوراندیش» بود.


اساساً روح کتاب دوستی در من از همان ایام دمیده شد. و خیلی از کتاب های این کتابخانه را خواندم و یادداشت و مقالات برای دبیرستان ها و راهنمایی ها و نیز دلنوشته هایی برای خودم نوشتم.


همه ی انقلابیون با هم بودیم. هنوز نقار کمونیستی و نفاق تروریستی و تجزیه ی چپ و راست مذهبی در فضای کشور قوی نشده بود. اندک اندک راه ها مُنفک و دیدگاه ها مختلف و صد البته دیدارها هم متشنج شد.


دامنه. 1358. در زیر همین سردرگاه مسجد جامع دارابکلا، پشت من کتابخانۀ امانی بود که در عکس دقت کنید کتاب های قفسه ها پیداست. در این عکس من در حال فروش بلیت تئاتر «خان باید از بین برود» هستم که سید علی اصغر شفیعی دارابی آن را کارگردانی کرد


بگذرم که هنوز هم دارابکلا یک روستاست و نمی شود تمام سخن را به تمامی ادا و هجی نمود.


فقط همین را بگویم که ناقص نرفته باشم و آن این که اساساً منحرف شده ها هیچ شمّی از کتاب و کتابخوانی و مطالعه نداشتند. فقط چند تا روزنامه پاره پوره را هی لوله و چوله می کردند و در جیب می گذاشتند و ادای استالینی و ندای رضایی را درمی آوردند. که پُزی بیش نبود.


بذار بگذرم که هنوز هم گویی می گویند محل در مطالعه کردن رمق ندارد و من هم از دور در این باره پیش داوری ندارم. تا تاریخ سیاسی بعدی دارابکلا خدا نگه دار(دامنه دارابکلا)

دلمشغولی حجة الاسلام علی اکبر دارابکلایی بر دیار دارابکلا و گذری بر فعالیت دامنه


به قلم حجة الاسلام علی اکبر دارابکلایی


«بسمه تعالی. دل مشغولی بر دیار ما دارابکلاء. سلام علیکم. برادر ارجمند جناب آقای کربلایی ابراهیم طالبی مدیر محترم دامنه، مدتها بود در فکر این بودم تا متنی در باره دیار پرافتخار دیار ما دارابکلاء مطالبی تحت عنوان دل مشغولی بنویسم که به علت مشغله کاری و امورات اجرایی توفیق نداشتم. در ایام پایانی ماه صفر از فرصت پیش آمده استفاده کرده تا گوشه ای از دل نگرانی و مروری بر وضع موجود محل و اشاره به برخی از راهکار های برون رفت را بیان نمایم.


هر از چند گاهی مروری بر فعالیتهای فضای مَجازی به ویژه دامنه را داشته ام و پست برخی از  متن ها را نیز خوانده ام. اما چرا دل مشغولی؟ چرا نگرانی؟ و چرا در برابر برخی حوادث، حسّاس نباشیم؟ و وظیفه همه ما در برابر حوادث اجتماعی و خانواده و... چیست؟


تحلیل سخن را با حدیث تکان دهنده اما پر مغز از امام صادق (ع) شروع می کنم. یکی از پیروان آنحضرت فردی است بنام معلی بن خنیس که از مَوالی و کارگزاران و از دوستان آنحضرت بود. شیخ طوسی (ره) در کتاب رجال طوسی ص 310 درباره شخصیت این مومن مطالب ارزشمندی را بیان می کند و گفته است وی ابتدا اهل مکتب معتزلی بود و سرانجام سعادتمند شد و از پیروان اهل بیت (ع) شد.


و علامه مجلسی (ره) در بحار ج 47 ص 352 می نویسد معلی بن خنیس بخاطر هم پیمانی با امام صادق(ع) بدست داود بن علی از عُمّال منصور دوانیقی به قتل رسید، وقتی آنحضرت خبر مرگ اورا شنید بر قاتلین وی نفرین کرد.


یکی از [دامنه: متن ناقص واصل شد] که معلی بن خنیس محضر امام صادق(ع) آمد و سوال کرد که حق مومن بر مومن چیست؟ امام (ع) فرمود: من تورا دوست دارم و میترسم که به تو بگویم و تو به آن عمل نکنی و اورا ضایع کنی و حفظ نکنی،

معلی می گوید به حول و قوه الهی توجه می کنم حضرت وقتی دیدند وی آمادگی شنیدن دارد فرمود: مومن بر مومن هفت حق دارد که هیچ یک از این حق ها نیست مگر آنکه اگر ضایعش  بکند از ولایت خداوند ساقط شده است و طاعت خداوند را ترک کرده است و دیگر در قیامت هم حقی ندارد:


حق اول: (انصاف) این است که انصاف داشته باشی یعنی اینکه دوست داشته باشی برای او آن چیزی را که برای خودت دوست می داری و برای او از چیزی کراهت داشته باشی که برای خودت کراهت داری...


