روحانیت داراب‌کلا

شرح حال و موضوعات مرتبط ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

روحانیت داراب‌کلا

شرح حال و موضوعات مرتبط ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

سخنرانی حجة الاسلام محمد جواد غلامی در مسجد جامع دارابکلا


به قلم دامنه


دارابکلا و مسجد تکیه قسمت 23


به نام خدا. سخنرانی دوست فاضل و فرهیخته ام جناب حجة الاسلام  والمسلمین  شیخ محمد جواد غلامی دارابی در مسجد جامع روستای دارابکلا. در 28 اسفند 1395 شب میلاد حضرت فاطمۀ زهرا، سلام الله علیها. با حضور روحانیون محترم و بزرگوار حُجَج اسلام: شیخ مرتضی دارابی (امام جماعت محل)، دکتر شیخ باقر طالبی دارابی، شیخ محمد نادری، شیخ علیرضا ربانی زاده، شیخ جواد مهاجری، شیخ مهدی شیردل. عکس ها از جناب حاج حسین رنگین کمان:


     



                                    

                                       

                            


حجة الاسلام  والمسلمین  شیخ محمد جواد غلامی دارابی در مسجد جامع روستای دارابکلا. در 28 اسفند 1395 شب میلاد حضرت فاطمۀ زهرا، سلام الله علیها


(دامنه دارابکلا)


دامنه، دامنه نویسان و عکاسان دامنه


پست 4866 : به قلم دامنه


به نام خدا


در آستانۀ سررسیدن سال 1395 و دررسیدن سال 1396


سپاس می گذارم:


از


دامنه نویسان ارجمند و شرافتمند که بر من سِمت استادی دارند


و از عکاسان خردمند و هوشمند دامنه.


هم نویسندگان دامنه و هم عکاسان دامنه،


دامنه را در محتوا، مشاوره ها، متن ها و نقدها و عکس ها و دلسوزی ها


هرگز تنها نگذاشته اند


و با متن های فاخر و عکس های جذّاب طبیعت و مناسبت


دامنه خوانان شریف را مورد لطف قرار دادند.


از حُجج اسلام روحانیون گرامی:


        


مالک رجبی. محمد جواد غلامی.  علی اکبر دارابکلایی. سید محمد شفیعی مشهد


و از جنابان:


          


از حمیدرضا طالبی. مهندس محمد عبدی .حاج علی میرزا چلویی

 


از رنگین کمان رمضانی که داره دامنه و پسرانم را در وبلاگ می بینه


      


و از تقی آهنگر (حاج باقرموسی) و نیز از پسرم عاصم


و همچنین از همۀ دامنه خوانان شریف، ممنونم



(دامنه دارابکلا)


پاسخ حجة الاسلام محمدجواد غلامی به دامنه و جوابیۀ دامنه


به قلم حجة الاسلام محمدجواد غلامی دارابی



                                                             


«درود بر شما. با احترام و عرض ادب حضور دامنه و بینندگان فهیم دامنه، پیرامون مطلب «دامنه فقط یک نکته را از سر خیرخواهی بگوید»پست 4838 اینجا، مطلبی را تقدیم می کنم.


اولا: در دانشگاه کمتر از لقب دکتر برا اساتید روحانی استفاده می شود بلکه فراوان با کلمه(حاج اقا) خطاب می شوند. اساسا" چه ایرادی دارد کسی که دکترا دارد "دکتر" بگیم ؟مگه مهندسی که در رشته ای دکترا بگیرد به او دکتر اطلاق نمی شود؟ ضمن اینکه بسیاری از طلاب هم زمان در حوزه و دانشگاه تحصیل کردن و مدرک دانشگاهی و حوزوی دارند.


ثانیا: فقط دروس عموی نیست که دانشجو اجبار به گذراندن آن باشد، آیا دانشجو ملزم به گذراندن دروس تخصصی نیست؟ در برخی ازدانشگاه ها از جمله دانشگاهی که حقیر مشغول به خدمت هستم( دانشگاه هنر تهران) درس زبان انگیسی جز دروس عمومی به حساب می آید.


ثالثا: مدارک علمی حوزه با تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی صادر می شود، مگه مدارک دانشگاهی در دیگر دانشگاه تایید و معادله سازی نمی شود. آمار می گوید: بیشترین مشتریان زبان های خارجی(انگلیسی، فرانسه، عربی، اسپانولی و... طلاب موفق حوزه علمیه هستند.


رابعا:  آیه نفر نمی خواهد بگوید که بعد از تفقه در دین انذار منحصر در روستا ،بخش، شهر و ... است . بلکه امروز دانشگاه مهمترین بستر برای روحانیت جهت تبلیغ دین و مباحث علمی است.»


پاسخ دامنه به حجة الاسلام محمدجواد غلامی


به نام خدا. سلام من هم به شما جناب شیخ محمد جواد، دوست فاضل و گرانقدر ما. ضمن استقبال از نقد بی تعارف شما بر نوشته ی دامنه، چند نکته را در جوابیه جهت تنویر و تصریح می افزایم:


1- این گونه عناوین و القاب دانشگاهی، بنُدرت در کشورهای دیگر جهان، کاربرد دارد. این فقط در ایران است، زیاد مرسوم شده است و برای عده ای موجب فخرفروشی و ارتزاق های متعدد گردیده است.


2- منظورم این بوده، مگر عنوان های آیة الله و حجة الاسلام در مقام مقایسه، کمتر از پیشوند دکتری ست، که متاسّفانه برخی ها در سطوح مختلف و در جای جای ایران، در پی کسب این عناوین اند و تبلیغ این روحیات؟


3- استاد دانشگاه به کسی اطلاق می شود که... بقیه در اینجا


(دامنه دارابکلا)


انجمن حجّتیۀ روستای دارابکلا


به قلم دامنه



به نام خدا. دارابکلا و تاریخ (32). در سی و دومین قسمت تاریخ سیاسی دارابکلا، انجمن حجّتیۀ روستای دارابکلا را می نویسم.


آن سال های دورتر که هنوز نسل دهۀ چهل محل، پا نگرفته بود، جمعی از متدینین دارابکلا _که در آن یک روحانی شاخص هم حضوری رهبری کننده داشت و به هدایت ها می پرداخت_ انجمن حجّتیۀ روستای دارابکلا را تشکیل داده بودند و گاه آن را «حجّتیۀ مهدویه» می خوانند.


