روحانیت داراب‌کلا

شرح حال و موضوعات مرتبط ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

روحانیت داراب‌کلا

شرح حال و موضوعات مرتبط ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

عکس های روحانیون دارابکلا


پست 3931 : به نام خدا




روستای سیکا سال 1382. از راست: آقای اکبری. حجة الاسلام مهدی رمضانی دارابی. حجة الاسلام شاکری. سید تقی هاشمی. آقای کهنسال. ارسالی مهندس محمد عیدی به دامنه (عبدی همکلاس حجة الاسلام مهدی رمضانی دارابی در دبیرستان ساری بود)

بقیه عکس ها در اینجا


سید اسدالله حسینی دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. دیشب جناب رنگین کمان با ارسال خبر و دو عکس زیر به تلگرام دامنه، باخبرم ساخته بود که حاج سید اسدالله حسینی دارابی به رحمت خدا پیوست.


آن مرحوم که انسانی مؤمن، فردی متشرّع، قاری قرآن مذهبی و حامی انقلاب و نظام و اهل کار و تلاش کشاورزی بود، در خانه اش مکتبخانه ی قرآن داشت. از دیرباز، آموزانندۀ قرآن بود. تلاوتگر کتاب خدا در محافل و مراسم بود. ایشان تا آخرین لحظات عمرش از این صبغۀ عالی قرآنی اش دست نشست و در جمع بچه ها و خردسالان و بزرگسالان، با حالت خشوع و خلوص به قرآن خوانی می پرداخت.


شاید بتوان گفت اکثر جوان های دهه های اخیر روستای دارابکلا پیش ایشان قرآن خوانی را تعلیم یافته اند و اَلفاظ زیبای جزء سی قرآن (=عمّ جزء) را با اَدای او ایراد کرده اند.


بخوبی این خاطره ام از آن مرحوم به یادم مانده است که من در نوجوانی به همراه دوست و همسایه ام محمد گرجی به خانه اش رفته بودیم که قرآن بیاموزیم. محمد را پذیرفت؛ اما من را به احترام پدر و مادرم _که هر دو مُلّا بودند و در خانه ی مان مکتبخانه داشتند_ قبول نکرد و گفت: پیش والدین بزرگوارت بیاموز. خواست، شأن والدین عزیزم را پاس و محفوظ نگاه بدارند. بگذرم


دامنه ضمن قدردانی و سپاس از جناب رنگین کمان در ارسال خبر و تصویر، این درگذشت مدرّس سنّتی قرآن روستای دارابکلا را به بازماندگان و خاندان و همۀ منتَسبینش خصوصاً به پسرانش  یعنی دوست گرامی ام معلم ارزشگرا و رزمنده سید کریم حسینی دارابی و جناب سید هاشم حسینی دارابی تسلیت می گوید. روحش شاد و غریق رحمت خدا باد. صلوات.


(دامنه دارابکلا)


   

عکس های روحانیون دارابکلا


پست 3917 : به نام خدا



عکس بالا: سردرگاه مسجد و تکیۀ روستای دارابکلا. روز اعزام به جبهه دارابکلایی ها در بهمن 1364. مرحوم آیة الله دارابکلایی و دامنه و بوسۀ قرآن. حجة الاسلام والمسلمین سید حسین شفیعی دارابی در مصافحه با روانشاد یوسف رزاقی. عکس پایین: حُجَج اسلام سید جواد شفیعی دارابی (آق شفیع، پسر عمۀ دامنه) و شهید سید جواد شفیعی دارابی. عکس ها از  آلبوم شخصی دامنه.

(دامنه دارابکلا)


     

تکیه پیش روستای دارابکلا


پست 3899 : به نام خدا



تکیه پیش روستای دارابکلا که همیشه میقات انقلابیون بود. تو حالا را نبین که تکیه پیش شده یک میدانی برای سی پاتوق! و چهل و دو آروغ! و چهل و چهار دروغ! در پست 3898 اینجا به این اشاره کرده ام. عکاس: جناب یک دوست. 24 آذر 1395


(دامنه دارابکلا)


حجت الاسلام سیدعلی هاشمی دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا، اینک به معرفی مختصر جناب حجة الاسلام سید علی هاشمی دارابی می پردازم:


ایشان برادر مرحوم سیدعبدالله هاشمی اند. ساکن آهنگرمحلۀ دارابکلا. از روحانیون سادات محل و از نسل دهۀ 40. طلبگی را از مدرسۀ علمیۀ امام صادق (ع)، نزد مرحوم آیة الله شیخ محمد باقر دارابکلایی آغاز کردند.


آنگاه به حوزۀ علمیۀ ساری رفتند و به دروس حوزوی شان استمرار بخشیدند. و همچنان در این کسوت به ساری می روند و در محل ساکن اند. من اطلاعات زیادی از ایشان ندارم. در جوانی _که من محل بودم_ بیشتر ایشان را می دیدم.


تا جایی که از دورۀ جوانی باخبرم فردی بااستعداد، مطالعه گر و زیرک اند. شوخ طبع و گرم هستند. در فوتبال هم از همان قدیم ها از متبحرّان بودند.


جناب آق سید علی هاشمی چون در محافل عمومی محل دیده نمی شوند، یا کمتر حضور می یابند، بنابراین من تا به حال سخنرانی و منبرشان را ندیدم. برای ایشان آرزوی توفیق الهی و سلامتی می کنم. عکسی هم از ایشان ندارم تا منعکس کنم. به دو نفر سپردم اگر مقدور بود برام تلگرام کنند.


(دامنه دارابکلا)


عکس های روحانیون دارابکلا، قسمت دوم

به نام خدا. قسمت دوم. در سلسله پست های معرفی روحانیت دارابکلا، عکس های این بزرگواران را در پست هایی جدا، منعکس می کنم. با سلام و آرزوی توفیقات الهی برای همۀ آنها.


در این قسمت از عکس های روحانیون دارابکلا، از جنابان حاج حسین رنگین کمان و حاج علی میرزا چلوئی دارابی در ارسال تصاویر به دامنه ممنونم. البته عکس ها توسط دامنه ویرایش شده است:



مرحوم آیة الله سید رضی شفیعی دارابی. مرحوم حجة الاسلام والمسلمین شیخ روح الله حبیبی



بقیه در اینجا


(دامنه دارابکلا)


در بارۀ حجة الاسلام شیخ سعید چلوئی دارابی


به قلم مهندس محمد عبدی سنه کوهی



«سلام کبلاقا جان. این کربلایی استا مجید چلویی در پست 3875 اینجا همسفر کربلایم در تیرماه سال 1387 هستیم و آی  خاطره ماطره با همدیگر داریم.


بسیار بسیار شنیدنی و خواندنی که در آینده در برگی از زندگی من خاطره اش را در نظر دارم مفصل بدان بپردازم و اشارات جالب توجهی در ان خواهم داشت به برخی وقایع و مقایع و قیل و قالها و ...