حق دوم: (رضایت) این است که او از تو خشنود باشد و او از تو راضی باشد نه که صرفا تحملت کند، نه اینکه صرفا رابطه شما حفظ باشد بلکه دوست دارید که او راضی باشد...


حق سوم: (ارتباط) این است که به او صله بدهی و او را با خودت مرتبط کنی با جانت،باخودت،بادستت، با مالت، با پایت و با زبانت یعنی تمامی امکانات وجودی تو به عنوان هدیه هایی برای او قابل استفاده باشد...


حق چهارم: (انعکاس) این است که تو چشم او باشی راهنمای او باشی آینه او باشی، پیراهن او باشی...


حق پنجم: (دست گیری) این است که اینطور نباشد که تو سیر باشی و او گرسنه. اینجور نباشد که تو بپوشی و او عریان باشد، اینطور نباشد که تو بنوشی و او تشنه باشد...


حق ششم: (برابری) این است که وقتی مشکل تو حل شده و حالا او بقیۀ متن و نیز تحلیل ایشان با عنوان «گذری کوتاه بر فعالیتهای دامنه» .... کاملِ این متن در اینجا



جناب حجة الاسلام والمسلمین علی اکبر دارابکلایی. آذر 1395


(دامنه دارابکلا)


رسالت انبیاء و روحانیت انقلابی چیست؟


به شرح دامنه



به نام خدا. «میعاد با علی شریعتی» یکی از کتاب هایی ست که در آن به نقد و تفسیر و بررسی اندیشه های مرحوم دکتر علی شریعتی پرداخته شد. از تفکر علی شریعنی در جای جای این یادنامه، یاد شده است:


در ص 86 آمده است: «من همۀ انقلابات زودرَس را نفی می کنم.» (مجموعه آثار بیستم. ص 500)


در ص 116 گفته است: «اساساً رسالت آنها [انبیای الهی] ارائۀ جهت بود نه ابلاغ سیستم، آنها برای جامعۀ خویش سیستم اقتصادی، حقوقی و ... خاصی داشته اند، اما نیامده اند که این سیستم را به مثابۀ نسخۀ دائمی و الی الابد تمامی جوامع و انسانها ابلاغ کنند.» (احیاء فگر دینی، اقبال لاهوری. اثر شریعتی. ص 196)


در ص 204 می گوید: «دکتر گفته بود ... در این اطراف فُقرایی هستند که به سختی زندگی می کنند و این سُفره، چند خانه را تأمین می کند و شما از من دعوت کرده اید که بر سُفرۀ عبدالرحمن بن عوف بنشینم و از علی (ع) سخن بگویم... قدری سیب زمینی و نان در یکی از اتاق ها آماده کنند تا هر ساعتی، هر کسی آمد، قدری بردارد و بخورد و سپس در جلسه حاضر شود.» (خُلق و خوی دکتر شریعتی به روایت عبدالکریم شریعتی)


در ص 256 چنین آمده است: «... در صورتی که مرحوم شریعتی میان علمای راستین و روحانیون وابسته تفاوت قائل می شد و معتقد بود که باید جدّی ترین و عمیق ترین دفاع از این جامعۀ علمی و علمای اسلامی به عمل آید و در عین حال باید مردم را از روحانیون بی تفاوت و متحجّر گرفت و آنان را به سمت روحانیت راستین و انقلابی کشاند.»



تصویر روی جلد کتاب «میعاد با علی شریعتی» کتابخانۀ شخصی دامنه. عکاس: دامنه


(دامنه دارابکلا)


عکس های هیأت ابوالفضل پایین تکیه دارابکلا در مشهد


به نام خدا


عکس های هیأت ابوالفضل (س) پایین تکیه ی دارابکلا در مشهد مقدس در دسته روی امروز 9 آذر 1395 در شب شهادت آقا امام رضا (ع). ارسالی جناب حاج علی میرزا به تلگرام دامنه. بخش اول این سری عکس ها در اینجا .


   


حُجج اسلام شیخ محمد نادری. سید مصطفی رضایی دارابی. سیدمحمد شفیعی دارابی. و نیز مهندس علی اصغر یوسف نژاد نماینده ساری و میاندورود و عضو هیأت رئیسه مجلس شورای اسلامی در در جمع هیأت ابوالفضل (س) پایین تکیۀ روستای دارابکلا در هتل اقامتی توانا چهارراه شهداء کوچۀ آیة الله بهجت 3 شهر مشهد مقدس


   

تاریخ سیاسی دارابکلا


به قلم دامنه



به نام خدا. اوائل انقلاب بود. جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ اسماعیل دارابکلایی مشهور به صادق الوعد (فرزند مرحوم آیة الله آقا دارابکلایی) اقدام انقلابی و علمی بزرگی برای محل کرد. یعنی تأسیس کتابخانه ی اَمانی با صدها جلد کتاب فاخر و متنوع و  گرانبهاء.