آن ها، با حضور آن روحانی محترم، در جلسات قرآن در درون مسجد جامع دارابکلا _و شاید گاهی هم در خونۀ افراد و اعضاء_ شرکت می جُستند و به .... بقیه در اینجا




(دامنه دارابکلا)


آسیب ها و آفاتی که روحانیت را تهدید می کند


پست 4838 : مباحث دینی3 قسمت 237



متن نقلی : «در سال های اخیر از سوی مراجع عظام تقلید و بسیاری از بزرگان تاکیدات، انتقادات یا هشدارهایی نسبت به طلاب در زمینه های مختلف از جمله سطح علمی، زیست و ورود آنها به سمت های اجرایی به گوش می رسد؛ تاکیداتی که روز به روز بیشتر می شود و شاید بتوان گفت از حالت توصیه پدرانه خارج شده و رنگی انتقادی و هشداری گرفته است؛ شفقنا این مسایل را با طلاب جوانی که در بطن حوزه بوده و هستند به بحث گذاشت و محوریت پرسش های خود را تاکیدات مراجع عظام تقلید و بزرگان قرار داد تا علت مشکلاتی که بزرگان حوزه به آن اشاره می کنند، از زبان طلاب هم شنیده شود.

سیدمرتضی شجاعی سخنران و مدرس حوزه، شیخ عبدالحسین مجاهد، سخنران و مدرس حوزه و احسان مقدسیان از طلاب جوان در این نشست به نکات مهمی اشاره کردند و گفتند:


اشتباه ترین جمله برای یک طلبه این است که بگوید درس من تمام شده است، مراجع عظام می گویند حال که سطوح را خواندید و برای تبلیغ به کشور، شهر یا روستا رفتید، از کسب علم جدا نشوید؛ انتقادی که ما نسبت به برخی از آقایان که به سمت هایی اجرایی رفتند، داریم به همین دلیل است، این آقایان متاسفانه از کسب علم جدا شدند، از استاد اخلاق دیدن جدا شدند، طلبه از این دو نباید جدا شود، حال مصداقش چه تعلیم باشد، چه تعلم؛ بسیاری از بزرگان ما مانند حضرت آیت الله وحید خراسانی با وجود اینکه پا به سن گذاشتند، اما همچنان درس می دهند و با شاگردان خودشان در ارتباط هستند، این اهمیت علم آموزی را نشان می دهد... (متن مفصّل در منبع: شفقنا: اینجا)


دامنه فقط یک نکته را از سر خیرخواهی بگوید : 


به نام خدا. با تأسُّف فراوان باید بگویم برای  برخی از روحانیون و طلاب، القاب و عناوین حوزه دیگر کفاف نمی کند و بسیار خوش می دارند که دکتر خطاب شوند و استاد دانشگاه. حال آن که، در دانشگاه مثلاً مربی درس عمومی تاریخ اسلام است؛ که دانشجو اجبار گردیده، آن را بگذراند. یا سطوح دورس حوزوی را طی کرده، طبق نظام آموزشی حوزه، به او معادل مدارک دانشگاهی داده اند؛ در حالی که چنین افرادی حتی یک ذرّه هم زبان انگلیسی بلد نیستند و در دانشگاه هم درس نخواننده و در کنکور به رقابت برنخاسته اند، خیلی خوش می دارند که در افّواه عامه، دکتر محسوب باشند تا آیة الله و حجة الاسلام. والمسلمین، پیشکش. آیۀ نفر (به سکون فاء) سورۀ توبه از طلبه چی می خواست و چی شد. خدا به داد برسد.


(دامنه دارابکلا)


نشست های مطالعاتی در روستای دارابکلا


آثار دامنه



پژوهش ها، مقالات و یادداشت ها. قسمت 49



این گونه نشست ها را مدیون و قدردان فرهنگ سازی روحانیت دارابکلا هستیم


      


نمونه هایی از یادمان «نشست های مطالعاتی در روستای دارابکلا» که شب های جمعه به نوبت در منازل رفقا برگزار می کردیم. یاد روانشاد یوسف رزاقی به خیر که امضاها و صورتجلسات  به خط او در این نوع اسناد خاطره انگیر از بایگانی های شخصی دامنه دل را هم آرام می کند و هم به سمت قبر او متمایل. 18 اسفند 1395 سیزدهمین سال فراق غم انگیر یوسف رزاقی ست


(دامنه دارابکلا)


مراسم فاطمیۀ دیشب، 11 اسفند 1395 در مسجد پایین محلۀ دارابکلا

مراسم فاطمیۀ دیشب 11 اسفند 1395 در مسجد پایین محلۀ دارابکلا با سخنرانی جناب حجة الاسلام والمسلمین علی اکبر دارابکلایی. عکس ارسالی جناب رنگین کمان به تلگرام دامنه. با تسلیت و تشکر وافر.


(دامنه دارابکلا)


     

حجة الاسلام شیخ ابراهیم چوپانی

به قلم دامنه



به نام خدا. در سلسله مباحث دارابکلا و روحانیت، امروز در در شب شهادت حضرت فاطمۀ زهرا _سلام الله علیها_ به معرفی حجة الاسلام شیخ ابراهیم چوپانی می پردازم.


ایشان فرزند جناب اصغر چوپانی و نوه ی حاج عباس چوپانی مَرَسی اند. اول مقطع لیسانس دانشگاه در رشته ی فقه و مبانی حقوق را طی کردند. سپس با این اندوخته ی والا، وارد حوزه ی علمیه شدند.


ایشان در حال حاضر پایه ی پنجم حوزه را در مدرسه ی علمیه ی مصطفی خان ساری _که تحت مدیریت حجة الاسلام والمسلمین حاج سید احمد شفیعی دارابی ست_ می گذرانند.


من از طریق دوست گرامی ام جناب حاج علی میرزا چلویی دارابی دریافتم که جناب شیخ شیخ ابراهیم چوپانی فردی بسیار متین، خوشرو، خوش برخورد، وجیه و بااخلاق اند.


من بابت این نعمت روحانی کردن فرزند، مادر و پدر بزرگوارشان را _که به شغل دامداری در دارابکلا مشغول اند_ تحسین می کنم و بر آنها درودی وافر می فرستم. نیز به برادر عزیزش که هم اکنون در حال گذراندن دوران خدمت نظام وظیفه است و نیز به خواهر گرانقدر و دامادشان سلام و درود روانه می دارم.