بگذریم برادرِ شیخ سعید اونی که داماد حاج نقی طالبی است، دوست صمیمی و بزرگوارم را به قیافه و حُسن خلق و برخورد می شناسم و ذاتاً بسیار خوب و دوستداشتنی هستند این چند کلام جهت اطلاع و عرض ارادت عرض کردم.»


پاسخ دامنه : به نام خدا. سلام من هم به شما جناب مهندس. هم ممنونم استقبال کردی و هم مترصّدم که خاطراتت را بنویسی و بنگرم. خدا به همراه.

(دامنه دارابکلا)


حجة الاسلام شیخ سعید چلوئی دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا، اینک به معرفی مختصر طلبۀ جوان دارابکلا جناب حجة الاسلام شیخ سعید چلوئی دارابی می پردازم:


ایشان فرزند اُسّا مجید چلوئی دارابی اند. برادرزادۀ جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ مرتضی چلوئی دارابی _امام جماعت مسجد جامع دارابکلا_. آقاسعید در حوزۀ علمیۀ بابل تحصیل می کنند. فردی خوش رو،خوش گو، خوش خو و خوش اخلاق و باوقارند.


خانوادۀ شیخ سعید همگی از متدیّنان و خوبان اند. همه ی برادران خانوادۀ اُسّا مجید نیروهای انقلابی و مذهبی اند. یکی از برادران ایشان یعنی آقا وحید، داماد دخترخاله ام حاجیه هاجر، همسر جناب علی اکبر بابویه دارابی (مرحوم حاج حسین پدر طلبۀ شهید حسن بابویه) اند از  جوانان نیک محل اند.


دیگر برادر ایشان داماد حاج نقی طالبی دارابی اند که جنب مسجد جامع دارابکلا عکاسی دارند و از جوانان بااخلاق و متین هستند.


برای جناب شیخ سعید و خاندان باارزش شان آرزوی توفیق و سلامتی روزافزون دارم. عکسی از ایشان فعلاً ندارم تا پخش کنم مگر آن که واصل شود.

(دامنه دارابکلا)


طلبۀ شهید حجة الاسلام حسن آهنگر دارابی (طالب)


به قلم دامنه



به نام خدا. در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا، اینک به معرفی مختصر طلبۀ شهید حجة الاسلام حسن آهنگر دارابی (مرحوم طالب) اقدام می کنم:


این شهید گرامی، فرزند مرحوم محمدزکریا طالب و از طلبه های روستای دارابکلا از جوانان  باایمان و آرام و مذهبی محل بودند. پدرش مردی مؤمن، متّقی و از ذاکرین پیشکسوت اهل بیت (ع) و از جوشی گیران غیور عزای حسینی (ع) در تکیۀ دارابکلا بودند که در حدّ شیخ بودند و نوحه خوان و قرآن خوان و نیز خادم الحسین (ع) در ایام محرّم و ماه رمضان.


آن مرحوم به اشتیاق فراوان یکی از پسرانش _حسن_ را به نظام روحانیت تقدیم نمودند تا برای دین و آئین خدمتی را کرده باشند. اما بحرانی که دشمنان ایران و اسلام طی 8 سال جنگ تحمیلی بر مردم و کشور ایران آورده بودند، جوانانی غیرتمند و متدیّنی مانند طلبۀ گرانقدر حسن آهنگر را به شوق جهاد و شهادت و ایثار و اَدای دَین به دین و ناموس و تمامیت ارضی، به جبهه ها گسیل داشت.


من این شهید را همیشه آرام، بامرام، اخلاق گرا، و خیلی مهربان و با چهره ایی مظلوم و متبسّم می دیدم. فردی از تبار خاندانی زجرکشیده و طعم تلخ نداشتی ها را چشیده، بودند. که من در 5 آذر 1392 در پست 21 اینجا در بحث چند قسمتی «کوچه های دارابکلا پر از شهیده» به  این شهید گرامی و پدر گرانقدرشان در دامنه پرداخته بودم.


این طلبۀ شهید از مشتاقان پاک نهادی بود که به فرمان امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ به عنوان طلبۀ رزمنده چند بار به جیهه ها اعزام شد و برای اسلام و ایران و نظام جمهوری اسلامی فداکار و در نهایت شهید شد و ستاره ای از ستارگان درخشندۀ دارابکلا  گردیدند.


شهادت این گونه انسان ها و جوان ها از خاندان مذهبی و حامی انقلاب، به همگان این پیام رسا را می رساند که خون، هدیۀ خداست و باید هم در زمان جهاد مقدّس برای خدا هدیه گردد. روح این شهید و پدر باارزشش شاد و جاوید و درود بر بازماندگانش.



19 شهید روستای دارابکلا. نفر چهارم از راست طلبۀ شهید حسن آهنگر. عکاس: جناب یک دوست. تابستان 1395


(دامنه دارابکلا)


حجة الاسلام شیخ صادق چلوئی دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا، اینک به معرفی مختصر جناب حجة الاسلام شیخ صادق چلوئی دارابی می پردازم:


ایشان فرزند حاج رمضان چلوئی بالامحلۀ دارابکلاست. از نسل دهۀ شصت. داماد محمد حسین رمضانی دارابی اند. طلبگی را از حوزۀ مصطفی خان ساری نزد مرحوم آیة الله حاج سید رضی شفیعی دارابی آغاز کردند. سپس به حوزۀ مشهد مقدس عزیمت کردند و در آنجا به ادامۀ تحصیل پرداختند و در طول طلبگی از تبلیغ دریغ ننمودند و معمولاً به کهنوج کرمان می رفتند.


شناخت من از ایشان اندک است و کمتر وی را از نزدیک دیده ام. اما بر حسب دریافت اطلاعاتم، شیخ صادق روحانیی خوش مَشرب، ساده، بی آلایش،زیرک، اهل درس و مطالعه هستند و در امور زندگی شان نیز اهتمام و جدّیت و دقت دارند.


ایشان در نیروی انتظامی (=ناجا) ابتدا مسئولیت عقیدتی سیاسی این یگان در شهرستان سوادکوه را بر عهده داشتند و هم اینک در شهرستان جویبار این سمت را عهده دارند.


اساساً در خاندان و اَنساب جناب شیخ صادق، کسوت روحانیت و میل به طلبگی و آخوندی، سابقه ای دیرین و پرتعداد دارد. زیرا خاندانی مذهبی و متدیّن و باسابقه و متمکّن بوده و هستند. در اینجا برای شناخت ایشان و خاندان شان می توانم به اینها اشاره کنم:


عموی ایشان مرحوم «آیة الله حاج شیخ عبدالله دارابی نیا» که من در 8 خرداد 1395 در پست 2500 اینجا به معرفی شان اقدام نمودم.


پسرعموی وی جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ مهدی دارابی نیا، فرزند مرحوم «آیة الله حاج شیخ عبدالله دارابی نیا» که در 14 شهریور 1395 در پست 3349 اینجا، معرفی شان کردم.