گامی بسیار مهم و مؤثر و ارزنده و بی نهایت آینده نگرانه در محل و منطقه. زیرا دارابکلا روستایی بزرگ، سیاسی و متدیّن و مؤمن و زبانزد حومه و منطقه بود و باید هم در مطالعه پیشتاز می بود.


جا دارد در همین جا تشکر کنم از این کار پسندیده و ماندگار جناب صادق الوعد و کسانی که وی را در این کار یاری و مدَد دادند.

این کتابخانه مرکز انقلابیون شده بود. هم مطالعه در همانجا درجا. هم امانت بردن کتاب به خانه به مدت 4 روز و هم بحث و گفت و گو و تبادل افکار و دیدگاه و نیز قرارگزاری ها.


جای آن، اول پشت انبار نفت مهاجرها در تکیه پیش بود. در مغازه ای در زیر ساختمان کبل اکبر رجبی دارابی (پدر جعفر رجبی). بعد زیر درگاه مسجد جامع و پس از سالها در محل جدید پایگاه مقاومت.


من نیز اغلب کتابخانه دار این کتابخانه در دو جای اول و دوم بودم. یادم است اولین کتابی که از این کتابخانه گرفتم و با دقت و اشتیاق خواندم کتاب تصویری و متنی و جذاب و پرمعنای «قورباغۀ دوراندیش» بود.


اساساً روح کتاب دوستی در من از همان ایام دمیده شد. و خیلی از کتاب های این کتابخانه را خواندم و یادداشت و مقالات برای دبیرستان ها و راهنمایی ها و نیز دلنوشته هایی برای خودم نوشتم.


همه ی انقلابیون با هم بودیم. هنوز نقار کمونیستی و نفاق تروریستی و تجزیه ی چپ و راست مذهبی در فضای کشور قوی نشده بود. اندک اندک راه ها مُنفک و دیدگاه ها مختلف و صد البتهدیدارها هم متشنج شد.


بگذرم که هنوز هم دارابکلا یک روستاست و نمی شود تمام سخن را به تمامی ادا و هجی نمود.


فقط همین را بگویم که ناقص نرفته باشم و آن این که اساساً منحرف شده ها هیچ شمّی از کتاب و کتابخوانی و مطالعه نداشتند. فقط چند تا روزنامه پاره پوره را هی لوله و چوله می کردند و در جیب می گذاشتند و ادای استالینی و ندای رضایی را درمی آوردند. که پُزی بیش نبود.


بذار بگذرم که هنوز هم گویی می گویند محل در مطالعه کردن رمق ندارد و من هم از دور در این باره پیش داوری ندارم. تا تاریخ سیاسی بعدی دارابکلا خدا نگه دار.


سلسله مباحث تاریخ سیاسی دارابکلا در اینجا (دامنه دارابکلا اینجا) می نویسم



دامنه. 1358. در زیر همین سردرگاه مسجد جامع دارابکلا، پشت من کتابخانۀ امانی بود که در عکس دقت کنید کتاب های قفسه ها پیداست. در این عکس من در حال فروش بلیت تئاتر «خان باید از بین برود» هستم که سید علی اصغر شفیعی دارابی آن را کارگردانی کرد


(دامنه دارابکلا)


اربعین پایین تکیۀ دارابکلا

به قلم دامنه


به نام خدا. مراسم عزاداری و شام دهی شب اربعین هیأت ابوالفضل (س) پایین تکیۀ روستای دارابکلا دیشب 29 آبان 1395 با سخنرانی جناب حجة الاسلام والمسلمین نوذری از عقیدتی سپاه 25 کربلای مازندران برگزار شد.


این هیأت مطابق سنت حسنه ی سال های پیشین بزودی عازم مشهد مقدس است برای چهل و هشتم و شهادت امام رضا (ع). به همه ی آنها درود می فرستم و طلب دعا می کنم و نائب الزّیاره ای برای همگی.