شیخ ابراهیم که هم درس های دانشگاه را لمس کرده اند و هم محیط و دروس و تهذیب حوزه را درک، به یقین پیوند مدرَک و اِدراک را بخوبی فهم می کنند و می دانند که حوزه علمیه، چقدر عالی انسان را، متعالی می سازد.


از جناب حجة الاسلام شیخ ابراهیم چوپانی می طلبم مرا و همۀ دامنه خوانان شریف را با آن اَنفاس پاکیزه و روحیه ی متواضع شان دعا کنند. خدا نگهدارتان.



جناب حجة الاسلام شیخ ابراهیم چوپانی



از جناب حاج علی میرزا ممنونم بابت ارسال عکس به تلگرام دامنه و اطلاعاتی که دادند به دامنه


(دامنه دارابکلا)


مراسم عمامه گذاری اش: اینجا


نشست هفتگی قرآن در دارابکلا در دهۀ شصت


به قلم دامنه



به نام خدا. به یاد روانشاد یوسف رزاقی، که 18 اسفند 1395  سیزدهمین سال درگذشت غم انگیزش است، طی چند روز، بخشی های از اسناد قابل انتشار از بایگانی های شخصی دامنه را در سلسله آثار دامنه. (پژوهش ها، مقالات و یادداشت ها. قسمت 45) و سلسله مباحث یوسف رزاقی (13) پست می کنم. ما مدیون و قدردانِ فرهنگ سازی روحانیت دارابکلا هستیم.


اینک اولین سند که نشانگر حضور شائقانه یوسف در نشست ها و جلسات علمی و قرآنی و اندیشه ای و سیاسی بود:



عکس صورتجلسۀ «نشست هفتگی قرآن» مان به دستخط روانشاد یوسف رزاقی. در 9 شهریور 1368 (از بایگانی های شخصی دامنه). عکاس از سند: دامنه



در آن سالهای دهۀ 60، یکی از جلسات متنوع و چندگانۀ ما، قرآن بود که نُه محور داشت کهیوسف با خط خودش، محور دهم را افزود و تصویب شد و یعنی افزودن عبارت خودِ یوسف با این عنوان: «سخن رهبر عزیز انقلاب» که این عیناً در عکس دیده می شود


(دامنه دارابکلا)


راهپیمائی 22 بهمن 1395 دارابکلایی ها در شهر سورک


به نام خدا


راهپیمائی 22 بهمن 1395 دارابکلایی ها در شهر سورک شهرستان میاندورود مازندران


عکس های ارسالی امروز جناب رنگین کمان به تلگرام دامنه


      


حجة الاسلام شیخ محمدجواد مهاجری. حاج کبل سید محمد شفیعی

حسین آهنگر (حاج ابوالقاسم). سیدعلی زضایی و...



دوست گرامی ام سیداحمد هاشمی دارابی

آقای اسرافیل نوری فرزند مرحوم شعبان نوری (پایین محله ای)

22 بهمن 1395. شهر سورک، مرکز شهرستان میاندورود مازندران


بقیه اینجا


(دامنه دارابکلا)


دعانویسان روستای دارابکلا


به قلم دامنه



شام غریبان تکیۀ دارابکلا. دامنه. سال 1392. ارائۀ متن دربارۀ شخصیت زینب کبرا سلام الله علیها. عکاس: حسینعلی رمضانی


به نام خدا. از سلسله مباحث دارابکلا و عمومیات2 امروز می پردازم به دعانویسان روستای دارابکلا از شهرستان میاندورود مازندران مابین ساری و نکا.


روستای دارابکلا به علت مذهبی بودن بالا و وجود چندین خاندان آخوند و مُلا در قدیم و سپس تأسیس حوزۀ علمیه و پروریده شدن قریب 150 روحانی و عُلقه های دینی و سنت های محترم، دعانویسی در آن شیوع داشته و دارد و شاید هم خواهد داشت.



أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ. (نمل/62)


از جمله دعانویسان دارابکلا که محل رجوع و باورهای محلی، منطقه ای و حتی کشوری اند این خاندان اند که سال های سال برای رفع حاجات مشروعه و دفع بلاها و آسیب ها مورد توجه عموم بودند که بدون ترتّب و یا اولویت و تفضّل و برتری دادن، بر حسب ذهنم در زیر فهرست می کنم:


  1. خاندان مرحوم حاج آق سید علی شفیعی دارابی (شوهرعمه ام).
  2. خاندان مرحوم حاج سید کاظم شفیعی دارابی.
  3. خاندان مرحوم حاج میرزاهادی دارابی.
  4. خاندان مرحوم کبل آخوند ملاعلی طالبی دارابی (پدربزرگ پدری ام).
  5. خاندان مرحوم حاج سید میراحمد موسوی دارابی (مرحوم سیدیوسف).
  6. خاندان مرحوم حاج سید محمود هاشمی دارابی.
  7. خاندان مرحوم حاج سیدمیرزا حسن صالحی دارابی. (خاندان جدّ مادری ام).

بقیه را در ذهن ندارم که بگویم. شاید هم، همین هفت خاندان باشد. اگر افزوده ای داشت، بعداً خواهم افزود. 


(دامنه دارابکلا)



مرحوم آیة الله العظمی بهجت: هر کلمه ای از هر کسی شنیدید، دنبال این بروید که آیا این صحیح است، تامّ است، مطابق با عقل و دین هست، یا نه؟

شیخ حیدر طالبی دارابی

به قلم دامنه


به نام خدا. در سلسله مباحث دارابکلا و روحانیت، امروز در روزهای دهۀ فجر، به معرفی برادر گرامی و ارزشمندمشیخ حیدر طالبی دارابی می پردازم.

حیدر، فرزند پنجم والدین مان، مرحومان حجة الاسلام حاج شیخ علی اکبر طالبی و حاجیه مُلا زهرا آفاقی دارابی ست؛ که پنج سال از من _که هفتمین فرزند خانواده ی مان هستم_ بزرگتر است.


آقاحیدر دورۀ قرآن آموزی را در مکتبخانه پدر و مادرمان طی کرد. بعد در دهۀ 50 نزد آیة الله صادقی در شهرستان نکا رفت و بیش از یک سال ماند و تلمّذ  نمود.


سپس به مدرسۀ علمیۀ امام صادق (ع) دارابکلا برگشت و طلبۀ حوزه ی دارابکلا شد و با حُجج اسلام: شهید سیدجواد شفیعی دارابی، شیخ محمد نجفی. شیخ مهدی رمضانی دارابی.  شیخ اسماعیل بابویه دارابی. شیخ خلیل طالبی دارابی همدرس و هم حُجره و همدروه و همبحث شد.