پسرعموی دیگرشان جناب حجت الاسلام شیخ موسی چلوئی دارابی که در 28 فروردین 1395 در پست 2077 اینجا، معرفی شان نمودم.


پسرعموی دیگرشان جناب حجة الاسلام شیخ محمد جوادی نسَب که در 12 آبان 1395 درپست 3573 اینجا، به معرفی شان پرداختم.


نیز پسرعموی دیگرشان جناب حجة الاسلام شیخ محمد چلوئی دارابی (مرحوم شیخ تقی) که در 25 اردیبهشت 1395 در پست 2335 اینجا در باره اش نوشتم.


عموی شان مرحوم شیخ تقی چلویی دارابی که مقیم قم بودند که من در آتی معرفی شان می کنم.


عموی شان مرحوم کبل احمد که گرچه روحانی نبود ولی مکتبخانه داشت و خیلی مذهبی و پرهیزکار بود.


نیز عموی بزرگ شان مرحوم مُلا شیخ علی اصغر که ساکن روستای جامخانه بودند و هنوز زندگی اش را در دامنه ننوشتم و در آینده طبق لیستی که تدارک دیدم، خواهم نوشت.


همچنین داماد خاندان شان شهید حجت الاسلام شیخ علی اکبر گرجی که در 21 آذر 1392 درپست 47 اینجا، در سلسله بحث دارابکلا و شهیدان و در پست های متوالی «کوچه های دارابکلا پر از شهیده» در وصف و زندگی اش نوشتم.


نیز جناب حجه الاسلام والمسلمین سید علی صباغ دارابی با این خاندان نسبت فامیلی دارند، که من در 18 اردیبهشت 1395 در پست 2233 اینجا، معرفی شان کرده ام.


در ضمن سید اسماعیل ترمی _همسایۀ ما در منزل دارابکلا_ نیز داماد دیگر خاندان شان هستند که این خانواده از خوبان محلۀ ما در دارابکلا هستند. بگذرم و به جناب آشیخ صادق از قم سلام و درود دارم و برای شان توفیقات الهی و خدمت به نظام جمهوری اسلامی آرزو می کنم. فعلاً عکسی از ایشان ندارم منعکس کنم.


(دامنه دارابکلا)


طلبۀ شهید حجة الاسلام حسن بابویه دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا، اینک نوبت به معرفی مختصر طلبۀ شهید حجة الاسلام حسن بابویه دارابی ست. من در تاریخ 5 آذر 1392 هم در پست 19 اینجا، با عنوان «کوچه های داربکلا پر از شهیده» در سلسه مباحث «دارابکلا و شهیدان» به این شهید اشاره و سلام و زیارتی داشتم که اینک در بحث روحانیت دارابکلا به شمّه ای از آن شهید می پردازم:


این شهید روحانی دارابکلایی، فرزند مرحوم حاج حسین بابویه دارابی اند. از نسل دهۀ 50. برادرِ آقایان جنابان حاج علی اکبر، _دوست قدیمی دامنه و شوهر دخترخاله ام حاجیه هاجر_، حاج قاسم _دوست و همرزمم_ و آقامهدی و خواهران محترم شان.

والدین گرانقدر و زحمتکش و باسخاوت و مؤمن این شهید گرامی، هر دو به دیار رحمت شتافتند که روح شان غریق رحمت خداوند باد. یاد آن ایام اوائل انقلاب به خیر که بارها و بارها در منزل آن مرحوم نشست ها و جلسات برگزار کردیم و سریال دلیران تنگستان شهید رئیسعلی دلواری را  می دیدیدم.


پدرِ متدیّن و خوش اخلاق و حامی انقلابِ این شهید گرامی به زیارت مشهد مقدس بسیار علاقمند بود و هر سال به حرم امام رضا (ع) مشرّف می شد و از اعضای خوب و دائمی هیأت ابوالفضل (س) پایین تکیه ی دارابکلا بود.


حسن، طلبگی را در مدرسۀ علمیۀ امام صادق (ع) نزد مرحوم آیة الله شیخ محمد باقر دارابکلایی آغاز کردند و سپس به حوزۀ ساری رفتند و به درس و بحث آخوندی پرداختند. نمی دانم آیا به حوزه های مشهد یا قم عزیمت کرده بود یا نه.


به هرحال آن شهید در دوره ای داشتند در مقامات علمی حوزوی طی طریق می کردند که جنگ تحمیلی موجب گشته بود اغلب جوانان از جمله این طلبۀ شهید که _جوانی بسیار بااخلاق و سر به تو و باحُجب و حیا بود_ به جهاد مقدس بشتابند.


این روحانی خوش اخلاق و بااخلاق، سرانجام پس از مدت ها در لباس رزمندگی با ایثار جسم و جان شیرینش، آن هم در دوره ای معنوی و جوانی از عمرشان _که هنوز ازدواج نکرده بودند_ به سن 16 سالگی به فیض شهادت نائل آمدند و ستاره ای از ستارگان دارابکلا گردیدند. روحش شان  شاد و همواره جاویدان.



طلبۀ شهید حجة الاسلام حسن بابویه دارابی. عکس های ویرایش شده توسط دامنه را خواهرشهید، منصوره بابویه (همسر گرامی علی دارابکلایی) به درخواست دامنه به تلگرام دامنه ارسال کردن. از ایشان ممنونم.


بقیه در اینجا


(دامنه دارابکلا)


حجة الاسلام حاج سید علی اکبر موسوی دارابی

به قلم دامنه



به نام خدا. در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا، اینک به معرفی مختصر جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج سید علی اکبر موسوی دارابی می پردازم:


ایشان در اوائل دهۀ سی در خانوادۀ مذهبی و متدیّنِ بااَنساب و در سلسلۀ سادات جلیل القدر دارابکلا یعنی مرحوم حاج سیدیوسف موسوی به دنیا آمدند. این خانواده چهار برادر و یک خواهرند:



1- مرحوم میراحمد ساکن یورمله که در 19 تیر 1395 در پست 2946 اینجا در باره اش نوشتم. 2- مرحوم میرقاسم موسوی ساکن پیش پاسگاه قبلی دارابکلا. 3- حاج آقا سید علی اکبر موسوی که در دارابکلا و در میان افّواه، مشهور به «حاج آقا» هستند. 4- دوست دیرینم جناب آق سید موسی موسوی دارابی که معرّف حضور هستند. 5- و نیز تک خواهرشان حاجیه سیده کبری، همسر محترمه ی سیدرحیم موسوی (برادر آق سیدکریم، میرمؤمن، میرعلی محمد). بگذرم.