عکس های این مراسم توسط دوست گرامی ام جناب حاج علی میرزا چلوئی دارابی دیشب به تلگرام دامنه ارسال شده است. همه در اینجا


(دامنه دارابکلا)


   




   

تکیه پیش؛ نماد مرکز روستای دارابکلا


به قلم دامنه


عکس زیر نماد مرکز روستای دارابکلاست


روستایی مذهبی با بیش از 150 روحانی در گذشته و حال



تکیه پیش میدان امام حسین (ع) دارابکلا. عکاس: جناب یک دوست. جمعه 14 خرداد 1395


(دامنه دارابکلا)


شهریۀ امام زمان یعنی چه؟


به قلم دامنه



به نام خدا. شهریۀ امام زمان _عجّل الله_ یعنی چه؟ طلبگی در نظام روحانیت از بَدو شکل گیری تا اکنون، همواره با درس و بحث و حُجره نشینی و شهریه و تبلیغ و تدوین و از همه مهم تر محرومیت و سختی و فقر مادی آمیخته بود که به حوزۀ علمیه مشهور گردیده است. مانند حوزه های تاریخی حلّۀ کوفه، نجف اشرف، قم و مشهد مقدّس. نیز تحصیل در حوزه های علمیه همیشه با تهذیب توأم بوده است و آموزه و احکام دین مبین اسلام به مدد علم و فقاهت و اجتهادات آنان به مؤمنان تعلیم و انتقال داده می شود.


از این مقدمۀ کوتاه عبور می کنم و صرفاً به موضوع این پست که شهریه ی طُلاب است می پردازم:

شهریه از واژۀ شهر می آید که در لسان عربی یعنی ماه. و شهریه به لحاظ لفظی یعنی ماهانه که اشاره دارد به دریافتی پول و یا اعتبار، یا حواله، یا بُن، یا کالا و ارزاق، و یا به قول نیمه رایجِ حوزوی مرحمتی در اول هر ماه قمری.


شهریۀ امام زمان _عجّل الله_ به تعبیر دقیق و معمول یعنی مقدار پول نقدی که مراجع تقلید و مجتهدین به طلبه های حوزه های علمیه سراسر کشور در آغاز هر ماه قمری به صورت جداگانه می پردازند.



این پول از جمله پول های شرعی ست که هویّت مستقل بودن حوزۀ علمیه از قدرت و حکومت را مشخّص و بارز می سازد به گونه ای که به قول شهید آیة الله مرتضی مطهری از جمله ویژگی عالی و منحصر حوزۀ شیعه محسوب می شود.

شهریۀ امام زمان _عجّل الله_ در مفهوم کلی پولی ست با اسم سهم امام (ع)، که از وجوهات شرعیه توسط مردم مانند خمس و زکات تأمین می گردد. حال ممکن است منابع این بودجه، از امور دیگر مانند کمک های دولت و حکومت نیز استخراج گردد.


صبح امروز از یک دوست طلبه ام در قم پرسیده ام بالاترین و پایین ترین رقم شهریه در حال حاضر در حوزهٔ قم چه مبلغی ست؟ پاسخ دقیق مرقوم کردند بالاترین شهریه تا 800هزار تومان و پایین ترین شهریه تا 300 هزار تومان است؛ که همین مقدارِ فوق، برای غیرمتأهّلین نصف می گردد.


حال با این توضیح نیمه مفصّل، نوشته ام را آغشته می کنم به بیان چند نکته که از نظرم ذکر آن خالی از اهمیت و دقّت کردن نیست:


1- از یکی شنیده و یا خوانده ام که می گویند برخی از طلاب با نیّت و انگیزه ی خالصانه ی خود، با این شرط شهریه ی امام زمان (عج) را دریافت و ارتزاق می کنند که به عنوان قرض از امام (عج) می گیرند و سپس طبق وعده ی خود به آقا (عج)، در زمان مقتضی در سال های آتی آن را برمی گردانند.


2- شنیدم و نیز خوانده ام که برخی از طلبه ها داوطلبانه وقتی به مقام استغنای مالی و درآمدی و تأمین ارتزاق جایگزین نائل آمدند؛ از اخذ شهریه خودداری می کنند.


3- نیز شنیده و خوانده ام که شهریۀ برخی از طلاب را قطع می کنند، مانند طلابی که شاغل در غیرحوزه باشند، نیز مانند طلابی که در حال تحصیل اند ولی در امتحان شفاهی حوزه نمره قبولی نمی آورند.


4- برخی از طلاب در شهرستان ها مقیم اند، اما در طول سال در اول تا سوم و یا تا پنجمین روز ماه های قمری خود را هم برای زیارت و هم برای دریافت شهریه به قم می رسانند و به همین دلیل در ایام اول ماه قمری، حرم قم و مدارس فیضیه و دارالشّفا با ازدحام بیشتر روحانیون مواجه می شود.


5- برخی در گرفتن شهریه از واسط استفاده می کنند یعنی کسی _بیشتر خادم مدرسه_ را وکیل حقوقی خود می کنند و پس از مدتی شهریه را از دست او دریافت می کنند و مزد و اعانه و هدیه ای هم به خادم می دهند.