سپس به مدرسۀ آیة الله حاج شیخ عبدالله نظری (خادم الشّریعه) یعنی مدرسۀ سعادتیه ی ساری رفت که به مدیریت مرحوم آیة الله سیدموسی صالحی (داماد آیة الله نظری) اداره می شد. حیدر در این مدرسه حجره گرفت و به صورت شبانه روزی در آن حضور داشت.


بعد به سربازی رفت و در تهران گارد جاویدان خدمت می کرد که انقلاب رخ داد و او هم به فرمان امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ از پادگان فرار کرد. مردم تهران با هدیۀ لباس مبدّل شخصی به سربازان از جمله به حیدر به سربازان در این حرکت اطاعت آمیز از امام امت مدد می رساندد و حیدر هم از همین لباس پوششی، به دارابکلا فرار کرد.


مدتی بعد انقلاب پیروز شد و حیدر طلبگی را ادامه نداد و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ساری در آمد. مدتی در سپاه گذشت و بر اثر رویدادی تلخ، حالش دگرگون شد. صحنه  ی اعدامی های آن ایام خاص اول انقلاب را با چشمش در صحنۀ پستش دید و ... که من بگذرم از این.


مدتی بعد با پیشنهاد مرحوم پدرم از نظامی گری بیرون آمد و به جهاد سازندگی مازندران رفت و چند سال در آنجا ماند... دو بار هم به جبهه رفت.


شیخ حیدر زمانی که من در تابستان 1361 به مدت چهار ماه متوالی در جبهه ی غرب یعنی مریوان بودم، دچار آسیب و عارضه شد و من از آن کاملاً بی خبر بودم... که بگذرم.


حیدر در سال 1366 ازدواج کرد و سه فرزند دارد و نیز یک عروس سادات بسیار نجیب از حسین آباد استخر پشت دارد و همچنین یک داماد بسیار خوب به نام آرمان از قائم شهر که هنوز وقت عروسی شان فرا نرسیده است. حیدر بزودی صاحب نوۀ پسری هم می شود ان شاء الله تعالی.


شیخ حیدر هم اینک، بی هیچ حقوق و دریافتی از هیچ جایی، با کمال عزت و آرامش، و بی هیچ عاری، از طریق مهارت های شخصی و تجربی اش و با دسترنج خویش، رزق و روزی اش را با همت و سخت کوشی تأمین می کند. و الحمدلله در صحت و سلامتی و تلاش و عشق به فرزندانش است. و هنوز نیز عشق به طلبگی، درونش موج می زند خصوصاً به درس شیرین صرف و نحو عربی.


باخبرم که حیدر چند سالی ست از طریق نوار مدرّس افغانی صرف و نحو را گوش می کند. و نیز با نوار (هدفون) تفسیر قرآن مهندس عیدالعلی بازرگان (فرزند مرحوم مهندس مهدی بازرگان) را با عشق و علاقه گوش می کند و حتی نکته هایی را برای من پیامک می کند.


من با حسّ دوری و دلتنگی و آه و درد این پست را به قلم آوردم. با نهایت پوزش.


(دامنه دارابکلا)


      


عکس اول آقاحیدر طالبی دارابی (اخوی دامنه) 1362. عکاس: سیدعلی اصغر

عکس دوم سمت راست: عیسی. یوسف. دامنه. سیدعلی اصغر. حیدر. سال 1365


همه عکس های اختصاصی آق شیخ حیدر در: اینجا

شیخ قربان بابویه دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. هفتۀ آینده ماه حُزن و عشق به امام حسین و اهلبیت _علیهم السّلام_ فرامی آید و دل های شیدای حسینی، عاشورایی می گردد و قلب های زینبی، پُرنجوا و  سوته دل می شود.


دامنه برای استقبال این ایّام خاصِّ خاصِّ الهی، به معرّفی و تجلیل از یک پیشکسوت ذاکر اهلبیت (ع) و سحرخوان مشهور و محزون صبحدَمان روز عاشورا در روستای دارابکلا، یعنی مرحوم حاج شیخ قربان بابویه دارابی می پردازد؛ باشد تا دَین دامنه به این ماه خدا و عشق به  خدا و ارادت عاشقان به الله و ثارالله، _ولو در حدّ اندک_ اَداء شده باشد.


آن مرد مذهبی و مؤمن و تکیه ای مسجدی از خوبان و بزرگان محل بود. قرآن و احکام و نوحه و مرثیه و نغمه های محزون را خیلی خوب و تجربی بلد بود و از سال ها دور برای دارابکلایی ها می خواند و اشک عزاداران را به عشق امام حسین (ع) درمی آورد.


وی ساکن ببخیل بود و از مردان مورد وثوق مردم. پدر آقایان حاج مهدی و حجة الاسلام شیخ محمد بابویه دارابی اند. به عبارتی پدرهمسر حجة الاسلام والمسلمین شیخ مرتضی چلوئی دارابی _امام جماعت مسجد جامع دارابکلا_  و به عبارتی عموی دوست گرانقدرم احمد بابویه دارابی.


هم سنّ و سالان ما با سبک نوحه ها و مرثیه ها و سحرخوانی محزون او، بسیار آشنا و مأنوس اند و از آن صحنه های حُزن انگیر، خاطره ها به یاد دارند؛ گویی حتی بوی آن روز و شب ها را هنوز هم حسّ می نمایند.


این مرد بزرگ مذهبی تا آخرین دقایق زندگی دست از کار و تلاش و کشاورزی و باغداری نشست و هرگز از ذکر مصائب عاشورا و اهلبیت (ع) فاصله نگرفت و حتی در سال آخر قبل از فوتش در تکیه ی روستای دارابکلا نوحه ی جانانه ای خواند و با لحن خاص و جذّاب سنتی اش در میان انبوه عزاداران نغمه سُرود و صوتش ماندگار شد و نامش جاویدان.


برای روح پاک این شیفتۀ شیعۀ بسیار محزون و محبوب فاتحه و صلوات. عکاس: نوه ی پسری او یونس _فرزند حجة الاسلام محمد بابویه_ که مقیم قم اند. در شنبه 3 مهر 1395. از آقا یونس بسی ممنونم که درخواستم را در تهیه ی تصویر پدربزرگش بخوبی اجابت کرد. خدا حافظ.