جناب حجة الاسلام «حاج آقا» موسوی مانند قریب به اتّفاق روحانیون دارابکلا، طلبگی را در مدرسۀ علمیۀ امام صادق (ع) نزد مرحوم آیة الله شیخ محمد باقر دارابکلایی _عالم بزرگوار و متقی و پرهیزگار محل و امام جماعت مسجد جامع دارابکلا_ آغاز کردند. و باز مانند نیمی از طلّاب دارابکلایی از میان دو حوزۀ مشهور قم و مشهد، ایشان به حوزۀ علمیۀ مشهد رفتند و به دروس دینی و علمی استمرار بخشیدند.




من معمولاً در «سلسله مباحث روحانیت دارابکلا» در دامنه، به معرفی مختصر روحانیان محل بسنده می کنم. در بارۀ ایشان نیز، چون اطلاعات افزون تری ندارم، به همین مقدار اکتفا می کنم.



زیرا این روحانی بزرگوار و محترم از همان بَدوِ طلبه شدن، کمتر در دارابکلا حضور یافته و می یابند و من و اَمثال من که در سن میانسالی هستیم، هنوز پای منبر و وعظ و خطابه ی ایشان در دارابکلا یا جاهای دیگر ننشسته ایم.



اساساً این شخصیت محترم و گرامی دارابکلایی، به گمانم در محل منبر نرفته باشند و یا شاید هم تا به حال دعوت به تبلیغ ماه محرم و رمضان در روستا نشده باشند. من از این بی خبرم.



همین عوامل، موجب گشته است شناخت ما از ایشان و ارتباط ایشان با امثال ماها، هم خیلی کم و به نُدرت و اندک باشد، و هم در حدّ گذرگاهی و احوال پرسی های رسمی و محاوراتی محدود.



به هرحال وقتی امثال من از ایشان شناخت نداریم، می شود به یقین گفت جوان های محل شاید حتی او را هیچ هم نشناسند و چهره اش را هم تا به حال ندیده باشند. بگذرم.



من در اینجا به ایشان که از سادات گرانقدر روستا هستند اولاً سلام صمیمانه و ارادتمندانه دارم. ثانیاً برای آن عالم بزرگوار که از شخصیتی آرام، متین و درونگرا و خندان برخوردارند و خانوادۀ محترمشان آرزوی سلامتی و توفیقات الهی می کنم و هم اگر چنانچه این پست دامنه را روزی از روزا مورد مرور خویش قرار داده اند، مُتمنّی ام افزونه ای به دامنه بفرستند تا بحث من را تکمیل گرداند. خدا پدر ایشان و اخوان ایشان را غریق رحمت کناد.


هشدار به روحانیت دارابکلا (قسمت اول)

پست 10 : به قلم دامنه. قسمت اول. هشدار به روحانیّت دارابکلا. به نام خدا. ابتدا از ارادت و اعتقاد بگویم: من به عنوان مسلمان شیعه و شهروند ایرانی به روحانیت، نه صرفاً ارادت بلکه اعتقاد دارم. و تز ستیز و ضدیت با آخوند و اسلام منهای روحانیت را اساساً خطرناک و شکل گرفته از محفل جاسوسی انگلیس می دانم و نسبت به روحانیت محل خودم این شوق و ذوق و محبتم بیشتر هم هست. حتی با بیشتر آنان نه فقط مرتبطم، بلکه مراودت نیز دارم.

در اینجا برای اینکه همگان بدانند دارابکلا یک روستای دور از علم و پسرفته نیست، مجبورم عالمان و روحانیان بزرگوار و فاضل محلم را _که در قید حیات اند_ با افتخار شماره کنم. تا در ادامه راحت تر هشدارم را شرح کنم.

اسامی بی هیچ ترتُّب فضل و مقامی، در ذهنم جاری شده. جز امام مسجدمان که به خاطر حفظ شئون مسجد و امامت نماز، متقدّم گردید. ان شاء الله در آینده ی نزدیک همه ی این روحانیان را به صورت کامل و شامل، شرح حال و حوزه کاری و توانمندی علمی و آثار مکتوب و... حتی تحلیلم از نوع نگاه و احاطه علمی شان و سبک فکری و سیره عملی شان را و اگر اجازه یافتم در وسع خودم نقدشان را در همین دامنه  مکتوب خواهم کرد. منتظر باشید. از این عزیزان هم استدعا دارم در جمع آوری اطلاعات مربوط به خودشان مرا معاضدت کنند. حُجَج اسلام روحانیان محترم و معزّز آقایان:

1- شیخ مرتضی چلویی دارابی 2- شیخ رحیم آهنگر دارابی 3- سید احمد شفیعی دارابی 4- شیخ جواد آفاقی دارابی 5- سید علی صباغ دارابی 5- سید محمد شفیعی مازندرانی 6- شیخ محمد نجفی 6- سید حسین شفیعی دارابی 7- شیخ علیرضا ربانی زاده 8- شیخ محمدجواد مهاجر دارابی 9- شیخ محمدرضا خراسانی 10- شیخ محمد نادری 11- سید علی هاشمی دارابی 12- سید علی موسوی دارابی 13- سیدحاج آقا موسوی 15- شیخ اسماعیل دارابکلائی (صادق الوعد) 16- شیخ ابوطالب طالبی دارابی (وحدت) 17- شیخ باقر رمضانی دارابی 18- شیخ موسی دارابی نیا - 19- شیخ موسی بابویه دارابی 20- شیخ اسماعیل بابویه دارابی 21- شیخ علی اکبر دارابکلایی 22- شیخ خلیل طالبی دارابی 23- سید مصطفی رضایی دارابی 24- شیخ علی رمضانی دارابی 25- شیخ صادق چلویی دارابی 26- سید صادق دارابی 27- سید جواد شفیعی دارابی (آقا شفیع) 28- شیخ باقر طالبی دارابی 29- شیخ مالک (حسینعلی) رجبی دارابی 30- شیخ محمدجواد غلامی دارابی 31- شیخ ابراهیم غلامی دارابی 32- شیخ حسن آفاقی (فرزند مهدی) 33- سید باقر رئیسی سجادی 34- شیخ نصرالله دارابکلایی 35- سید مهدی شفیعی دارابی 36- شیخ مهدی شیردل دارابی 37- سید رسول شفیعی دارابی 38- سید مصطفی دارابی (فرزند سعید) 39- شیخ هادی رمضانی (محمود) 40- شیخ مهدی رمضانی (فرزند محمود) 41- شیخ احمد آهنگر دارابی 42- شیخ محمد جوادی نسب 43- شیخ محمد چلویی دارابی 44- سید حسین شفیعی دارابی (سیدمهدی) 45- شیخ مهدی رمضانی دارابی (زکریا اکبر) 46- شیخ محمود رمضانی دارابی (فرزند شیخ علی ) 47- شیخ شیخ مهدی دارابی نیا فرزند شیخ عبدالله 48- سید مجتبی شفیعی دارابی (فرزند سیدحسین) 49- شیخ حمید مهاجر (فرزند اصغر) 50- شیخ حسینی ( فرزندکبل علی ) 51- سید علیرضا صباغ (سید ابوالفضل) 52- شیخ محمد بابویه دارابی شیخ قربان 53- سید روح الله شفیعی دارابی (سید حسین) 54- شیخ علی مؤمنی دارابی. 55- شیخ گلچین اوسا. 56- سعید چلوئی دارابی (فرزند اُستا مجید) 57- شیخ ابراهیم چوپانی. 58- شیخ محمدرضا نصوری و روحانیان دیگر ... که محتملاً اسامی شان از ذهنم جا افتاده است که به مرور درج می کنم. و نیز نامهای ناقص تکمیل خواهد شد.