6- این وسط هستند طلبه ها و روحانیونی که اساساً از طلبگی فقط لباس برای شان به عنوان افتخار _و یا به حدس دامنه، تفخّر_ باقی مانده و هیچ کاری هم برای دین و مؤمنین و میهن نمی کنند؛ ولی از اخذ شهریه تا قِران آخرش هیچ گاه چشم پوشی نمی کنند.


7- نیز برخی از روحانیون به بالاترین استغنای پولی و درآمدهای چند منبع ای و ارتزاق های گوناگون و پی در پی نائل آمده اند، اما  شهریۀ شیرین امام زمان _عجّل الله_  را با نیّت مثلاً به قول شان تبرّک و برکت و پول پاک و منزه و پاکیزه می گیرند. این دسته که به حدس دامنه قلیل اند و اندک، برای تبلیغ و تدوین معارف دین و در رکاب امام زمان  _عجّل الله_ بودن هم هیچ حرکت ندارند و فقط برکت! را می خواهند.


8- در این میان هستند انبوهی از طلاب عزیز و غیور و صبور و تهذیب نفس شده که نه از خانه و آشیانه برخوردارند و نه از شغل و حقوق ماهیانه و نه از حامی مالی خانواده، ولی با عزّت و سعادت و قناعت و رستگاری زندگی می کنند و فلاح خود را با همین شهریۀ امام زمان _عجّل الله_ که بسیار بر آنها اندک ولی پُِربرکت است، آغشته می سازند و ایمان خود را به پول و سود و سوداگری نمی آویزند و کمیابی های مادّی خود را هرگز با داشته های معنوی و علمی شان معاوضه نمی سازند. زیرا در زیّ طلبگی اند و متاع دنیا را با نویدهای آخرت می سنجند.


اینان اند که بخوبی دانسته اند طلبگی یعنی لمس محرومیت و حسّ مسؤولیت و درک معنویت، دریافت عدالت و تفقّه در فقاهت. اینان هیچ گاه دَم از شعار خاکستری و مانور غیرکریستال نمی زند. اینان اساساً کِسوت خود را به استبداد رأی نمی آلایند و حالشان از آزادی آفکار، انتشار عقاید متفاوت، فضای باز فکری و عملی، تقویت تفکر و از همه مهمتر تحمل کردن مخالف متفکر، به هم نمی خورد.


دامنه همآره و همواره با این دسته از روحانیت همآوا و همنواست و وارستگی را در این دسته می بیند. زیرا تمام عزّت نزد خداوند است. «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً» (نساء، 139؛ یونس، 65؛ فاطر، 10).


(دامنه دارابکلا)


شهیدان روستای دارابکلا


به قلم دامنه


به نام خدا. در نهمین قسمت از سلسله مباحث دمی با دماء شهیدان یاد می کنم از شهیدان غیور دارابکلا. نام و یاد شهیدان دارابکلا را در این پست، با یک جملۀ بسیارمهم یک شهید 17ساله از سرزمین پهناور و انقلابی ایران، آذین می کنم که هزاران معنا در آن نهفته است و فلسفۀ حیات طیّبه ی اسلامی را به متدیّنان و انقلابیون می نمایاند:


بدنم را به خاک،


روحم را به خدا،


و راهم را

به شما می سپارم



19 شهید روستای دارابکلا. عکاس جناب یک دوست. تابستان 1395


(دامنه دارابکلا)


مکتبخانۀ پدرم در بیان شیخ مالک


به قلم حجة الاسلام مالک رجبی دارابی


«سلام آقا ابراهیم شریف. متن های دامنه را مطالعه می کنم. برایم جالب است. مرحوم پدر شما خیلی مقام بالایی داشته وبرای ما مجهول بود چو ن با جوانان و نوجوانان و شاگردانش درارتباط بود.


بیشترین سفارش امامان ما  این بود که با جوانان و نوجوانان و کودکان ارتباط سالم داشته باشید و آ نها را  بسوی خدا گرایش بدهید. خدا رحمت کند پدر شما را که با این حرکت قلب امامان را خوشحال کرد و آن جوانان و نوجوانان را بسوی خدا و قرآن گرایش داد. التماس دعا»



پاسخ دامنه : به نام خدا. سلام من هم به شما جناب حجة الاسلام شیخ مالک دوست فاضل و ارجمند دامنه. خیلی خیلی بزرگواری کردی که با خواندن پست های دامنه از جمله پست 3365 یعنی «آنچه بر دامنه گذشت 13» یادی از مرحوم پدرم کردی و این گونه خدا بیامرزش دادی. من بشدّت به کسانی که بر والدین من حتی یک صلواتی هدیه کنند احساس اشک انگیز پیدا می کنم و بغض شادمانی و شعَف گلویم را می فشاد.