          


مرحوم حاج شیخ قربان بابویه دارابی. پیشکسوت ذاکرین اهلبیت (ع) در دارابکلا



مرحوم حاج شیخ قربان بابویه دارابی. پیشکسوت ذاکرین اهلبیت (ع) و سحرخوان عاشوا


(دامنه دارابکلا)


بازتاب پست همسر مرحوم شیخ قربان بابویه بر دل خواهرزادۀ وی

به قلم بی نام. «سلام. از ارسال این متن و بخصوص عکس خاله عزیزمان (پست 4205 اینجا) متشکرم . ایشان [حاجیه طاهره همسر مرحوم شیخ قربان بابویه دارابی ست. _پیشکسوت ذاکر اهل بیت (ع)_] بسیار مهربان صمیمی زحمت کش هستند. انشا.ا... خداوند عمر طولانی به ایشان عنایت فرماید»


پاسخ دامنه : به نام خدا. سلام من هم به شما که ننوشتی کی هستی. ولی از این که  نوشتی «خالۀ عزیزمان» نشان می دهد خواهرزاده ی ایشان هستی. هر کجا هستی، خدا حافظ تو. ممنونم دامنه را مفتوح می نمایی. خدا خالۀ مهربان و مؤمنۀ شما را محفوظ بدارد و سرحلقۀ فرزندان و نوادگان نگه دارد.


انسان های مُسن، تکیه گاه اُنس و زیستِ معنوی بازماندگان هستند. از جناب یک دوست باید ممنون بود که به این انسان های بزرگ دقت و توجه دارند و عکس ارسال می نمایند و دل امثال شما را شادمان می کنند. بزرگان زن و مردی که به نحوی اوتاد روستای دارابکلا هستند و بی آن که بی خبران، باخبر باشند، دعاهای روزانه و شبانه ی همین آدم های مؤمنه و مؤمنه، بلاها و آفت ها را از دامان محل دور می سازد.

(دامنه دارابکلا)


همسر مرحوم شیخ قربان بابویه دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. ایشان حاجیه طاهره، همسر مرحوم شیخ قربان بابویه دارابی ست. _پیشکسوت ذاکر اهل بیت (ع)_. مادر آقایان مهدی و حجة الاسلام شیخ محمد بابویه دارابی. وی مادرزنِ جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ مرتضی چلوئی دارابی، امام جماعت مسجد جامع دارابکلاست.


به این مادر گرانقدر و مؤمنه، سلام دارم و درود می فرستم. و از جناب یک دوست نیز بسی ممنونم که این عکس را دقایق پیش در 2 بهمن 1395 از چهرۀ ایشان انداختند و به تلگرامم فرستادند.



حاجیه طاهره همسر مرحوم شیخ قربان بابویه دارابی. شنبه 2 بهمن 1395


(دامنه دارابکلا)


هشدار به روحانیت دارابکلا (قسمت هفتم)

پست 16 : به قلم دامنه. به نام خدا. هشدار به روحانیت دارابکلا. قسمت هفتم . دامنه، دامنه ی سخن را کوتاه می کند و به آخر استیضاح می رسد تا که رای اعتماد میان مان از هم نگسلد. من همچنان بر این تزم می دمم که بی روحانیت نمی توان ره به مقصدبرد، چرا که اسلام و قرآن هر دو صامت اند و با زبان و تفسیر عالم دین، به سخن می آیند. دینداران هم گویی ساکت اند و  بااشارات شما به جنب وجوش می آیند. پس شما دو تکلیفه اید:

هم دین منتظر تفقّه و تحرک شماست. هم دینداران متوقّع اجتهاد و جهاد شما. این گوی و این میدان. این اسب و این چوگان. این قلب و این دمان. این مغز و این حرفاتان. بشتابید که فردا دیره دیر. نمی دانم این متن من، کی به سمع یا بصر شما می رسد؟ به هر حال روزی خواهد رسید که در می یابید چقدر به جای عمل به اولی، ترکِ اولی کردید. می فهمید کاش مثل انبیا (ع) از قِلّت عدد پیروان کسری نداشتید. راستی درسته طبق قرآن جزئی از مصادیق اولوا الامر شدید؟ اما یادتان باشدبه همین نسبت نیز وفق همین قرآن باید اولی النُهی هم باشید و نیز مانند داوود نبی(ع) اگر ذاالاید شدید که گه گاه می شوید، حتما و حتمامی بایست اَوّاب هم بگردید! مگر شیعه از چند نفر آغاز شده بود؟ از سه نفر: مقداد و سلمان و  ابوذر.

شما دارابکلا را برای علم و شان تان کوچک می دانید؟ نوح نبی (ع) 950 سال عمر کرد و نبوت. سر آخر فکر می کنید چند نفر در کشتی نجاتش، مومنانه نجات یافتند؟ هدف نوح نبی(ع) نه نعوذبالله کَرّ و فَر ّکه ایفای شرع و شرح بود. شما کی برای مان شرح شرعی بر پا کردید؟شرح شرع نکنید، شر و شورمی شود که بعضا می بینید. فاَینَ تَذهبون! آسایش کی گفته بیتوته و باا هل خود در نعمت و ناز بودن است!؟ کی ثابت کرده هر چه بی غم تر، رخ سرخ تر؟

نه آقا. 14 سال حبس و زندان امام کاظم (ع) و دهها سال حصر پادگانی امامان عسکریین (علیها السلام) و آن همه رنج و ضَیقی ائمه اطهار (ع)و خصوصا مصائب حسین (ع) و سکوت دردانه علی (ع) و بسی رنجهای نبی مکرّم اسلام (ص) و ارّه شدن تن ذکریا (ع) و بریده شدن سر یحیی نبی (ع) و هزاران مثال مسلّم، به شما الزام نمی کند کمی رنج! کمی کمیابی! کمی ترک! کمی درد! کمی درس! کمی بحث! کمی نقد! کمی حل! کمّی حقد! کنید؟ من که می دانم شما ازکدام طبقه و منطقه و منطق برخاسته اید.چرا فراموشمان کرده اید! قم اید یا مشهد و یا هر شهر و دیار دیگر. خوب، باشه قبول. پس هجر و هجران و هاجری کی؟ فقط روحانی کاروان حج و استادی دانشگاه و نمازاداره و پژوهش موسسه و تبلیغ نهادی را راهبری کردن تمام تتمه تان که نیست. ما را هم سر به راه کنید! ای سرداران معمّم. و ای شیوخ قوم و قم. و شهود مشهد که مجاور رضای آل محمدید.