  ادامه مطلب ...

تأسیس کتابخانۀ امانی دارابکلا

داستان کتابخانۀ امانی دارابکلا


به نام خدا. تاریخ سیاسی دارابکلا. اوائل انقلاب بود. جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ اسماعیل دارابکلایی مشهور به صادق الوعد (فرزند مرحوم آیة الله آقا دارابکلایی) اقدام انقلابی و علمی بزرگی برای محل کرد. یعنی تأسیس کتابخانه ی اَمانی با صدها جلد کتاب فاخر و متنوع و گرانبهاء.


گامی بسیار مهم و مؤثر و ارزنده و بی نهایت آینده نگرانه در محل و منطقه. زیرا دارابکلا روستایی بزرگ، سیاسی و متدیّن و مؤمن و زبانزد حومه و منطقه بود و باید هم در مطالعه پیشتاز می بود.


جا دارد در همین جا تشکر کنم از این کار پسندیده و ماندگار جناب صادق الوعد و کسانی که وی را در این کار یاری و مدَد دادند.


این کتابخانه مرکز انقلابیون شده بود. هم مطالعه در همانجا درجا. هم امانت بردن کتاب به خانه به مدت 4 روز و هم بحث و گفت و گو و تبادل افکار و دیدگاه و نیز قرارگزاری ها.


جای آن، اول پشت انبار نفت مهاجرها در تکیه پیش بود. در مغازه ای در زیر ساختمان کبل اکبر رجبی دارابی (پدر جعفر رجبی). بعد زیر درگاه مسجد جامع و پس از سالها در محل جدید پایگاه مقاومت.


من نیز اغلب کتابخانه دار این کتابخانه در دو جای اول و دوم بودم. یادم است اولین کتابی که از این کتابخانه گرفتم و با دقت و اشتیاق خواندم کتاب تصویری و متنی و جذاب و پرمعنای «قورباغۀ دوراندیش» بود.


اساساً روح کتاب دوستی در من از همان ایام دمیده شد. و خیلی از کتاب های این کتابخانه را خواندم و یادداشت و مقالات برای دبیرستان ها و راهنمایی ها و نیز دلنوشته هایی برای خودم نوشتم.


همه ی انقلابیون با هم بودیم. هنوز نقار کمونیستی و نفاق تروریستی و تجزیه ی چپ و راست مذهبی در فضای کشور قوی نشده بود. اندک اندک راه ها مُنفک و دیدگاه ها مختلف و صد البته دیدارها هم متشنج شد.


دامنه. 1358. در زیر همین سردرگاه مسجد جامع دارابکلا، پشت من کتابخانۀ امانی بود که در عکس دقت کنید کتاب های قفسه ها پیداست. در این عکس من در حال فروش بلیت تئاتر «خان باید از بین برود» هستم که سید علی اصغر شفیعی دارابی آن را کارگردانی کرد


بگذرم که هنوز هم دارابکلا یک روستاست و نمی شود تمام سخن را به تمامی ادا و هجی نمود.


فقط همین را بگویم که ناقص نرفته باشم و آن این که اساساً منحرف شده ها هیچ شمّی از کتاب و کتابخوانی و مطالعه نداشتند. فقط چند تا روزنامه پاره پوره را هی لوله و چوله می کردند و در جیب می گذاشتند و ادای استالینی و ندای رضایی را درمی آوردند. که پُزی بیش نبود.


بذار بگذرم که هنوز هم گویی می گویند محل در مطالعه کردن رمق ندارد و من هم از دور در این باره پیش داوری ندارم. تا تاریخ سیاسی بعدی دارابکلا خدا نگه دار(دامنه دارابکلا)

حجة الاسلام شیخ موسی بابویه دارابی2


به قلم دامنه



به نام خدا. در پست 3828 اینجا جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ موسی بابویه دارابی را به اختصار معرفی کرده ام. جناب حاج آقا بابویه پس از دیدن متن دامنه طی تماس تلفنی که با دامنه برقرار کردند ضمن تشکر و دعا برای دامنه، جزئیاتی از زندگی علمی و سیاسی خود را در اختیارم قرار داده اند که در این پست ارائه می کنم:


ایشان سال 1340 شمسی در دارابکلا متولد شدند. همانطوری که در پست قبل نوشتم ابتداء دورۀ تحصیلی حوزۀ علمیه را در زادگاه خود _روستای دارابکلا_ نزد مرحوم آیة الله شیخ محمد باقر دارابکلایی در مدرسۀ علمیۀ امام صادق (ع) طی کردند.

سپس در سال 1354 به مشهد مقدس عزیمت نمودند و در حوزه علمیه این شهر، در مدرسه ی بالاسر حضرت امام رضا (ع) به ادامۀ تحصیل پرداختند.


در سال 1360 و 1361 در چند مرحله به جبهه های دفاع مقدس اعزام شدند و مدت 24 ماه در جبهه های جنوب کشور، خلیج فارس، آبادان، خرمشهر حضور داشتند.


ایشان در سال 1365 به سازمان عقیدتی سیاسی ناجا رفتند و به مدت 7 سال در سیستان و  بلوچستان با سمت رئیس عقیدتی سیاسی در مناطق متعدد مرزی مشغول خدمت به نظام جمهوری اسلامی و مردم منطقه شدند.


آنگاه در سال 1375 با اتمام مأموریت خدمت در منطقه عملیاتی مجدداً به مشهد مقدس عزیمت نمودند و در سال 1391 به افتخار بازنشستگی از سازمان عقیدتی سیاسی ناجا نائل گردیدند.


جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ موسی بابویه دارابی هم اکنون در مشهد مقدس به  کار فرهنگی و نماز جماعت در یکی از مساجد منطقه ییلاقی اطراف مشهد مشغول می باشند.


من ضمن سپاس فراوران از ایشان بابت محبت شان و نیز تشکر از این که فرمودند وبلاگ دامنه را همیشه می بینند، برای این روحانی گرانقدر و ارزشمند و با سابقۀ علمی و سیاسی افتخارآمیز و از سرمایه های مذهبی و دینی دارابکلا، آرزوی سلامتی و توفیقات الهی می کنم. خدا نگه دار.