مرحوم مادرم نیز در بخش دختران مکتبخانه را پیش می برد و آموزگار قرآن تعداد زیادی از دختران دارابکلا و اوسا و مُرسم بود. اتفاقا" من بیشتر نزد مادرم قرآن درس می گرفتم و درس پیش می دادم به سبک شمرده شمرده ی هوالفتاح العلیم. بسم الله الرحمن الرحیم.


(دامنه دارابکلا)


مکتبخانۀ پدرم شیخ علی اکبر طالبی

به قلم دامنه


به نام خدای آفرینندۀ آدمی. هر گاه قرآن آموز در مکتبخانۀ مرحوم پدرم به سورۀ ۹۱ الشّمس _جزء 30_ (یعنی وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا، سوگند به خورشید و تابندگى‏ اش، وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا، سوگند به ماه، چون پى [خورشید] روَد)؛ می رسید باید یک تِلا _خروس محلّی_ برای پدرم هدیه می آورد!


حال آن که معنای تَلَاهَا در آیۀ 2 این سوره، هیچ ربطی به خروس و تلای محلی نداشت! این تَلَاهَا به معنی در پی خورشید رفتن ماه است یعنی چرخش ماه به دور خورشید.


ولی در مکتبخانه، رسیدن به این واژگان مقدس إِذَا تَلَاهَا، در پیِ تلا و خروس رفتن و برای رئیس مکتبخانه هدیه آوردن معنا داشت! که البته با ذوق و شوق و رضایت قلبی والدین قرآن آموز همراه بود، زیرا رسیدن بچه اش به این بخش عَمّ جزء، نوعی غرور و جشن و سرور داشت!


سه مُبصر بسیارجدی داشت مکتبخانۀ مرحوم پدرم و سه جای نشیمن خاصّ، سه مبصر اینان بودند:


1- علی بابویه دارابی (نجّار ببخیل)


2- مرحوم باقر طالبی دارابی (مرحوم ابوالقاسم ببخیل)


3- عبدالله رمضانی دارابی (زکریا رمضان بالامحله)


سه جای نشیمن اینجاها بود:


اتاق اول خونۀ مان که بخش بیرونی خونۀ مان بود که اتاق پشتی اش بخش اندرونی،

گوشۀ دالون در انتهای سکّوی سمت غربی (آن خونۀ مان دو سکوی شرقی و غربی داشت)

و داخل تلوار روباز _تالار_ که محلی برای کارهای بیرونی منزل بود.


من بخوبی یادم است که پدرم با لباس آخوندی و بدون عمّامه گذاشتن به سرش، در کُنج اتاق، دَمِ درِ خروجی غربی به سمت دالون می نشست و افراد پس از زنگ صبحگاهی از در شرقی اتاق به داخل می آمدند و گوش تا گوش می نشستند و به نوبت یکی یکی می رفتند پیشش زانو می زدند درس پیش می دادند، اگر درس قبل را بلد و مسلط بود، درس جدید می گرفت، اگر نبود یا باید جریمه می شد و یا تنبیه.


برخی از بس تنبل و بازیگوش و _شاید هم کورذهن! بودند_ اصلا" هیچی یاد نمی گرفتند. که پدرم مجبور بود اینان و نیز خاطیان را یا فلک کند و یا وارونه به سقف وسط اتاق کلاس در مقابل چشمان قرآن آموزان، آویزان.


وقتی هم کسی را آویزان می کرد خیلی جدّی جدّی تنبیه اش می کرد و طرف تا مدتی باید در این وضع می ماند و سایرین درس عبرت! می گرفتند.


این خاطره بسیار شنیدنی ست که یک روز یکی از قرآن آموزان آفتابۀ مسّی قیمتی! را انداخت توی چاه مُستراح خونۀ مان. پدرم بشدّت عصبانی شد و به فکر چاره! افتاد و همه را در حیاط به خط کرد و گشت و گشت یکی را که خیلی لاغر و نحیف بود _که از قضا فامیل مان هم بود و اخلاقا" درست نیست که اسمش را اینجا بیارم_ برگزید و بر کمرش ریسمان بست و به کمک مُبصران و همهمۀ حاضران او را آرام آرام و با حیرت ماها، به داخل چاه مستراح فرستاد و آفتابه را نجات! داد.


چه کارهای خطیری می کرد این مرحوم پدرم! این قضیه به یک داستان پرجنجال ختم می شود که اینجا مجال شرحش نیست. با پدرم خیلی زیاد و انبوه خاطره دارم که نقلش سخت است که من فقط در میان خواص مان آن را به صورت تئاتری! اجرا می کنم و حسابی هم استقبال می گردد.