در انتها بگویم ناگفته های فراوان دارم (گرچه خودم به هزاران عیب مبتلایم) اما هزاران حرف از سرطینت نه از قِبل کینت! با شما دارم که شاید روزی دگر بر ملا سازم. چون عشقی ناتمام به شما ها دارم. عشقی توام با نقد و انتظار و مطالبه و مفاهمه و مذاکره. نه عشقی کور کورانه و لیلی وار و مجنون صفت. نه عشقی تقلیدی و اطاعت محض. عشق من به شما منوطی (مشروطه) است: منوط به روحانیت ت. منوط به تقوای ت. منوط به آموختنی هایت. و منوط به علم و جهد و کلاس و درس ت بر من و ما و آیندگانی که پُرتر از ما آلوده به مسئله اند و شبهه و شاید هم رَدّیه. ای روحانی محل من، به محل ت، محل بذار. به آن دم و روح بده. همگِنان گذشته ات خاصّه مرحوم آقا دارابکلایی که مظهر زهد و دینداری بودند را خرسند. و ما را هماهنگ کن. با پوزش و اعتذار و الحاح. (منبع: دامنۀ دارابکلا: اینجا)

هشدار به روحانیت دارابکلا (قسمت ششم)

پست 15 : به قلم دامنه. به نام خدا . هشدار به روحانیت دارابکلا . قسمت ششم. 25- من خود بارها و بارها نزد خیلی از کسان گفته ام روستای ما می دانین کجاست؟ می دانین محل ما 100 روحانی داشته و دارد؟ این را از این جهت به غریبه ها تفهیم می کنم تامیان آنها دارایی معنوی روستایم را به رُخ کشم و فخر و مباهه کنم. ما که این همه نسبت به وجود شما تظاهر و تفخُّر می کنیم چرا از این صبغه روستا حراست نمی کنید؟ تا ما این رنگ هویتی خود را همواره به سابقه و لاحقه مان پیوند زنیم. و به آن ملصق باشیم.

مگر دارابکلا دارالمؤمنین نیست؟ مگر همین امام جمعه محترم ساری آقای طبرسی (که خود مفتخر است به نوعی یک دارابکلایی ست) در مراسم هفت رحلت آیة الله سید رضی شفیعی بالای همین منبر مسجد محل مان با صدایی رسا نگفته است : آی مردم بدانید دارابکلا دارالشرع منطقه است؟ کمی بیندیشید تا چاره ای بیابید.

26- ما به شرافت و تقوا و مهربانی و علم و دیانت و توانمندی و احاطات و احتیاطات تان و نیزسایر امتیازات تان که به آن متّصفید نه تنها اذعان داریم و بدان واقفیم، بلکه فاخر هم هستیم. عاجزانه می طلبیم این وجاهت تان را به کلاسی بزرگ و دائمی برای محل تان تبدیل کنید. تا معلوم آید:

دارابکلا نه اسرم است نه مُرسم. نه چمازکوتی ست نه ارست مالخواست. نه دنگ سرَک است نه تنگ لته. نه لشت نشاء است نه سوچلما و تلمادره. آری، دارابکلا،  دارابکلاست. با دامنه ای فراخ و بلند و عمیق. هویتش را تقویت کنید تا هویت تان در تاریخ جاوید شود. و الاّ آنچه مانند مرحوم آقا دارابکلایی و دهها آخوند تاریخ کهن و مَهتران این محل بافته اند، پنبه می گردد باز. به قول قرآن ماها نباید مثل آن پیر زن باشیم : و لاتکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوه انکاثا آیه 92  سوره مبارکه نحل. یعنی و مانند آن زنی که رشته خود را پس از تابیدن محکم آن، به صورت پاره پاره از هم گسست نباشید.

27- روحانی ما آن روحانیی ست که وارسته باشد. به خدا پیوسته باشد. از خود رهیده باشد. ازمردم نگسسته باشد. و در دل و جان جوان، خجسته باشد. درود خدا بر این روحانی. (منبع: دامنۀ دارابکلا: اینجا)

هشدار به روحانیت دارابکلا (قسمت پنجم)

پست 14 : به قلم دامنه. به نام خدا. هشدار به روحانیت دارابکلا. قسمت پنجم. 21 - عید نوروز هم که همه در محل حاضر می شوید باز نیز نایاب اید. باز نیز میان خودتان می چرخید. باز نیز ورود به ساحت پر مساحت تان شبیه عبور از هفت خان رستم است. بگذارید رک بگویم، چرا غیر قابل ورودید؟ از این همه عبور ممنوعه که برای خود درست کردید! به تنگ نمی آیید؟ مشیء انبیا (ع) تا جایی که یادمان داده اید درگاه دل مردم و بارگاه قلب عباد بودن، بود. نکند از فرط اشتغالاتی که بر شماها مستولی گردیده، آنچه به ما شیفتگانتان آموختید از یادتان پریده؟

22 - من از متون مقدسه و کتب شریفه عرفا و علما و فقهای شهیر (که اندک اندک به تعداد شان در این معاصرات هیچ افزوده نمی شود ) دریافتم که روحانی، طبیب معنوی مردم است. مرجع (محل رجوع) عامه است. معیار حقایق است. درمانگر امراض دماغی است. از شما می پرسم طبیب مگر مَطب ندارد؟ خوب، مطب شما بزرگواران کجاست؟ نشانی همنشینی با شما کجاست؟ کی می شه و کجا می توان با شما گپ و گفتی بی واهمه داشت؟ من و ماها به نسخه های شفا بخش تان سخت محتاج شدیم. کی می خواهید مثل پیامبران (ع) دل به دریا بزنید و به عنوان سفیران حق تعالی درمیان جوانان، دعوتهای دین را احیاکنید!؟ و نیز اصلاح. نکند آسودگی یافتید و خیال می کنید دین اسلام مثل یهود به دعوت نیازی ندارد؟ آقا میدان عمل شما فقط میان دل و مغز مردم است. نمی خواهید دارابکلا را از این گنگی و وَهم نجات دهید؟ نسل امروز با نجابتی که دارد آستانه ی قبولش بالاست. اگر همین گونه طی طریق کنید یقین بدانید نسل فردا از شما فراری است! فراری.