(دامنه دارابکلا)


حجة الاسلام حاج شیخ موسی بابویه دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا، اینک بر اساس فهرستی که از قبل تهیه نموده بودم، نوبت به معرفی مختصر جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ موسی بابویه دارابی رسیده است که به آن می پردازم و بخش دوم آن را بزودی پیس از دریافت اطلاعات از ایشان پست می کنم:


ایشان فرزند مرحوم حاج شعبان بابویه دارابی اند. زادۀ اواخر دهۀ سی در ببخیل روستای دارابکلا. در خانواده ای مذهبی و مؤمن و دوستدار اهل بیت _علیهم السّلام_ پرورش یافته اند و به عشق اهل بیت (ع) از سوی والدین متدیّن شان _که هر دو به رحمت خدا پیوستند و روح شان غریق رحمت خدا باد_ به طلبگی رفتند.


مانند اغلب طُلّاب دارابکلا و حومه، درس حوزوی را در مدرسۀ علمیۀ امام صادق (ع) دارابکلا پیش مرحوم آیة الله شیخ محمد باقر دارابکلایی شروع کردند.


پس از تلمّذ نزد آن مرحوم، به مشهد مقدس هجرت کردند و به تحصیل دروس حوزه ادامه دادند و خارج فقه و اصول را نزد علما و مجتهدین مشهد گذراندند و در طول طلبگی به درس و بحث و سخنرانی و تبلیغ توجه ی ویژه کردند.


ایشان داماد مرحوم حاج سید حسن سجّادی دارابی _پدر جنابان حاج سید محسن و سید رضی_ اند. به عبارتی دیگر باجناق جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ محمدرضا نصوری اند.


ایشان یکی از روحانیون اند که به مسائل آگاهی دارند و بسیار باوقار و متین و متّصف به اخلاق نیکو و اسلامی اند. من به ایشان ارادت داشته و دارم.


این روحانی فاضل و بزرگوار و محترم دارابکلایی، پس از انقلاب به امور عقیدتی نهاد انتظامی در منطقه ی خراسان اهتمام ورزیدند و به مدت نزدیک یک دهه مسؤول عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی استان سیستان و بلوچستان بودند. ایشان در ایام دفاع مقدس بارها به جبهه رفتند و در رزم و جهاد فی سبیل الله جانانه شرکت جستند.


با سلام و آرزوی سلامتی و توفیق ایشان و خانوادۀ سادات و گرانقدر ایشان. طی تماس تلفنی که دقایق قبل با جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ موسی بابویه دارابی در مشهد مقدس برقرار کرده ام، بخش ویژه و دوم این پست به همراه تاریخ کامل زندگی ایشان و عکس های دیگر از آن روحانی باسابقه و بزرگوار در دامنه ارائه خواهم نمود.


از آن روحانی باتقوا و انقلابی و دارای ارزش های بالا و والای اخلاقی می طلبم در جوار حضرت امام رضا (ع) دامنه و دامنه خوانان شریف خصوصاً والدین عزیزم را در دعا و زیارات شان دعا بفرمایند. ادامۀ این پست در روزهای آینده



جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ موسی بابویه دارابی



در جبهۀ دفاع مقدس



در سنگر جبهه. سمت راست حاج آقا شیخ موسی بابویه. سپاس دارم از ایشان که در اختیار دامنه گذاشتند


(دامنه دارابکلا)


چهار روحانی در خاندان مرحوم حاج سید رضا شفیعی دارابی


به قلم دامنه




به نام خدا. در خاندان مرحوم حاج سید رضا شفیعی دارابی چهار روحانی ست که دو روحانی به دیار رحمت رفتند و دو روحانی دیگر یکی در ساری و دیگری در مشهد حضور دارند:


1- مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج سید مهدی شفیعی دارابی که در 29 مرداد 1395 در پست 3256 اینجا به معرفی آن مرحوم پرداختم.


2- جناب حجة الاسلام آقا سید محمد شفیعی دارابی (فرزند حاج سیدتقی شفیعی دارابی؛ ذاکر اهلبیت _علیهم السّلام_) که 2 خرداد 1395 در پست 2431 اینجا، به شرح زندگی علمی و پژوهشی و شغلی اش پرداختم.


3- جناب حجة الاسلام سید حسین شفیعی دارابی که در 13 خرداد 1395 در پست 2552 اینجا به معرفی اش اقدام کردم.


3- و مرحوم حجة الاسلام سید رسول شفیعی دارابی (روحانی جوانی که چند سال پیش به علت بیماری در گذشت) که 15 آذر 1395 در پست 3794 اینجا معرفی اش نمودم.


دامنه برای دو روحانی مرحوم طلب رحمت و مغفرت دارد و برای جنابان سید محمد و سید حسین، آرزوی توفیق. از سید محمد بابت در اختیار گذاشتن عکس ها و اطلاعات به دامنه بسیار ممنونم. در مشهد سلام و عرض ادب و ارادات دائمی دامنه را به آقا و مولای مان امام رضا (ع) برسان.


     

مرحوم سید رسول شفیعی دارابی و پسرعمویش آقاسیدمحمد شفیعی دارابی  مشهدمقدس

     


سیدحسین شفیعی دارابی و پدرش مرحوم حاج سید مهدی شفیعی دارابی


عکس های دیگر در اینجا


(دامنه دارابکلا)


حجة الاسلام شیخ اسماعیل بابویه دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا، اینک بر اساس فهرستی که از قبل تهیه نموده بودم، نوبت به معرفی مختصر جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ اسماعیل بابویه دارابی رسیده است که به آن می پردازم:


ایشان فرزند مرحوم حاج رمضان بابویه دارابی _که امسال به رحمت خدا پیوستند_ هستند. به عبارتی برادر معلم ارزشی و متدیّن مرحوم حسن بابویه دارابی. زادۀ اواخر دهۀ 30 در خانواده ی بسیار مذهبی و مؤمن در محلّه ی ببخیل روستای دارابکلا.


در همان نوجوانی به قرآن و طلبگی شائق شدند و به دلیل اثرات تدیّن و مذهب در خانواده ی شان که والدینی بشدّت باایمان و باتقوا داشتند، روی به روحانیت آوردند و ابتدا در مدرسۀ علمیۀ امام صادق (ع) دارابکلا نزد مرحوم آیة الله آقا دارابکلایی طلبگی را شروع کردند. چند سالی آنجا تلمّذ کردند و سپس به قم هجرت کردند و به تحصیل دروس حوزه ادامه دادند و خارج فقه را نزد علما و مجتهدین قم گذراندند و همچنان درقم مقیم اند و به تحصیل و تحقیق و تهذیب مشغول.


شناخت من از ایشان از آن روست که با برادرم آقاحیدر و جناب حجة الاسلام شیخ محمد نجفی و شهید حجة الاسلام سیدجواد شفیعی دارابی که همزمان با هم در حوزۀ دارابکلا طلبگی می خواندند و رفیق بودند.


ایشان داماد مرحوم حاج شیخ حسن مهاجرند که سال های پیش همسر محترمشان در اثر ابتلا به بیماری درگذشت و روحش شاد و غریق رحمت باد.