آری؛ با زنگ صبحگاه همه ورود می کردند به مکتبخانه و هیچ کس حق نداشت تا خوردنِ زنگ خروج در ظهرگاه، به خانه اش برگردد. با به صدادرآمدن زنگ خروج در ظهرگاه _پس از ادای نماز جماعت ظهر و عصر_ در حیاط بزرگ خونۀ مان به سه ستونِ ببخیل، پایین محله و بالامحله ردیف می شدند و به نوبت و حضور و غیاب مجدد به خونه ها بازمی گشتند.

من که الآن دارم روایت می کنم به همان حسّ و حال کودکی و نوجوانی ام و خاطرات زیبای آن موقع بازمی گردم و ذهنم با بوی آن ایام یک مرورگر فعال می شود.

(زندگینامۀ دامنه)

سخنی خودمونی با روحانیت دارابکلا


به قلم دامنه


به نام خدا. برای من، سخنان صبح سه شنبه 16 شهریور 1395  رهبر معظم انقلاب در ابتدای جلسۀ درس خارج فقه در سال تحصیلی جدید حوزه‌ های علمیه، (که در پست 3366 اینجا با عنوان وظیفۀ روحانیت در فضای مَجازی، منتشر کرده ام) بسیار کلیدی و راهبردی ست و دارای پیام های انبوه.


امید می برَم همگان، خاصّه روحانیت پُرشمار، فاضل، بزرگوار، توانا، خویشتندار و دلسوز دارابکلا به آن اهتمام کنند و وظیفه های مهم و حیاتی خود را با ایجاد وبلاگ شخصی و منظم خویش اداء نمایند و نشان دهند پیرو رهبری اند و به ندای مهم ایشان لبیک می گویند و در عرصه اند.


من خود که سه سالی ست که از 26 مهرماه سال 1392 در روز خُجستۀ عید غدیر، عید امامت و ولایت امیرالمؤمنین علی _علیه السّلام_ وبلاگ دامنۀ دارابکلا را تاسیس کرده ام، تجربه کرده ام هیچ ابزار مدرن تری که هر روز مانند قارچ تولید می شوند _که برخی از آن ابزارها یک فرصت اند و برخی دیگر یک تهدید_ جای ابزار ماندگار و قابل ذخیره و بایگانی وبلاگ را نمی گیرد زیرا یک وبلاگ حرفه ای  و جدّی همان کتاب است و کتابخانه ی ماندگار و آنچه در وبلاگ نگاشته و نگه داشته می شود حقیقتا" ارزش افزودۀ مطالعه و دانش افزایی ست، نه سرگرمی و تفنّن و خیال پردازی و وهن و دروغ گویی و آبروبَری.



گرچه من اندک زمانی ست _یعنی کمتر از سه سال_ که پس از 30 سال خدمت و اشتغال در جمهوری اسلامی ایران، به تأسیس و راه اندازی دامنۀ دارابکلا همّت کرده ام، ولی باز نیز  احساس می کنم در طی این مدت تا توانسته ام برای دامنه وقت هایی متمرکز، اندیشیده شده، هدفمند، معنوی و ارزشی گذاشته ام و آنچه خود تشخیص می داده ام به صلاح است گفته ام و همچنان نیز خواهم گفت.


خدا را نیز در این مسیر مهم، شاکرم که نه از دستۀ اغنیا و مرفّهان بی دردم و نه از تنبل های تن پرور و دنیاپرستان مزدور. و نه الحمدُلله طالبِ دنیا و زر و زور و تزویر. من به لطف خدای متعال از دو چیز بشدّت و حدّت و حرارت پرهیز دارم و از آن بسی نفرت:

اول: بطالت و کرختگی و ذهنِ مأیوسی.


دوم: زندگی زشت مقایسه ای و چشم و همچشمی و حسادت و بُخل ورزی.


این دو زشتی فوق _که از آن با همۀ توش و توانم منزجرم و بسی مُتنفّر_ اگر کس و یا کسانی را مبتلا و آلوده کند، عین عفونت بدخیمِ مُتعفّن است که باید 1000% ریشه کن و زدوده گردد.


و لازم است و باید روحانیت بزرگوار دارابکلا به این ندای بسیار حیاتی رهبر معظم انقلاب اقتداء کند و با خردمندی و توان علمی و ایمانی بالا، به قول رهبری به مقابله با نقشۀ دین‌ زدایی و عفت‌ زدایی برخیزد و ایمان و اعتقادات مردم دارابکلا و جای جای ایران را پاسداری و تبیین نماید.