23 - عجب راهی برگزیدید و از میان آن همه شغل و پول به زیّ طلبگی در آمدید. حبذا احسنتم! این گزینش تان تبریک دارد .اما هیچ می دانید ناخواسته یا خودخواسته ازاین زی دارید خارج می شوید؟ یادتان آورم که شما زعامت این عباد (و به زبان حقوق مدار امروزی: شهروندان) را بر عهده دارید. پس کی قصد دارید جلودار فرهنگ و هنجار و اخلاق و دینمداری و ارزشهای نبوتی و امامتی مردم زادگاه تان گردید؟ یادم است در اواخر مبارزات مردم دارابکلا با رژیم گذشته برخی از شماها پیشتاز ما در تظاهرات بودید و بسیار هم روحیه بخش بود. و پاسگاه محل جرات نداشت صف را بشکند. اما حالا شماها فکر می کنید کار تمام شده و همه پی نان و نوا هستند. نه آقا. شما ما را تنها رها کردید.و به ترجیحات بلا مرجّح! سرگرم شدید. اما سرِ ما با سرگرمی شما، گرم و سرد نمی شود. ما باز به سوی شما روانه ایم مثل همیشه تاریخ. حال که ما را به سوی خدا روانه نمی کنید، شدیدا استیضاح تان می کنیم و دست از طلب بر نمی داریم. این شما و این ما.

24 - روحانی من و ما فقط آن نیست که دو رکعت نماز به او اقتداء کنیم و بس. روحانی من و ما همچنین فقط آن نیست سالی سه بار ما را ببیند و با سلام و علیکی و نیز ابوی را خدا رحمت کند! ازخود رفع مأموریت کند. نه. مطالبه ی ما بیش از اینهاست. و مطالب هم افزون بر این است. (منبع: دامنۀ دارابکلا: اینجا)

شیخ مالک ازدامنه و آقا مدرسۀ دارابکلا می گوید


به قلم حجة الاسلام مالک رجبی دارابی


به نام خدا. سلام برادر گرامی آقا ابراهیم. شب بخیر خدا قوت. شب جمعه هست همه ی اموات و شهدا مخصوصا والدین شما در این شب جمعه که درآستانه ی سالروز ولادت امام حسن عسکری علیه السلام می باشد بهره مند گردند انشاء الله. جناب آقا ابراهیم پست های  دامنه را هر روز همچنان تعقیب می کنم چون نوشته هایت خیلی روان و مفید و موجز است، با سرعت تمام به اندازه سه الی پنج دقیقه تمام پستها را از نظر می گذرانم و مُرُور و عبور می کنم دلم می خواهد برای تک تک پستها یک تحشیه و متن بنویسم اما فرصت نیست ولی بعضی از پستها مرا بیشتر مورد جلب توجه قرار می دهد این بار عکس حوزه ی علمیه امام صادق علیه السلام دارابکلا (پست 4061 اینجا) با عنوان «آقا مدرسه؛ حوزۀ علمیۀ دارابکلا» مرا متوجه خودش کرد که از دی ماه سال ۱۳۶۶ وارد این حوزه مقدس قرار گرفتم که در ظرف ۴ سال از محضر مرحوم آیت الله دارابکلایی استفاده کردیم ......که جنابعالی زحمت کشیدید در یکی از پستها بسط و تفصیل دادید متشکرم.


اضافه کنم اینکه این حوزه دارابکلا بخاطر نفس گرم مرحوم حاج آقا دارابکلایی خیلی برایم بسیار پر برکت بود . و خاطرات جالب از آن مدرسه دارم و از نگاشتن آن تطویل مُمِل و ایجاز مُخل می دانم. فقط دو عکس از آلبوم قدیمی خودم تقدیم می کنم که یکی از آن عکسها با «جناب یک دوست» هستیم از باب تجلیل از ایشان آوردم که در همان سال ۶۶ گرفته شد .سَلَّمَکُمُ الله فی الدارین. قم شب جمعه ۱۷ دی ماه ۱۳۹۵ برابر با ۷ ربیع الثانی ۱۴۳۸ ه ق.»



حجة الاسلام شیخ مالک. سال 1366. دارابکلا؛ مدرسۀ مرحوم آیة الله آقا دارابکلایی

  ادامه مطلب ...

دارابکلا در جادّۀ شمال به مشهد در کجا واقع است؟


به قلم دامنه



به نام خدا. وقتی از ساری به سمت گرگان و مشهد مقدس می روند، پس از 10 کیلومتر طیّ مسافت به یک چهار راه می رسند که از وسط شهرستان میاندورود می گذرد. چهار راهی به اسم چهار راه آزادگان که مشهور است به سه راه اسلام آباد. این مکان ابتدای شهر سورک و انتهای روستای دارابکلاست.


سمت راست آن _با فاصلۀ تقریبی 6 کیلومتر_ روستای دارابکلا و جنگل وسیع آن و چندین پارچه روستای بالادست مثل اوسا و سرتا و سنه کوه و جناسم است که از این میان روستای دارابکلا به دلیل جمعیت بالا، زیاد نمانده است تا شهر بشود.

سمت چپ آن دریای گهرباران و چندین روستای منطقۀ دشت ناز است که فرودگاه بین المللی ساری و میاندورود در آن واقع است.


سمت مستقیم آن _با فاصلۀ تقریبی 8 کیلومتر_ شهرستان نکاست که با عبور از آن به سمت بهشهر و گرگان و جنگل گلستان و بجنورد و شیروان و قوچان و چناران و مشهد مقدس امتداد می یاید.

علیرغم مشغلۀ فراوان جناب مهندس محمد عبدی سنه کوهی، این رفیق گرامی ام به درخواستم این چهار عکس جهت یابی را در موقعیت سه راه آزادگان انداخت و به تلگرامم فرستاد. ممنونم مهندس که روستای سنه کوه هم یک راهش همین گذرگاه دارابکلاست.




تابلوی دارابکلا در جادّۀ بین المللی شمال به مشهد. 7 دی 1395


     


تابلوی زیبای  السّلام علیک یا علی بن موسی الرضا که به همّت شورا و دهیاری دارابکلا نصب شد



سمت چپ به سوی فرودگاه و دریای گهرباران و نیروگاه شهید سلیمی (مشهور به برق اتُم)


(دامنه دارابکلا)


هشدار به روحانیت دارابکلا (قسمت چهارم)

پست 13 : به قلم دامنه. به نام خدا. هشدار به روحانیت دارابکلا. قسمت چهارم. 14 - چرا تکیه با این همه عظمت و آبرو فقط باید برای دو ماه محرم و ماه صفر باشد! این فضای مناسب چرا نباید تکیه گاهی برای گردهم آی ها و همایش های دینی باشد. شما باید این کار بزرگ را آغاز کنید.