این روحانی دارابکلایی در قم به بحث و درس خود با نظم و دقت ادامه دادند و من در سال های اخیر هر وقت به کتابخانه ی امام مهدی در خیابان شهدای قم می رفتم ایشان را می دیدم که همواره در مطالعه و تحقیق اند.


کمتر به دارابکلا آمد و شد دارند. فردی آرام و دارای روحیات حیا و اخلاقیات هستند و با زیستن در زیّ طلبگی، آراسته به متانت و کم گویی و صبر و درون گرایی اند. زندگی بی آلایش دارند و ساده زیست هستند. زندگی به دور از رفاه و اشرافی گری که در خور شئوون روحانیت است.


برای این روحانی محترم آرزوی توفیق دارم و به روح بلند والدین مؤمن و متدیّن ایشان سلام می فرستم و نیز به روح برادرش مرحوم حسن بابویه داربی _داماد خاندان روانشاد یوسف رزّاقی_ درود می فرستم که تا زنده بود با ارزش گرایی و انقلابی گری معلمی می کرد.


در ضمن عکسی از جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ اسماعیل بابویه دارابی ندارم تا منعکس کنم ان شاء الله اگر طی روزهای آینده با وی در قم ملاقات کنم حتماً این پست را با عکس شان مستند می سازم. پایان.


(دامنه دارابکلا)


حجة الاسلام شیخ محمدرضا خراسانی

به قلم دامنه: به نام خدا. در شب شهادت امام حسن عسکری (ع) که سرآغاز امامت امام زمان مهدی موعود (عجّ) است در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا، به معرفی جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ محمدرضا خراسانی (شیخ زین العابدین) می پردازم: ایشان از خاندانی مذهبی، مُلّا و دارای مکتبخانه و مورد وثوق جامعه ی دارابکلا برخاسته است. پدربزرگ شان مرحوم مُلامحمدکاظم و پدرشان مرحوم مّلآقاسم هر دو برای محل از وجاهت برخوردار بودند و پدرشان بنّای مشهور و محبوب بود. شیخ محمدرضا از روحانیون نسل دهۀ 30 دارابکلا، طلبگی را از مدرسۀ علمیۀ امام صادق (ع) دارابکلا آغاز کردند و پس از طی مقدمات عرب نزد مرحوم آیة الله آقا دارابکلایی، رهسپار مشهد مقدس شدند و هنوز نیز در آن شهر رضوی مقیم اند. ایشان در حوزۀ مشهد همۀ مراحل طلبگی را بشایستگی طی کردند و از محضر اساتید مبرّز و مشهور کسب فیض نمودند. در دروس حوزوی مرحوم آقای فلسفی بزرگ برادر محمدتقی فلسفی و حاج آقا آیة الله مرتضوی شرکت می کردند.


آقای خراسانی شخصیتی فاضل، ارزشمند، دارای روحیه ی آرام و صاحب کمالات اخلاقی، علمی و تبلیغی و پژوهشی اند و نویسنده ی چندین تحقیق و مقاله.   خطیبی توانا، دانشمند و مسلط اند و در وعظ و سخن علاوه بر فصاحت و بلاغت، منطقی و متواضع و به دور از هر گونه رویّه های تملّقی و خرافی اند. ایشان در بنیاد پژوهش رضوی مشهد به پژوهش اشتغال دارند و از روحانیون باسواد و متقی و وارسته و پاک زیست اند. استقلال مالی ایشان موجب گشته است، عزّت نفس و حریّت و حق گرایی را فدای مصلحت سنجی ها نکنند که متأسّفانه دامنِ برخی از افراد روحانی را فراگرفته و از بیان سخن واقع می هراسند و بر بزَک کردن ها روی می آورند و توجیه گری ها. که البته مردم جامعۀ مذهبی ایران، همۀ این نوع نگرش ها را می فهمند.



شیخ محمدرضا خراسانی. سال 1394. داراب کلا


حاج آقای خراسانی از سال های دور به تبلیغ در محرم و رمضان اهمیت می دادند و در دارابکلا نیز چند مرحله خطیب و واعظ مسجد و تکیه شدند. من چندین بار پای منبرهای گرم و منطقی و مستندشان نشستم و به سخنان منظم و کوتاه و گویای شان گوش فرادادم و وی را فردی فرهیخته و بسیار فاضل و بااخلاق یافتم. ایشان فامیل نزدیک خانواده ام هستند و با هم مراوده ی گرم و صمیمانه داریم و چند بار هم به منزل شان رفتیم و از خصلت خوب این روحانی متخلق به اخلاق الله بهره بردم. فردی بشدت دوست داشتنی و محبوب است. رفت و آمدمان با این خاندان از سال های دور تا الان همچنان مستدام مانده است و برقرار.


این روحانی گرانقدر دارابکلا که موجب سربلندی و افتخار محل هستند، فرزندان خود را نیز طلبه کردند و در خدمت اسلام اند و برای همگی آرزوی سلامتی و توفیق دارم.   برای ایشان و همۀ اهل خانه و خانواده ی محترم شان، سلام بسیار گرم دارم. به برادرش حاج محمد کاظم خراسانی رفیق بسیار قدیمی و همیشگی من و به خواهر گرانقدرشان حاجیه ربابه و همۀ منتسبان شان در این پست سلام گرم و آرزوی توفیق الهی دارم.

دلمشغولی حجة الاسلام علی اکبر دارابکلایی بر دیار دارابکلا و گذری بر فعالیت دامنه


به قلم حجة الاسلام علی اکبر دارابکلایی


«بسمه تعالی. دل مشغولی بر دیار ما دارابکلاء. سلام علیکم. برادر ارجمند جناب آقای کربلایی ابراهیم طالبی مدیر محترم دامنه، مدتها بود در فکر این بودم تا متنی در باره دیار پرافتخار دیار ما دارابکلاء مطالبی تحت عنوان دل مشغولی بنویسم که به علت مشغله کاری و امورات اجرایی توفیق نداشتم. در ایام پایانی ماه صفر از فرصت پیش آمده استفاده کرده تا گوشه ای از دل نگرانی و مروری بر وضع موجود محل و اشاره به برخی از راهکار های برون رفت را بیان نمایم.


هر از چند گاهی مروری بر فعالیتهای فضای مَجازی به ویژه دامنه را داشته ام و پست برخی از  متن ها را نیز خوانده ام. اما چرا دل مشغولی؟ چرا نگرانی؟ و چرا در برابر برخی حوادث، حسّاس نباشیم؟ و وظیفه همه ما در برابر حوادث اجتماعی و خانواده و... چیست؟


تحلیل سخن را با حدیث تکان دهنده اما پر مغز از امام صادق (ع) شروع می کنم. یکی از پیروان آنحضرت فردی است بنام معلی بن خنیس که از مَوالی و کارگزاران و از دوستان آنحضرت بود. شیخ طوسی (ره) در کتاب رجال طوسی ص 310 درباره شخصیت این مومن مطالب ارزشمندی را بیان می کند و گفته است وی ابتدا اهل مکتب معتزلی بود و سرانجام سعادتمند شد و از پیروان اهل بیت (ع) شد.