روحانیت معزّز دارابکلا خدای ناکرده، خیال نکند حریم نسل جدید در محیط بازِ دارابکلا اَمن و در امان و همواره آغشته بر ایمان است، بلکه بعکس، خیلی هم مورد حملۀ مرموزانه  و مزوّرانه و البته تهیدستانه! و بی پیمان! است.


و دامنه البته به فَحص و نیز به مدد، این مسیر را در رصد داشته و دارد و به همین دلیل و علت در آگاهی بخشی و حراست از دین و دین ورزی و آزادی و آزادگی به فضای مجازی ورود نموده است.


(دامنه دارابکلا)


آمار روحانیت و طلّاب ایران


به قلم دامنه


دیروز _شنبه 13 شهریور 1395_ سال تحصیلی جدید حوزه های علمیۀ سراسر کشور با سخنرانی آیة الله العظمی ناصر مکارم شیرازی آغاز شد. من نیز که پای یک برنامه ی ویژۀ افتتاح مدارس روحانیت بودم و این آمار را گرفتم و در دامنه ارائه می دهم:


تعداد طلاب کشور: 180000 نفر.


تعداد طلاب نوآموز امسال: 17000 نفر.


تعداد طلاب مقیم قم: 75000 نفر.


تعداد حوزه علمیۀ کشور: 400 حوزه.


تعداد شهدای روحانیت: 4363 شهید.


دامنه ضمن سلام و احترام و ارادت به مقام شامخ روحانیت وارسته و تجلیل از شهدای گرامی روحانیت معزّز _که نماد جهاد و اجتهاد حوزه اند_ برای تمامی طلاب ارجمند و ارزشمند دین مبین اسلام، آرزوی سلامتی و آزاداندیشی و تبیین دقیق معارف دینی و دفاع از حق و آزادی و آزادگی و مردم دوستی دارد.



مراسم عمّامه گذاری طلاب مدرسۀ علمیۀ امام جواد _علیه السلام_ آزادشهر استان گلستان در مسجد جامع آزادشهر



عمامه گذاری توسط حجت الاسلام ابراهیمی از اعضای دفتر رهبر معظم انقلاب



مدرسۀ علمیۀ امام جواد _علیه السلام_ آزادشهر استان گلستان


(دامنه دارابکلا)


مجلس روضۀ خونۀ حاج احمد


به نام خدا


دیشب 11 شهریور 1395 به مناسبت شهادت امام جواد _علیه السّلام_ در منزل جناب حجة الاسلام حاج احمد آهنگر دارابی در قم، طبق سنوات چند سالۀ ایشان، مجلس عزاداری و روضه خوانی و شام دهی برگزار شد و این تصاویری ست از آن مراسم:  اینجا



حجة الاسلام والمسلمین حاج سید جواد شفیعی دارابی (پسر عمه ام). 11 شهریور 1395 شهادت امام جواد _علیه السّلام_ منزل جناب حجة الاسلام حاج احمد آهنگر دارابی در قم

بقیۀ عکس ها در اینجا


(دامنه دارابکلا)



دعای نُدبۀ بالامحلۀ دارابکلا با حضور روحانیت محل

به نام خدا


مراسم دعای نُدبه در بالا محلۀ دارابکلا. جمعه 29 مرداد 1395. با حضور مؤمنان و مؤمنات و چند ذاکر اهلبیت (ع) و سه روحانی بزرگوار دارابکلا حُجج اسلام سید محمد شفیعی مازندرانی، شیخ علیرضا ربانی زاده و شیخ موسی چلویی دارابی. ارسالی جناب یک دوست به تلگرام دامنه. بقیه در: اینجا



افزوده ی دامنه: «دعای نُدبه از دعاهای بسیار مشهور که از امام صادق (ع) نقل شده و مستحب است در چهار عید (فطر، قربان، غدیر و جمعه) خوانده شود. این دعا را علی بن طاووس در کتاب اقبال الاعمال ذکر کرده است. شیعیان این دعا را بیشتر در صبح‌ های جمعه قبل از طلوع آفتاب، در فراق امام زمان(عج) می‌خوانند. این دعا مشتمل بر اِستِغاثه (زاری و کمک‌ خواستن) از امام زمان (عج) و تأسف‌ خوردن بر غیبت آن حضرت و گریه از فراق ایشان است و ندبه نیز به همین معنا، یعنی فراخوانی و نیز گریه و ناله است.»



از راست: ذاکر اهلبیت (ع) جناب عمران رمضانی (فرزند مرحوم حاج حسن رمضانی ذاکر اهلبیت و قاری قرآن) و حُجج اسلام جنابان شیخ علیرضا ربانی زاده و شیخ موسی چلویی دارابی: اینجا


(دامنه دارابکلا)