15 -هیچ می دانید مسجدمان فقط شده برای اقامه ی نماز ، نه آقا. اقامه خیلی مقدمات می طلبد بگویم خواندن چند رکعت نماز؟ این درست که نماز معراج ماست. اما پس از معراج از پی نماز چه کنیم؟ مسجد شده محل ختم مردگان و اعجاب انگیزتر آن که شده محل جشن عروسی ها و پلو خوری حاجی برگشته ها که تازه آغاز کجی! ها ی شونه. (البته نه همه ی شان برخی از آنان) نمی خواهید مسجدی در ردیف مساجد زمان رسول الله (ص) داشته باشیم؟ هم نماز .هم جهاد. هم زکات. هم ساختن. هم آراستن. هم به عرفان رسیدن.

16 - راستی تا دیر نشده بگویمتان که محل تان دانشجویانی دارد که از صدها مسئول مملکتی هم سالم تر، هم آگاه تر، هم متدین تر و هم نیک نیازی گر ترند. می دانید در دل اینان چه شورشی است؟ چه خروششی است؟ چه جوششی است؟ چه ستایشی است؟ وقتی تو دوری ازشان چطور می خواهی کشفشان کنی؟ حقیقتا بگو تا به حال چند نفر نیرو ساختی و تحویل امام زمان (عج) دادی تا عدد رمز 313 راک می کامل تر کرده باشی!؟

17 - نمی دانم چرا همیشه وقتی به کسانی مثل من می رسین بسیار عجله دارید که ه رچه زودتر ترک مان کنین؟ من حتی یک بار هم ندیدم با نسل من جلسه ای! حلقه ای! گفت و شنودی! بحث و جدلی ( البته احسنش که در سوره مبارکه نحل آمده ) بگذارین بگذارم و بگذرم.

18 - کو آن همه نیت. آن همه اراده. آن همه یاد داشت ها و آن قول و قرارها که در ایام تلمیذی به خود و خدا و خلق خدای خود دادین؟ که وقتی روزی عالم و علامه و معمّم شدین کاری کنین کارستان. کو آن وعده که پیش خود گفتید بذر معارف ائمه ی اطهار (ع) را در دل جوان کشت می کنین؟ مردم را به راه و صراط می کشانین؟ هیچ می دانید خودتان به ما روی منبر یادمان دادین امام حسین (ع) تا لحظات آخر هم دست از هدایت بر نداشت و حتی عمربن سعد (لعنت الله علیه) را با آن همه دنائت و توطئه ی مشمئزکننده و غرق شدن در نوید و فریب حکومت ری! و نیز دوست نداشت که  از جرگه ی دین خارج شود. عجب! پس شما چرا کم! به این امور خیره اید؟

19 - این همه مردم محل که نمی توانند بیاند قم و مشهد سراغتان تلمُّذ و شاگردی کنند. کمی برای موطن و بوم زادتان، توشه و زادی مهیا کنین. اگر نادیده مان انگارید ماها که دستمان کوتاه ست. آخرش در آخرت پنجره شِکوه را پیش حضرت حق جل اعلا می گشاییم. آیا نمی ترسید متشاکی ماها باشین؟

20 - من و ماها دنیایی تر شدیم؟ یا شماها؟ این یک سوال قاطع است.

عیسی مسیح (ع) 31 ساله بوده مأموریت سختی یافته تا بنیاد اَحبار و عالمان دین یهود را که دیگر هم عرض! خدا شده بودند از بیخ و بن ویران کند. و کرد. و 33 سالگی به آسمان رفت تا باز نیز بیایید. باز نیز عده ای را رسواکند. آن هم در معَیّت امام زمان (عج). شما که 40 و 50 ساله که در درس و بحث هستید، کی می خواهید مثل عیسی (ع) و حسین (ع) غوغایی بپا کنین؟ عیسی (ع) در خطر مصلوب شدن بود و امام حسین (ع) مصائب فراوانی را در پیش رو می دید. اما هیچ کدامشان دست از طلب بر نداشتند. شما که در امنیت کامل اید، چرا امروز و فردا می کنید؟ این بود تَتمّه ی طلبگی تان؟ یا نه هنوز هم در طلب درس اید هنوز؟ پس کی به ما می رسید؟ وقتی خدای ناکرده زبان لال و قرین السریر! و ارذَل العُمُر! شدید (دور باد! دور باد)؟ بیایید ما را در معیّت خود راه بریدکه حتی موسی(ع) نیز گاه خضر و شعیب (علیهما السلام) نیازش بود. ما که جای خود دارد که در فقر و فَقد و استضعاف و نیازهاییم. (منبع: دامنۀ دارابکلا: اینجا)

هشدار به روحانیت دارابکلا (قسمت دوم)

پست 11 : به قلم دامنه. به نام خدا. هشدار به روحانیت دارابکلا. قسمت دوم . با عنایت به مطالب قسمت اول، اینک برخی از نقدهای کلی ( گاه استیضاحی) و مطالبات اساسی را در معرض دید شما می گذارم و داوری را نیز در اختیار شما و مخاطبان می نهم:

1- معلوم گشته شما روحانیون در قید حیات گرامی دارابکلا بیش از 55 نفرید. فقط کافی ست هر کدامتان سالی سه روز در دارابکلا بین جوانان حاضر شده و هر نوع آموزش دینی و اخلاقی را که خود به آن واقفید و مرجّح می دانید، در کلاسی به وسع وسیع مسجد یا تکیه برگزار نمایید. می دانید چه رخ می دهد؟ تحول عظیم فکری و دینی و اخلاقی. آیا در دید شما دنیا کلاسی بزرگ نیست؟ آیا انبیای الهی (ع) خود مدرسه ای بزرگ برای بشریت نبودند ؟ اگر چنین کنید در نیمی از سال 365 روزه ی خدا، محل ما به کلاسی بزرگ بدل می شود. خروجی این کارتان تربیت خیل عظیمی ازنسل جدید جویای علم و دین خواهد بود.

2 - چرا به خودتان سازمان، جهت، تشکّل و برنامه های مدوّن نمی دهید تا شکل مراجعه ی مردم به شما منظم و متوالی گردد؟

3 - آیا با این همه روحانی فاضل و مترقی، دارابکلا که عن قریب به شهری شایسته تبدیل می شود نباید دفتر روحانیت داشته باشد؟ کدام روستا این همه

  ادامه مطلب ...