و علامه مجلسی (ره) در بحار ج 47 ص 352 می نویسد معلی بن خنیس بخاطر هم پیمانی با امام صادق(ع) بدست داود بن علی از عُمّال منصور دوانیقی به قتل رسید، وقتی آنحضرت خبر مرگ اورا شنید بر قاتلین وی نفرین کرد.


یکی از [دامنه: متن ناقص واصل شد] که معلی بن خنیس محضر امام صادق(ع) آمد و سوال کرد که حق مومن بر مومن چیست؟ امام (ع) فرمود: من تورا دوست دارم و میترسم که به تو بگویم و تو به آن عمل نکنی و اورا ضایع کنی و حفظ نکنی،

معلی می گوید به حول و قوه الهی توجه می کنم حضرت وقتی دیدند وی آمادگی شنیدن دارد فرمود: مومن بر مومن هفت حق دارد که هیچ یک از این حق ها نیست مگر آنکه اگر ضایعش  بکند از ولایت خداوند ساقط شده است و طاعت خداوند را ترک کرده است و دیگر در قیامت هم حقی ندارد:


حق اول: (انصاف) این است که انصاف داشته باشی یعنی اینکه دوست داشته باشی برای او آن چیزی را که برای خودت دوست می داری و برای او از چیزی کراهت داشته باشی که برای خودت کراهت داری...


حق دوم: (رضایت) این است که او از تو خشنود باشد و او از تو راضی باشد نه که صرفا تحملت کند، نه اینکه صرفا رابطه شما حفظ باشد بلکه دوست دارید که او راضی باشد...


حق سوم: (ارتباط) این است که به او صله بدهی و او را با خودت مرتبط کنی با جانت،باخودت،بادستت، با مالت، با پایت و با زبانت یعنی تمامی امکانات وجودی تو به عنوان هدیه هایی برای او قابل استفاده باشد...


حق چهارم: (انعکاس) این است که تو چشم او باشی راهنمای او باشی آینه او باشی، پیراهن او باشی...


حق پنجم: (دست گیری) این است که اینطور نباشد که تو سیر باشی و او گرسنه. اینجور نباشد که تو بپوشی و او عریان باشد، اینطور نباشد که تو بنوشی و او تشنه باشد...


حق ششم: (برابری) این است که وقتی مشکل تو حل شده و حالا او بقیۀ متن و نیز تحلیل ایشان با عنوان «گذری کوتاه بر فعالیتهای دامنه» .... کاملِ این متن در اینجا



جناب حجة الاسلام والمسلمین علی اکبر دارابکلایی. آذر 1395


(دامنه دارابکلا)


حجة الاسلام سید رسول شفیعی دارابی


به قلم دامنه



به نام خدا. در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا، به معرفی مرحوم حجة الاسلام سید رسول شفیعی دارابی _روحانی جوانی که چند سال پیش به علت بیماری در گذشت_ می پردازم:


سیدرسول، فرزند مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج سیدمهدی شفیعی دارابی ست که در 29 مرداد 1395 در پست 3256 اینجا به معرفی ایشان پرداختم.


او برادرزادۀ جناب حاج سیدتقی شفیعی _ذاکر اهل بیت (ع)_ و نیز برادر جناب حجة الاسلام سیدحسین شفیعی دارابی ست که در 13 خرداد 1395 در پست 2552 اینجا معرفی اش کردم.


طلبۀ ساری و سپس مشهد مقدس بود. منتسب به خاندان سادات و از اقوام مرحوم آیة الله سیدرضی شفیعی دارابی ست. تا جایی که حافظه ی من نشان می دهد ایشان بسیار خوش آخلاق، باوقار، و خوش سیما بودند و به گمانم در ورزش فوتبال هم گویی تبحّر و توجه داشتند. تشییع وی بسیار محزون و باشکوه برگزار شده بود و مردم با خاندان خوب این نسل همدردی خوبی کرده بودند.


قبرش در مزار دارابکلا در بخش یادمان شهداء در نزدیکی قبر شهید حجة الاسلام سید جواد شفیعی دارابی ست. روح شان شاد و غریق رحمت باد.


من چون اطلاعات چندانی از آن مرحوم ندارم، سخنم را به همین مقدار پایان می بخشم. و اگر چنانچه متنی از سوی دامنه خوانی در بارۀ آن مرحوم به دامنه برسد در تکمیل این پست اقدام می کنم.



مرحوم حجة الاسلام سید رسول شفیعی دارابی فرزند مرحوم حجة الاسلام حاج سید مهدی


(دامنه دارابکلا)


رسالت انبیاء و روحانیت انقلابی چیست؟


به شرح دامنه



به نام خدا. «میعاد با علی شریعتی» یکی از کتاب هایی ست که در آن به نقد و تفسیر و بررسی اندیشه های مرحوم دکتر علی شریعتی پرداخته شد. از تفکر علی شریعنی در جای جای این یادنامه، یاد شده است:


در ص 86 آمده است: «من همۀ انقلابات زودرَس را نفی می کنم.» (مجموعه آثار بیستم. ص 500)


در ص 116 گفته است: «اساساً رسالت آنها [انبیای الهی] ارائۀ جهت بود نه ابلاغ سیستم، آنها برای جامعۀ خویش سیستم اقتصادی، حقوقی و ... خاصی داشته اند، اما نیامده اند که این سیستم را به مثابۀ نسخۀ دائمی و الی الابد تمامی جوامع و انسانها ابلاغ کنند.» (احیاء فگر دینی، اقبال لاهوری. اثر شریعتی. ص 196)


در ص 204 می گوید: «دکتر گفته بود ... در این اطراف فُقرایی هستند که به سختی زندگی می کنند و این سُفره، چند خانه را تأمین می کند و شما از من دعوت کرده اید که بر سُفرۀ عبدالرحمن بن عوف بنشینم و از علی (ع) سخن بگویم... قدری سیب زمینی و نان در یکی از اتاق ها آماده کنند تا هر ساعتی، هر کسی آمد، قدری بردارد و بخورد و سپس در جلسه حاضر شود.» (خُلق و خوی دکتر شریعتی به روایت عبدالکریم شریعتی)


در ص 256 چنین آمده است: «... در صورتی که مرحوم شریعتی میان علمای راستین و روحانیون وابسته تفاوت قائل می شد و معتقد بود که باید جدّی ترین و عمیق ترین دفاع از این جامعۀ علمی و علمای اسلامی به عمل آید و در عین حال باید مردم را از روحانیون بی تفاوت و متحجّر گرفت و آنان را به سمت روحانیت راستین و انقلابی کشاند.»



تصویر روی جلد کتاب «میعاد با علی شریعتی» کتابخانۀ شخصی دامنه. عکاس: دامنه


(دامنه دارابکلا)